در ستایش کنشهای خرد؛ امید را زنده نگه داریم
به گزارش گلونی غزل یزدانپناه نوشت: هفده سال پیش تحصیل در رشته مدیریت محیط زیست را آغاز کردم.
درس خواندن در کشوری دیگر و به زبانی دیگر قطعاً دشوار بود، اما آنچه در آن سال جهانبینیام را طی فرآیندی بسیار دردناک زیروزبر کرد، قرار گرفتن در معرض نوعی نگاه جدید به جهان بود.
آنچه از کیهان و زمین و زیست میدانستم حاصل آموزشهای ناقصی بود که از فیلترهایی گذشته بود.
در نبود آن فیلترها، روانم طی مدتی کوتاه با حجم بسیار عظیمی از اطلاعات تازه درباره پیدایش زمین و زندگی و مصائب زیستمحیطی پیشِ رو بمباران شد.
در آن حملهها، دنیای سادهام فرو ریخت و من ماندم افسرده، میان خرابههای جهانبینیام.
آن افسردگی سالهای زیادی با من بود و لحظههای زندگیام را تلخ کرد.
زمانی که آن ناخوشایندی داشت از حد میگذشت، به خودم نهیبی زدم و راه افتادم دنبال پیدا کردن چیزهایی که مزۀ زندگیام را شیرین کند و منابعی که کمکم کند آن ویرانه را از نو بسازم.
مسیرهای تازه و بعضاً بسیار متفاوتی را طی کردم و به گوشهکنارهای زیادی سرک کشیدم.
بهتجربه دیدهام که کُنشهای خُرد حتی اگر بر مسائل کلان اثر نگذارند، در حفظ امید و سلامت روانی آدمها موثر هستند. در ستایش کنشهای خرد؛ امید را زنده نگه داریم.
در برهههای گوناگون خودم را سپردم به جریانِ دیدگاهها و جهانبینیهای متفاوت و التهابهای ذهنیام را در خُنکای تازگیشان آرام کردم. از هر کدام توشهای برداشتم و به راهم ادامه دادم.
حالا بعد از این همه سال، «هنوز در سفرم»؛ اما با وجود وخامت اوضاع و نمایان شدن اغلب بحرانهای پیشبینی شده، میتوانم بگویم که در ذهن و زندگیام، آن تلخی به میزان قابل توجهی کمرنگ شده است.
قادر نیستم خوب و شفاف توضیح دهم که دلایل قطعی این تغییر چیست (هنوز تجربههایم در ورطه کلام کامل پخته نشدهاند)؛ اما یک نکته برایم بسیار روشن است: در تمام راههایی که رفتهام و تمام راهکارهایی که جستجو کردهام، «کُنش» راه چارهای مشترک و کارآمدترین کلید برای رهایی از سیاهیها بوده است.
در این مدت به تجربه دیدهام که هر زمان به جای انفعال، کُنشی آگاهانه داشتهام، نوری به لحظهها و تجربههایم تابیده (هرچند کمسو) و شاید از تجمع همین نورهای کوچک در کنار هم است که در این لحظه بهنظرم میآید در زندگیام روشنی بر تاریکی غلبه دارد.
این مقدمهای طولانی بود برای اینکه بگویم به نظرم در طوفان وقایع غریب این دوران، بهویژه آنچه در حوزه محیطزیست رخ میدهد، اگر فقط دریافتکننده و منتشرکننده منفعل اخبار باشیم قطعاً از پا درمیآییم و درهم میشکنیم و کاری هم از پیش نمیبریم.
شاید به همین دلیل است که علاقه ندارم حتی در فضای این کانال هم، فقط اخبار بحرانها یا فجایع را منتشر کنم- مگر اینکه کُنشی هرچند کوچک در آن زمینه پیشنهاد شود یا احیاناً حاوی اطلاعات جدیدی باشد که دانشمان را زیاد کند یا به عملی منجر شود.
در ستایش کنشهای خرد؛ امید را زنده نگه داریم
میدانم که نقدهای زیاد و بعضاً درستی به نظریه «کُنشهای کوچک» وارد است- مثلاً اینکه مشغول بودن به تغییرات کوچک در سبک زندگی فردی به جای پرداختن به دلایل ریشهای و نهادیِ مشکلات زیستمحیطی، همان چیزی است که به مذاق نظامهای سیاسی و اقتصادی حاضر خوش میآید – اما بهتجربه دیدهام که کُنشهای خُرد حتی اگر بر مسائل کلان اثر نگذارند، در حفظ امید و سلامت روانی آدمها موثر هستند- و اعتقاد دارم که احتمال بروز کُنشهای بزرگتر و موثرتر، درانسانهای امیدوار و سالم بیشتر است.
و از منظر دیگر، لااقل در تجربه من اینطور نبوده که انجام کُنشهای کوچک باعث شود تصاویر بزرگتر را نبینم یا ضرورت انجام کُنشهای ریشهایتر را فراموش کنم.
و اما کُنش را چه میدانم؟ هر عمل آگاهانهای به قصد شناخت بهتر خود، دیگری و جهان و ایجاد تغییر مثبت در خود و جهان (واضح است که دیگری در این گزاره دوم نمیگنجد!) و البته که کُنشها هم بسته به موقعیت، شرایط، امکانات و توان افراد بسیار متفاوت هستند؛ اما هرچقدر هم خرد، انجام دادنشان نیرویی به ذهنهای خسته و نگرانمان میدهد و تابآوری و اثرگذاریمان را بیشتر میکند.
بعد از هفتهها سوختن روحم، شبی که در وبینار سایت گلونی شرکت کردم کمی آرام گرفتم.
در تصویر کوچک روی گوشیام، انسان شریفی را میدیدم که ابزارهای مختلف اطفاء حریق را نشان و مزایا و معایب هرکدام را توضیح میداد؛ از شرایط و ملزومات شرکت در فرآیند اطفاء حریق میگفت و با صبر و حوصله تجربههای دستاول و بسیار مفید خودش را با مخاطبان درمیان میگذشت.
من حریصانه گوش میکردم، تندتند یادداشت برمیداشتم و همزمان در ذهنم، خودم را برای کُنشهای بزرگتر آماده میکردم: برای مشارکت احتمالی در مهار آتشهایی که باز هم به جان طبیعت خواهد افتاد؛ برای مطالبه کردن ملزوماتی که از جانِ طبیعتم و هموطنانم در برابر آتش محافظت کند- ملزوماتی که حالا میدانم چه چیزهایی هستند و کدام کارآمدترند- و برای مقابله با ریشهها و دلایل اصلی این آتشسوزیها، آن روز که قدرت و دانش بیشتری داشته باشم- به امید آن روز!
پایان پیام