وقتی عادل فردوسی پور درس عبرت میشود
به گزارش گلونی عادل فردوسی پور در حاشیه دریافت جایزه «سوتا» در مراسم آنلاین انجمن فارغالتحصیلان دانشگاه شریف گفت: «همیشه به دانشجوهام میگفتم بمونید. چرا از مملکت میرید. بمونید و با کمک هم این مملکت رو بسازید. اما بعد از اسفند ۹۷ که من رو بدون هیچ دلیل و توضیحی کنار گذاشتند دانشجوهام گفتن استاد شما که بیش از بیست سال برای این مملکت تلاش کردید چی شد؟ و من جوابی نداشتم که بهشون بدم.»
کنار گذاشته شدن عادل فردوسیپور و خاموشی چراغ برنامهای که سالها تقریباً به تنهایی بار کسلکننده بودن و بیمحتوا بودن تلویزیون را بردوش میکشید و نور کوچکی بود در خاموشیهای ممتد تلویزیون، برای خیلیها خوب شد.
برای آنها که از افشاگریها و پرسشهای تمام نشدنی مجری محبوب نود به تنگ آمده بودند.
حالا عرصه تاخت و تازشان آماده بود.
برنامههای جایگزین آمده بودند تا بیحاشیه و آرام پیش بروند.
مدتهاست که مجری برنامه نود دیگر در شبکه سه سیما نیست.
حالا تلویزیون با خیالی آسوده مشغول شمردن پولهای تبلیغات و نگاه کردن به برنامههای باب طبعشان است.
مجریهای چشم رنگی و خوش پوش میآیند و برنامهها را اجرا میکنند و همه چیز آرام پیش میرود.
و در همین سکوت دانشجویانی که روزی به امید حرفهای استادشان در این مملکت ماندگار شده بودند میروند. بیصدا جمعیت نخبه کشور میرود و دیگر استاد برای منع آنها جوابی ندارد.
عادل فردوسی پور در ابتدای صحبتهایش درگذشت استاد شجریان را تسلیت گفت.
وقتی عادل فردوسی پور درس عبرت دانشجوهایش میشود
نماشای گلونی را دنبال کنید
استادی که او هم از تلویزیون کنار گذاشته شد و عرصه برای آنها که با بادی میآیند و با نسیمی فراموش میشوند باز شد.
بعد نکتهای تلخ را درباره دانشجویانش بیان میکند.
آیا او درس عبرت دانشجوهایش شده است؟
آیا نمادی کسی است که هر چه چقدر برای کشورش زحمت بکشد یکشبه حذف میشود؟
آیا جوانانی که سرگذشت و سرنوشت او را میخوانند برای ماندن در کشور تلاش میکنند؟
پرسشهای بسیاری در این باره وجود دارد.
شما چه فکر میکنید؟
پایان پیام
کد خبر : 180618 ساعت خبر : 9:45 ب.ظ
با تسلیت فقدان استاد بزرگ صدای ایران ،استاد تمام محمد رضا شجریان
برای من همیشه سوال بود چرا اساتید بزرگم در دانشگاه تهران در ایران موندن و تدریس میکنن!چرا با وجود اینهمه امکانات مهاجرت نکردند ! همه در حرفهاشون و اشک گوشه چشمهاشون عشق به سرزمینم ایران موج میزد!
برای عادل ،برای استاد دهستانی،برای استاد روزبهانه و برای خیلی ها چه استاد و چه شاگرد ،متاسفم که رنج ماندم در ایران اینقدر بیش از فکر ما شده .
در این کشور هر چه تلاش میکنی جای شادی ،جای احترام،جای آرامش،جای رفاه اجتماعی عمومی ،جای ازادگی و تجلی ذهن و….خالی هست و میماند.
از خانواده دور و نزدیک ما :
مریم خواهرم و همسرش کانادا
حمید برادرم و همسر و دلبند جانم رزا آلمان
احمد پسر دایی و همسر و فرزندش کانادا
خاطره دختر عمو نروژ با همسر و دو فرزندش
عسل دوست دیرینه ام آلمان
المیرا دختر دایی و همسر و فرزندش انگلیس
کتایون دختر عمو ،سوئد
و….
اینها عزیزان جان ما هستن ،قلبمان در دوری آنها با این سرزمین غریبه تر شده !
از هر خانواده ایرانی حتی ۱ نفر که غم رفتن داشته باشد برای کشور کافی است
چه کردید با این مملکت که رفتن و نماندن شده راه اول و آخر!؟
وای بر شما
ایرانی که اروپایی ها ان را برای تولد فرزندشان انتخاب میکردند اینروزا شده پله پرتاب فکر و ذهن و روح ما