آغاز رقابت ما در یافتن شغل
به گزارش گلونی قسمت اول داستان دنباله دار طنز چی شد که چه کاره شدم؟ را بخوانید:
شاید برای کسی مهم نباشد اما اسم من شروین است.
اگر شما به جای این نوشته، تصویر ۶ در چهار بدون ادیتِ نصرتِ ژنتیکی را، که درون سلولهای من مشغول گردنکشی است، میدیدید، حتما میگفتید که اسم شروین، هیچ رقمه با هیچکجای من، سازگار نیست.
من و برادرم آزیتا، یا همان عزت سابق، سالها رنج تمسخر و بیاعتنایی بابت اسمهای عهدبوقی شناسنامهمان، را تحمل کردیم.
تااینکه در آستانه ۳۰سالگی و در یک اقدام انتحاری، تصمیم گرفتیم، خدمات الکترونیکی و حضوری اداره ثبت را بررسیکرده و در پوشش این تحقیق، نامهای جذاب و دلبرانهمان را، عوضکنیم.
از آنجا که به محض ورود به خانه، چشممان به چشم عکس آقای خدابیامرزمان قدرتخان خوشاندام میافتاد، گزینههای زیادی نداشتیم.
مجبور بودیم طبق وصیت آن بزرگوار، اسمی انتخابکنیم که وقتی به زبان میآید، تکلیف ملت روشن نباشد که با زن طرفند، یا مرد!
خدابیامرز با یک نگاه مدرن روی مسئله ناموس حساس بود.
همین شد که من شروین را انتخاب کردم و خانداداش آزیتا را!
هرچهقدر هم کارمند اداره ثبت اصرارکرد، که آزیتا در طول تاریخ اسم هیچ مردی نبوده، در کت عزتمان فرونرفت.
و آخر سر به ضرب تیزی، با آزیتا، شناسنامهاش را، المثنی کرد.
اینها را گفتم که برسم به صبح روزی که من و آزیتا، دوقلوهای افسانهای خانه، به فاصله دو دقیقهو چهل ثانیه،۳۰ ساله شدیم.
همان روز پستچی، پاکتی را که مهر سفارشی خوردهبود، تحویل مامان داد.
چون روی پاکت نوشته بود برسد به دست عزت و نصرت خوشاندام و ما دیگر شروین و آزیتا بودیم، مامان خودش پاکت را بازکرد.
نامۀ چندخطیِ عجیبی بود.
نوشتهای که ادعامیکرد، من و آزیتا، که تا همین چند ساعت پیش، سر یک برش پیتزا حاضر بودیم آدم بکشیم، وارث یک ارثیه خفن، از عمویی ناشناخته در بلاد کفر شدهایم.
البته مشروط بر اینکه پیش از پایان ۳۰ سالگی، شغلی در خور و مناسب، داشتهباشیم تا به مفتخوری و آقازادگی ناشی از میراث عموی مجهولمان، عادتنکنیم.
این یعنی من و آزیتا ۳۶۴ و اندی روز وقت داشتیم تا در این مملکت، کاری دستوپا کنیم.
به هردلیل اگر هر کدام موفق نمیشدیم، سهم ارثمان را به دیگری، یا خزانه یک دولت بیگانه، میباختیم.
و این آغاز رقابت ما در یافتن شغل و این داستان بود که چی شد که چه کاره شدم؟!
پایان پیام
قسمتهای دیگر این داستان را بخوانید
نویسنده: آرزو قدوسی
قسمت اول جالب و جذاب بود
خواننده رو مشتاق میکنه برای خوندن بقیهء قسمتها
میخوام نظرمو ارسال کنم، میگه تکراریه!
من کی تا حالا اینجا نظر دادم آخه؟!