شعر طنز ماسک از مصطفی مشایخی

شعر طنز ماسک از مصطفی مشایخی

به گزارش گلونی شاعران طنزپرداز در روزگار کرونا درباره موضوع‌های گوناگون این ماجرا شعر گفتند.

شعر طنز ماسک از مصطفی مشایخی

شنیدم که یک پیلتن پهلوان
به دوران ما آمد ار باستان

تنه کات و هفتی، شکم سیکس پک
دو بازو خوش‌استایل، سرْشانه تک

به دنبال نخجیر هرجا دوید
فقط موش و چندین مدل گربه دید

نیارست پیدا کند شام مفت
گلیمی بگسترد و در پارک خفت

سحرگاه با بوق یک کامیون
هراسان در آمد ز خواب اندرون

زبان را به پرخاش‌هایی گشود
که در هیچ کامنت و پیجی نبود

سپس رفت صبحانه پیدا کند
که دل‌ضعفه‌اش را مداوا کند

جوانی به او گفت کای پهلوان
اگر می‌ندانی همیدون بدان

که یک سفله‌ویروس، نامش کوید
ز ووهان به هرجا و این جا رسید

اگر از دهان سوی تن بگذرد
تباهی و تخریب بار آورد

بزن ماسک تا بی‌خیالت شود
مصون از بلا خوش به حالت شود

یل از حرف او سخت رنجید و گفت
برو ردِ کارت مزن حرف مفت

من آنم که دارد تنی چون بتن
همان اژدها از وسط نصف کن

نود بار با غول جنگیده‌ام
در این دشت و هامون پلنگیده‌ام

برایم بسی افت دارد ببم
که بیند یکی ماسک بر چهره‌ام

یل آنگه شتابان، شتابید و رفت
بدنبال نخجیر پیچید و رفت

چو آهو و بوفالو آن جا ندید
کمان را حراجید و مرغی خرید

همی دست‌ناشسته خوردن گرفت
چه آلودگی‌ها که بر تن گرفت

سپس بی‌‍توجه به هشدارها
خرامید در کوی و بازارها

چو ده روز بگذشت، تب‌دار شد
نفس بر ریه تنگ و دشوار شد

مر او را ببردند درمان‌سرا
درازاندنش روی تختی جدا

چو معلوم شد تست او مثبت است
بژاڗید و غم در وجودش نشست

به حلق اندرونش دوا ریختند
سِرم‌ها کنارش بیاویختند

ته سی‌سی‌یو در قرنطینه بود
گرفتار ویروس بدکینه بود

به زحمت رهانیدنش از خطر
پزشکی به او گفت ای بی‌خبر

همیدان که ویروسکی اینقدی
یل از لاغراندام نشناسدی

مواظب نباشی، تلف سازدت
اگر فیل باشی بر‌اندازدت

برو ماسک می‌زن مگو چیست ماسک
که سرمایه‌ی زندگانی‌ست ماسک

پایان پیام

شاعر: مصطفی مشایخی

کد خبر : 179862 ساعت خبر : 5:00 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=179862
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات