مصیبت نامه تابستان ۹۹

مصیبت نامه تابستان ۹۹

به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید» بنویسید چه خواهید نوشت؟

این موضوع، تمرین کلاس طنز نویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار می‌شود.

برخی از مطالب شرکت‌کننده‌ها را با هم می‌خوانیم:

حقیقتاً فکر می‌کنم پرسیدن این سوال در شرایط کنونی از صد عدد فحشی که به اقوام درجه یک مونث آدم بدهند بدتر است.

حداقل برای من که این‌طور است. تصمیم گرفته‌ام خاطرات چند روز از تابستان امسالم را برای‌تان مرقوم کنم تا قشنگ متوجه عمق فاجعه شوید و تا یک هفته‌ای بروید توی خودتان!

یکشنبه،۱ تیر: ایام امتحانات است و طبیعتاً وقت دیدن فیلم و سریال‌هایی که کل ترم با صبر و پشتکار فراوان و ناخن خراشیدن به صورتم به خاطر سرعت لاک‌پشتی اینترنت دانلود کرده‌ام.

روزی یک فصل گیم آف ترونز می‌بینم و جزوه‌ها با نگرانی نگاهم می‌کنند. از امتحانات و آموزش مجازی متنفرم.

پنجشنبه، ۱۲ تیر: صاحب‌خانه عزیزمان به پویش صاحب خانه عوضی پیوسته و گفته باید تا آخر ماه تخلیه کنیم.

عالی شد! فقط اسباب‌کشی را در این شرایط کم داشتم.

ضمناً تمام پروازهای خارجی تا اطلاع ثانوی کنسل شده و این برای من به معنای یک سال ندیدن خانواده‌ام است.

از  مسئول ایرلاین هواپیمایی قطر و آژانس هوایی که ده میلیون پول بلیتم را خورد متنفرم.

دوشنبه، ۲۳ تیر: امروز سه هزار کالری سوزاندم.

البته نه با ورزش در خانه و این سوسول بازی‌ها. کیکی را که برای سالگرد ازدواج خودم و همسر نازنینم با عشق پخته بودم سوزاندم.

امیدوارم وقتی از جشن دو نفره بی‌کیک‌مان در صفحه اینستاگرامش عکس می‌گذارد، کبودی پای چشمش و جا به جا شدن استخوان فک من به خاطر دعوای دیشب‌مان سر این‌که چرا من داخل پوست موز را ضدعفونی نمی‌کنم مشخص نباشد.

از مخترع بیکینگ پودر و کانال‌هایی که برنامه‌های ورزش در خانه پخش می‌کنند متنفرم.

مصیبت نامه تابستان ۹۹

چهارشنبه ۱ مرداد (در خانه جدید): به هر بدبختی بود اسباب‌کشی کردیم و الان در زندان جدیدمان مستقریم.

امتحانات و کتاب‌ها و فیلم‌ها و سریال‌هایم تمام شده و تنها سرگرمی‌ام این است که صبح تا ظهر بخوابم تا وقتی که شوهرم از سرکار بیاید و این‌قدر بهش گیر بدهم تا شب بشود و باز بخوابم.

برای تنوع در سرگرمی هم با دوستان و خانواده‌ام تماس تصویری می‌گیرم و گاهی از خروس‌خوان تا بوق سگ حرف می‌زنیم.

فکر کنم دیگر چیزی نمانده که از شدت فشار قرنطینه رگم را با کاغذ بزنم.

از اسباب کشی و کیفیت تماس تصویری واتساپ متنفرم.

سه شنبه، ۱۴ مرداد: از شدت بیکاری روی آورده‌ام به شرکت در کلاس‌های مجازی.

همه نوع کلاسی را شرکت می‌کنم. از کلاس آموزش کوک زدن دلمه سیرابی گرفته تا مبانی فلسفی هرمنوتیک و دیالکتیک و آموزش تصویری رقص سماع و باز کردن چاکراها و انواع عرفان‌های شرقی.

اخیراً یک کلاس طنز هم ثبت‌نام کرده‌ام که خیلی باحال است.

دارم یاد می‌گیرم چگونه به دیگران متلک بیندازم طوری که خودشان هم نفهمند از کجا خورده‌اند.

از دلمه سیرابی و چاکرای شماره پنج متنفرم.

جمعه، ۲۴ مرداد: امروز تولدم بود. نه از کادو و تبریک خبری شد و نه از سورپرایز و کیک و شمع و بادکنک.

چند نفری زنگ زدند و تبریک گفتند اما تبریک بدون کادو اصلاً به نظر من تبریک نیست و خیلی هم توهین‌آمیز است و می خوام صدسال سیاه تبریک نگویند.

امیدوارم حواس‌شان باشد که بعداً حسابی باید برایم جبران کنند و مثل پارسال به لیست کادوهای مد نظرم بی‌توجه نباشند.

از تولد در قرنطینه و روسیه که می‌گویند واکسن کرونا را ساخته اما من می‌دانم این‌ها همه کار خودشان است، متنفرم.

این تازه شرح شش روز از شش ماه قرنطینه و دو ماه تابستان امسال من بود و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

گفتم برای‌تان روضه‌ای بخوانم و بخشی از مصیبت نامه تابستان ۹۹  را بنویسم تا دیگر از این سوالات از من نپرسید.

چون من قوت عجیبی در غر زدن و ضعف شدیدی در اعصاب دارم.

مخصوصاً این روزها. هرکس هم خوشش نمی‌آید جمع کند برود. مرسی اه.

پایان پیام

نویسنده: یگانه تقی‌زاده

کد خبر : 172696 ساعت خبر : 12:04 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=172696
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات