جایگزین کردن تالاب با زمین کشاورزی در دستور کار است؟
به گزارش گلونی از دهه ۸۰ که طرحهای بین المللی حفاظت از گونه به شدت در معرض انقراض درنای سیبری مطرح شدند، سازمان حفاظت محیط زیست برای ثبت تالاب های فریدونکنار در کنوانسیون رامسر اقدام نمود و همچنین تعاونیهای صیادی دوماداران را به ثبت رسمی رساند.
با این وجود از دهه ۹۰ و با راه اندازی کمپین پرواز توسط برخی تشکلها، سازمان محیط زیست زیر فشار مطالبهگری این گروهها، طرحهای پیشین را کنار گذاشته و صرفا با تمرکز بر مدیریت صید و شکار، یک برنامه ۵ ساله تدوین نمود که با استناد بر آن هر ساله عرصه را برای بهرهبرداران صید سنتی تنگتر کرد.
همچنین با فشار رسانهها و معرفی تالابهای فریدونکنار به عنوان سیاهچاله و قتلگاه، گاه سازمان محیط زیست تصمیمات عجولانهای در رابطه با تالابهای فریدونکنار گرفت که گاه ضد و نقیض نیز بود.
از جمله تجویز قرق شکنی زودهنگام یعنی تشویق پرندگان به ترک زیستگاه زمستانگذرانی زودتر از زمان بیولوژیکی شان.
مشخصا این تصمیمات در خلاء یک برنامه مدیریتی جامع اتفاق میافتاد، در حالیکه دبیرخانه طرح حفاظت از تالابهای کشور که در خود سازمان محیط زیست از حدود ۱۰ سال پیش مستقر است، در تدوین برنامههای مدیریتی تعداد زیادی از تالابهای ثبت کنوانسیون رامسر مشارکت نموده است.
از جمله ارومیه، شادگان، پریشان، کانی برازان، قوری گل و….
با این وجود مدیران استان مازندران به دلایلی نامعلوم، هرگز از این دبیرخانه کمک نگرفتند.
به هر حال تمام این فراز و نشیبها طی شد تا امروز که مساله شکار مانند زخمی کهنه و عمیق دهان باز کرد تا تعدادی از پرندگان ارزشمند تالاب را به کام مرگ فرو برد.
البته مساله شکار (با تفنگ) در تالابها و آببندانهای شمال کشور مساله جدیدی نیست بلکه در کنار صید و بهره برداریهای سنتی از طبیعت شکار هم همیشه بوده و به همین دلیل هم سازمان شکاربانی در سال ۱۳۳۵ تاسیس شد که در سال ۱۳۵۰ به سازمان حفاظت محیط زیست تغییر نام داد.
حدود ۶۰ سال پیش کریستوفر سویج انگلیسی بعد از سفر دو هفتهای خود به تالابها و آببندانهای شمال کشور چنین نوشت: «با وجود اینکه شکار با تفنگ تنها ۱۰ درصد از کل برداشت پرندگان را به خود اختصاص میدهد اما شکار با تفنگ مناطق را برای پرندگان مهاجر ناامن کرده و توصیه میشود بیشتر از روشهای سنتی حمایت شود تا مناطق وسیع تالابی حفظ شوند.»
بدیهی است با افزایش جمعیت شهرها و روستاها، تعداد اسلحه هم افزایش یافته است.
برای مثال روستای سرخرود در عرض چند سال (اواسط دهه ۸۰) از یک روستای کوچک به شهری تبدیل شد که جمعیت غیربومی هم در آن به سرعت افزایش یافت.
برای این افراد مساله شکار بیشتر تفریحی است.
به شکلی که در روزهای باد و بارانی، صدها شکارچی به آببندان های منطقه رفته و بدون ملاحظه و بدون مجوز مبادرت به شکار پرنده میکنند.
جایگزین کردن تالاب با زمین کشاورزی
طبق مطالعاتی که در سال ۱۳۷۹ انجام شد، مجوزهای شکار صادر شده در سال ۷۸ در اداره بابل ۱۰۰ عدد و در کل مازندران در حدود ۳۰۰۰ عدد بود.
همچنین پرسشنامهای که از دوماداران محلی (روش سنتی) پر شد، حاکی از آن بود که تفنگ و شکار تنها تهدید و مهمترین تهدید برای بقاء دامگاههای سنتی فریدونکنار است.
مقایسه عکسهای هوایی سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۷۳ و همچنین سخنان یکی از دوماداران قدیمی منطقه نشان میدهد قبلا دامگاههای دیگری نیز در منطقه وجود داشته که به دلیل مزاحمتهای ناشی از شکار با تفنگ و متواری شدن پرندگان مهاجر، این دامگاه ها کمکم رها شدند و جای خود را به زمینهای کشاورزی دادند.
اتفاقا در سالهای اخیر نیز جهاد کشاورزی، کشاورزان منطقه را تشویق به کشت دوم و حتی سوم میکند که خود میتواند از نظر اقتصادی بسیار جذابتر از صید پرنده برای مردم منطقه باشد.
آیا سناریوی مورد نظر سازمان محیط زیست هم همین است؟ جایگزین کردن تالاب با زمین کشاورزی؟
بدیهی است با عدم کنترل و نظارت بر مساله شکار و دامن زدن بر ناامنیها در منطقه برای پرندگان مهاجر، کشت دوم به سرعت جای تالابهای فریدونکنار را خواهد گرفت و ناچارا یکی دیگر از تالابهای کنوانسیون رامسر را از دست خواهیم داد.
آیا بهتر نیست به جای سناریوی پاک کردن صورت مساله یعنی حفظ و مدیریت تالابهای فریدونکنار، مدیران و کارشناسان استانی سازمان حفاظت محیط زیست به حل مساله یعنی تهیه و تدوین یک طرح مدیریت جامع برای تالاب های فریدونکنار بپردازند؟
در خلاء چنین تصمیمات قاطعانه ای، از سایر مسوولین استانی و شهرستان خواهشمندیم نظارتی بر مساله تیراندازی در آببندانهای منطقه تیراندازی ممنوع فریدونکنار داشته باشند.
پایان پیام
مساله تالاب فریدونکنار نداشتن طرح مدیریت جامع بر طبق دستورالعمل های کنوانسیون رامسر است. از اینکه به این موضوع مهم پرداختید سپاسگزاریم