شعرهای آیریلیق در سوگ جدایی قفقاز از ایران است
به گزارش گلونی علی سیدآبادی در توییتر نوشت:
تا جایی که من با کوره سواد ترکیام دنبال کردهام، برخی شعرهای آیریلیق یا جدایی در سوگ از دست رفتن پارههایی از سرزمین ایران و بهویژه قفقاز است و برعکسش را من ندیدهام و اگر چیزی باشد، احتمالا محصول سالهای اخیر است.
نمونهاش شعر شهریار:
ایگیتلر یوردو قفقازیم سنه مندن سلام اولسون
سنین عشقوندن ایراندا هنوز صبری قالان واردیر
آنان تبریز منه گهواره ده سویلردی یاوروم بیل
سنین قالمیش اوتایدا خاللی تئللی بیر خالان واردیر
شهریار در این شعر تبریز را مادر میخواند و قفقاز را سرزمین قهرمانان که از ایران جدا افتاده.
به رغم اینکه همیشه در جمهوری آذربایجان گروههایی چشم به خاک ایران داشتهاند، اما سالها تبریز و آذربایجان و ایران در نگاه مردم آنجا و به ویژه قفقاز چون وطنی بود که از آن جدا افتادهاند، اما در سالهای اخیر این معادله دست کم در میان برخی از هموطنان ترک برعکس شده، اما چرا؟
چند سال پیش با یکی از نویسندگان ترک در استانبول دیداری داشتم. او با چنان حسرتی از تبریز میگفت که من کیف میکردم.
او زاده یکی از شهرهای نزدیک به مرز ایران بود و تمام جوانیاش در حسرت تبریز گذشته بود. احتمالا اکنون بسیاری از جوانان در تبریز با همین حسرت به استانبول مینگرند.
شعرهای آیریلیق در سوگ جدایی قفقاز
شاید سیاستهای جهانترکزبان اردوغان و تبلیغ این گفتمان در رسانههای آذربایجان و ترکیه باعث رشد چنین گرایشی باشد، اما چنین سیاستی برای ترک زبانان ایران چندان جذابیتی نداشت، تا وقتی که وضعیت اقتصادی و فرهنگی ما افول نکرده بود و ما گرفتار سختی و سختگیری نشده بودیم.
وضعیت ما به خاطر تحریم و ناکارآمدی و نگاه غیرفرهنگی به فرهنگ افول کرده است و همزمان وضعیت اقتصادی باکو و استانبول بهتر شده است و در کنارش امکان زندگی به سبکهایی وجود دارد که در ایران ممنوع است.
در این وضعیت تبلیغات جهانترکزبان اردوغان برای مخاطب ترک ایرانی رویا میسازد.
در چنین فضایی است که اردوغان به خود جرات میدهد، چنین جسارتی بکند و معادله جدا افتادن قفقاز از ایران در ادبیات ترکی- آذری ایران را برعکس کند و معنای شعر را تغییر دهد، آن هم در رژهی نطامی. جواب جسارت اردوغان را باید داد، اما خودمان با خودمان چه کردهایم؟
ما خودمان با این تنوع فرهنگی و زبانی در جهان ایرانی چه کردهایم؟
چرا اردوغان در آن سیاست جهانترکزبانش موفق شده است، اما ما با جهان بزرگ و گستردهی ایرانی که جهانی رنگینتر و متنوعتر و تاریخدارتر است و باطلالسحر نژادپرستی و زبانگرایی و قومگرایی چه کردهایم؟
تمام چشم و گوش و هوش ما پرت دنیاهای دورتر شده است و اطراف خودمان را نه میشنویم، نه میبینیم و نه میخوانیم و تا وقتی کسی علیهمان فیلمی نسازد و شعری نخواند و چیزی نگوید، اصلا یادمان نمیآید کجا زندگی میکنیم.
تا همین امروز که رهنورد زریاب فوت کرد، چقدر به او توجه داشتیم؟
از ادبیات و فرهنگ ترکی و کردی و عربی و بلوچی و …. در ایران چقدر میخوانیم؟ از ادبیات و فرهنگ افغانستان و تاجیکستان و …. چقدر میخوانیم؟
دم کسانی مثل علی دهباشی گرم که گاهی این کوتاهیهای ما را جبران میکند و از دور و بر خودمان یادی میکند و بزرگداشتی برایشان میگیرد.
پایان پیام
کد خبر : 191749 ساعت خبر : 6:57 ب.ظ