تابستان را با دیدار از مشهورترین موزههای جهان گذراندم
به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذراندهاید» بنویسید چه خواهید نوشت؟
این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار میشود.
برخی از مطالب شرکتکنندهها را با هم میخوانیم:
هیچ نمیدانم!
نمیدانم از کی در سرمان کردهاند، یا خودش به صورت تجربی فرو رفته است.
هرچه هست به برکت وجود ذره مثقالی ویروس، فهمیدم اشتباه است، درستش این است که هرچه بدتر بگذرد، زوردتر میگذرد.
شما را نمیدانم اما من اکنون در پاییز ۱۳۹۹ هستم، بهارش متقارن بود با اسفند ۹۸، تعطیلات و خانهنشینی زود هنگام.
خدا را شکر عید امسال بدون صله رحم گذشت، لطفا انگ ضد اجتماعی بودن به من نزنید اگر که هنوز پای شما به کفش، ۲۶ سالگی، سن رایج ازدواج سنتی، وارد نشده است.
بعد از تعطیلات عید نه درسی بود، نه دانشگاهی، نه استرس کار و باری.
اینطور شد که مستقیم از فروردین، وارد تعطیلات تابستان شدم.
به رسم هرساله جزایر اینستاگرام را بیش از بیش در نوردیدم.
تابستان را با دیدار از مشهورترین موزههای جهان گذراندم
امسال اما، در مشهورترین موزهها هم آنلاین قدم زدم، با زیبارویان و خوشصدایانی در سرتاسر جهان نشست و برخاست لایو داشتم.
دورههای گرانقیمتی را مفت گذراندم، آشپز شدم، یوگیست و فیلسوف و رقاص و طناز شدم.
هرچه که در تابستانهای قبل نبودم، امسال شدم.
کاش همیشه درد و بدبخبتی ما با جهانیان یکی بود تا هم امکانات بیشتر بود و هم سوزش ما از خوشی آنان، کمتر.
خلاصه که ملالی نبود جز دوری دوستان و نزدیکی خانواده.
نمیدانم چرا اینقدر شرح خوشی کردم، تا جایی که یادم است خیلی خیلی بد گذشت.
شاید اثر پکیج انگیزشی جدیدی باشد که به تازگی گرفتم.
باید کمکم باید به فکر خرید دوره چگونه الکی خوشی را به بقیه القا کنیم، باشم.
شاید هم به مطالب پیج صبا صفری بسنده کردم، نمیدانم.
سخن کوتاه میکنم، باید بروم سر کارهای عملی پروژه دانشگاهم، سال تحصیلی و پاییز برای من از تیر شروع شده است.
نمیدانم چرا استادم اینقدر عصبانی است، میگوید ۶ ماه کجا بودی.
هی من میگویم دو سه ماه بیشتر نبود، میگوید تو هیچ قدر زمان و جوانیت را نمیدانی.
حالا مثلاً قدر بدانم که چه شود؟ نمیدانم.
پایان پیام
نویسنده: سارا اسماعیلی