کتاب حصار و سگ های پدرم نوشته شیرزاد حسن را بخوانید
به گزارش گلونی شیرزاد حسن در این رمان با روایت توتم و تابو به اصول پدرسالاری از دیدگاه فروید میپردازد.
پدرکشی تم اصلی این رمان است. در حصار و سگهای پدرم روح پدر بر سر شخصیتهای داستان چنان سنگینی میکند که حتا پس از کشته شدنش حضور او را همچنان احساس میکنند.
از نظر شیرزاد حسن پدر نشانه کابوس بزرگ قدرت است که همچون سایهای از او جدا نمیشود؛ قدرتی که خشونت پدر را نشان میدهد.
موضوع بسیاری از داستانهای او کشتن و جامعه اِروسکُش است.
در بسیاری از داستانهای او روایت زندگی آدمهای درمانده و ذلیل و تنهای جامعهی کرد، بهویژه بیوهزنان و پیردختران و پسران ناامید اما عاشق دیده میشود.
قسمتی از کتاب حصار و سگ های پدرم
صدایشان را میشنوم. از فریاد و جیغ آنها سرسام گرفتم. صدای گریه و زاریشان را میشنوم.
نعره و داد و فغان، سینه زدن… التماس کردن… موی کندن… با هر ده ناخن پوست نازک گونه و گردن را میخراشند…
صدای نالهشان مانند چرک و خون از گوشهایم بیرون میزند. کیست که ناله و گریه سوزناک مادر و خواهرانش را نشناسد؟
نالههایی که از کودکی با آنها آشنا بودم… گریههای همیشه حاضر، بی وقت، و بههنگام و نابههنگام.
شبهای پیاپی صدای گریههای خفه مادران و خواهرانم را میشنیدم که از شکاف و درز درها و پنجرههای اتاق تاریک و بسته به گوشم میرسید.
از وحشت و شرم گریه خواهران تنهایم هر دو انگشت شستم را در گوشهایم میچپاندم…
الان هم گریه و زاری جگرسوزشان امانم را بریده است… فقط یک دیوار، دیوار یک گنبد ما را از هم جدا میکند…
دیواری که از داخل صد جایش را خراشیدهام. لکههای خون خشک شده روی آجرهای برآمده داخل دیوار، شبها و روزهای بیپایانی را به یادم می آورند که دیوانهوار ازخود بیخود میشدم و پیشانیام را به آنها میکوبیدم.
گونههای ترک خوردهام را به دیوار میچسباندم و های های گریه میکردم…
عجیب است که هنوز زندهام و نمرده ام… درون گنبدی تاریک و نمناک هستم… اما هزار افسوس که از پروبال افتاده ام…
مانند خفاش با تاریکی خو گرفته ام…
کتاب حصار و سگهای پدرم نوشته شیرزاد حسن را نشر چشمه با ترجمه مریوان حلبچهای به چاپ رسانده است.
میتوانید نسخه الترونیک کتاب را در فیدیبو بخوانید
پایان پیام