خط فقر خانواده چهارنفره به ١٠میلیون تومان رسید

خط فقر خانواده چهارنفره به ١٠میلیون تومان رسید

به گزارش گلونی خط فقر یک خانواده چهارنفره به ١٠میلیون تومان رسیده است و بیش از نیمی از مردم ایران در فقر مطلق به سر می‌برند. مطلب زیر را بخوانید.

خط فقر خانواده چهارنفره

پیرمرد اول: تو روزنامه نوشته خط فقر ۸ میلیونه. تو چقدر می‌گیری؟

پیرمرد دوم در حال نشستن روی صندلی پارک: بازنشستگیم که ۳ تومنه. وقتی می‌خواستم بازنشست بشم یه سری اطلاعات رو از اداره قایم کردم که نتونن کسی رو بذارن جای من.

بعد مجبور شدن پسرم رو استخدام کنن. اون البته دیپلمش رو هم نتونست بگیره ولی خوب من راهنماییش می‌کنم، می‌گم زیرآب کیا رو بزنه و دم کیا رو ببینه.

اون روز با یه هول و ولایی زنگ زده به من که اشتباهی بیمه بیکاری ۶۰۰ تا کارگر رو قطع کردم. بهش گفتم خودت رو جمع کن، پرونده چند تا از این کارگرها رو در بیار، یه انگی بهشون بزن و تمام. دیگه داره می‌‍افته رو غلتک. خلاصه اونم ۵ تومن می‌گیره.

زنم هم هر روز از آشپزیش فیلم می‌گیره، منم مجبور می‌کنه هر چند روز یه بار کراوات بزنم بشینم پای سفره تزئین شده و ادای زوج‌های خوشبخت رو دربیاریم.

بعد عکس می‌گیره می‌ذاره تو اینستا. یه بار کدو حلوایی رو با خیار و تن‌ماهی قاطی کرد، آخرشم کلی فلفل و گردلیمو و شیره خرما ریخته بود توش. مگه می‌شد قورتش داد؟ ولی خانوم می‌خواست k100 بشه.

یه بار هم من رو مجبور کرد عسل و خربزه رو با هم بخورم که نشون بده هیچی نمی‌شه. داشتم از درد می‌مردم ولی جلوی دوربین لبخند می‌زدم. بعدش مستقیم رفتیم اورژانس.

اونم تبلیغ می‌گیره تو اینستا، یک و یک و نیم درمیاره. می‌رسه به نه و نیم. خلاصه که ما فقیر نیستیم رفیق.

پیرمرد اول: خوش به حالت. بازنشستگی منم همون حدودهای خودته. البته خداییش خیلی هم نرفتم سرکار.

تا وقتی صبح‌ها باید کارت می‌زدیم برای ورود، خوب بود. من کارتم رو می‌دادم به همکارم. اون به جای من می‌زد. منم اوایل در طول روز می‌رفتم مسافرکشی بعد آخر برج یه بخشی از حقوقم رو می‌دادم به همون همکارم.

یه مدت که مسافرکشی کردم دیدم داره وقتم تلف میشه. یه بار خودم رو انداختم جلوی یه ماشین؛ با یه بدبختی هم کلی از یارو پول گرفتم، هم از بیمه تکمیلی اداره. البته خیلی سخت بود که نفهمن‌ها ولی خدا با من بود و کار انجام شد.

دیدم بازم پولم کمه یه وام هم گرفتم از بانک برای کار کشاورزی.

پیرمرد دوم: پس زدی تو کار کشاورزی؟

پیرمرد اول: نه دیگه. قبلاً یه مسافری داشتم بهم گفته بود یه سری بسته هست که اگه بدم به مسافرای خاص پول خوبی توشه.

اگه پول بذارم وسط و بخشی از اون بسته مال خودم باشه که سودش هم بیشتره. خلاصه تا یه مدت کارم همین بود.

پول خوبی هم به جیب زدم ولی ریسکش بالا بود. با سود این کار یه دکه سیگارفروشی راه انداختم. الانم دادم دست پسرم. اونم سیگار و یه سری بسته‌های مشابهش رو می‌فروشه و ۴ تومنی درمیاره.

البته یه مدت دخترم هم تو اینستاگرام یه عکس‌هایی از خودش می‌ذاشت که خوب نبود. من که فهمیدم سریع جلوش رو گرفتم.

ما یه عمر با آبرو زندگی کردیم بعد این دختر می‌خواست یه شبه همه رو به باد بده. خلاصه اگه درآمد اون بود الان بالای خط فقر بودیم. ولی خوب ما حلال و حروم سرمون می‌شه.

اما تازگی‌ها تو یه فکری هستم. پایه‌ای انجامش بدیم؟

پیرمرد دوم: خدایی من از شما سالم‌تر ندیدم دور و برم. انقدر معتقد الان کم پیدا میشه. حالا چه کاری هست؟

پیرمرد اول: ببین الان یه عالمه آدم هستن که بیمه‌شون داره از شرکت‌ها رد می‌شه ولی کار نمی‌کنن.

پسرت هم که تو تأمین اجتماعی کار می‌کنه دیگه. بگو یه سری حکم بازرسی بزنه، منو تو راه می‌افتیم می‌ریم دم شرکت‌ها.

یه جریمه سنگین می‌گیم بهشون. اونا هم می‌ترسن با یه چیزی سروته‌ش رو هم میارن. عوضش اینجوری دیگه جرأت نمی‌کنن به این سادگی‌ها کار خلاف کنن.

دست و پاشون می‌لرزه. می‌فهمن مملکت صاحاب داره. اینجوری هم جلوی فساد رو می‌گیریم هم من میرم بالای خط فقر.

پیرمرد دوم: ریسک داره. من که هنوز زیر خط فقر نیستم.

یک هفته بعد پیرمرد دوم زنگ می‌زند به پیرمرد اول و با اشاره به ۱۰ میلیونی شدن خط فقر، موافقت خود را با طرح پیشنهادی وی اعلام می‌دارد.

پایان پیام

نویسنده: یاسمن سعادت

کد خبر : 190430 ساعت خبر : 9:30 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=190430
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات