قهرمان مانند یک انسان از دنیا میرود
به گزارش گلونی در هر شهری شخصیتهای زیادی وجود دارد.
هرکس برای خودش منافع و اهدافی دارد و سعی میکند به آنها برسد.
آنهایی که از روی خطکشی عابرپیاده رد میشوند، زبالههای خشک و ترشان را جدا میکنند و سهام پانصدهزارتومانیشان را به بورس میسپارند، شهروند هستند و حقوق شهروندی را رعایت میکنند.
آنهایی هم که صف نانوایی را جلو میزنند تا به شاطر سلام کنند، پشت سر بقیه بدون آنکه کارت بزنند از ورودی مترو وارد میشوند، ورود ممنوع میروند و تا چراغ سبز میشود بوق میزنند، هم شهروند هستند اما بدون آنکه بدانند برای مافیا خدمت میکنند.
نقش دورو
در عالم فضا یکسری ستاره وجود دارند که شبیه سیارهاند و اصطلاحا به آنها ((کوتوله قهوهای)) میگویند.
دورو هم چنین خاصیتی دارد. هم شهروند است هم مافیا.
از آنهایی که دوست دارد مافیا باشد اما یک پرونده را هم نمیتواند جابهجا کند.
مافیاها او را نمیشناسند اما او آنها را میشناسد.
کارگاه هم استعلام او را شهروند میگیرد.
او همانی است که نه میتواند از اصالت خود دل بکند و نه میتواند از پولهای کلان مافیا چشمپوشی کند.
از تو خودش را میکشد و از بیرون مردم را.
اینطور که پیداست او هم به سرنوشت کوتوله قهوهای دچار میشود.
قهرمان مانند یک انسان از دنیا میرود
نقش قهرمان:
مثل تمام قهرمانها شهروند است و برای نجاتشان تلاش میکند.
خب قهرمانها هم که کارشان یکی دوتا نیست، باید به دادخواهی همه پاسخ بدهند ازبس که مافیا ویرانی به بار آورده است.
برای همین تنها روزهای زوج را به شهر اختصاص میدهد.
او در روزهای زوج با تعطیلی جمعه، یک نفر را میتواند نجات دهد.
اما نجات دادنش واقعا در شان قهرمانی است و کسی را که انتخاب میکند، تا یک روز از همه بلایا دور میماند.
او در کنار قهرمانی روحیه پهلوانی هم دارد و خودش را نمیتواند نجات دهد.
حقیقتا او مانند یک انسان از دنیا میرود.
پایان پیام
نویسنده: سارا ملاعباسی
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید