شب یلدا و پرتقال هفت تومنی
به گزارش گلونی قیمت میوه هم مثل آجیل سرسامآور شده بود.
تکلیف آجیل را خیلی وقت بود روشن کرده بودم.
به بهانهی تازه نبودن آجیل در هر فصل، نخریدنش را توجیه کرده و خریدش را به تعویق انداخته بودم.
ولی یک سال داشت تمام میشد و زن و بچهی من که یک بهار، تابستان، پاییز و زمستان بدون آجیل را دیده بودند، زندگی برایشان هیچ چیز تازهای نداشت.
حالا با آن قیمتهای استخوانشکن، از خرید میوهی شب یلدا هم ناامید شده بودم.
یلدای بدون میوه هم که مثل ولنتاین بدون خرس بیمزه است.
یک مقدار سبزی خریدم و آمدم خانه. گفتم میوهاش سردخانهای بود.
مشغول پاک کردن تربچهها بودم که توی روزنامهی دور سبزی مصاحبه رئیس اتحادیهی میوه و ترهبار یزد را دیدم که گفته بود پرتقال ۷ هزار تومانی هم در بازار موجود است؛ البته پرتقالی که نه واشنگتنی است، نه تامسون، نه جنوب و نه هیچ چیز دیگر؛ پرتقال «معمولی» کیلویی ۷ هزار تومان بود.
تاریخ روزنامه را نگاه کردم تا مطمئن شوم سر کار نیستم. تاریخ دیروز بود.
ناخودآگاه از جا پریدم و گفتم فکر کنم تا حالا سردخانهایهایش تمام شده باشد.
بدو بدو خودم را دوباره رساندم جلوی میدان میوه و ترهبار.
حتما جایی گذاشته بودند که توی دید نباشد و مردم اول پرتقالهای گرانقیمتتر را بخرند. کور خوانده بودند.
شب یلدا و پرتقال هفت تومنی
نفسنفسزنان رسیدم و سه دور همهی قیمتها را برانداز کردم ولی پرتقال که هیچ، هیچ میوهای با آن قیمت پیدا نکردم.
از کارگر پشت دخل پرسیدم پرتقال معمولی دارید؟ به همکارش نگاه کرد، پوزخند مرموزی زد و گفت از همان ۷ تومنیها؟
گفتم بله بله.
صدای خندهی خیلی بلندی از انبار پشت میوه و ترهبار به گوشم خورد؛ یا حداقل من اینطور احساس کردم.
گفت تمام کردهاند و اگر میخواهم فردا حوالی ظهر باید آنجا باشم و اسمم را بنویسم.
غروب موعد تحویل بود. پرسیدم این پرتقال معمولی اصلا چه پرتقالی هست؟ مال کجاست؟
گفت پرتقالی است که هیچ کس نمیداند تامسون است یا شمال یا جنوب یا واشنگتنی.
گفتم چطور؟ گفت از بس مانده و لهیده و پلاسیده شده معلوم نیست.
صدای خنده این بار بلندتر و واضحتر بود.
برگشتم به خانه و گفتم مگر این سردخانهایها تمام میشود؟
فردا حوالی ظهر باید یک سری بزنم ولی میگویند همهی پرتقالها الان سردخانهای است و بیکیفیت.
تازههایش با آجیل تازه برای شب عید میآید.
پایان پیام
نویسنده: مسعود توکلی