داستان تیر در تاریکی انداختن
داستان تیر در تاریکی انداختن
به گزارش گلونی ستون پیر ما گفت یکی از آخرین ستونهایی بود که منوچهر احترامی در گل آقا نوشت.
یکی از ستونها را بخوانید:
داستان تیر در تاریکی انداختن
پیر ما تیر در تاریکی میانداخت و راست در هدف میزد، بی هیچ خطا!
چندانکه آرشی بود تیرانداز وی را گفت: دست مریزاد ای پیر و رحمت خدای بر تو باد که آن روز که من تیر انداختمی در سرزمین توران، تو در میانه نبودی و گرنه مرا بایستی که تیر در ترکش باز پس نهادمی و تیرتخش به گلمیخ دیوار بیاویختمی و خود با دست خالی از خانه بیرون شدمی و با کودکان کوی به گردو بازی پرداختمی که گفتهاند: اذاجاء الآب ذهق التيمم.
نقل است از میر عبدالقلندر چماق بیک تفتازانی که گفت: روزگاری من بزرگ تیر تختشیان بودم و روزی در معیت معاونان و ملازمان و قراولان و يساولان و توپچیان و هوچیان و نگهبانان و پیشمرگان خود، در محضر پیر ما در آمدم و او را گفتم:
چگونه است که این نازنینان که ما در خدمت ایشانیم و ایشان در خدمت مردمانند و در میدان فصاحت و بلاغت و صناعت و زراعت و تجارت و دیانت و سیاست و سفارت و صدارت و وکالت و الى غيرالنهایه، تیر میاندازند و با این همه دقت و ممارست و آموزش و تمرین و تشویق و حمایت و امکانات و اطلاعات و امتیازات و اختیارات که دارند، در روز روشن یکی تیر راست به هدفت نمیتوانند انداخت و تو پیر زمینگیر، با دست لرزان و چشم نامیزان، هر تیر که میاندازی، راست بر هدف مینشانی و خطا هیچ نمیکنی؟
پیر ما گفت: در کتاب قدما مسطور است که هر کس که تیر بیندازد، زود باشد که بر هدف زند و اینکه بزرگان گفتهاند:
خواهی شوی تیرانداز / هی پرکن و هی بندازه بیوجهی نگفتهاند و اما بر هدف نزدن ایشان بیسببی نیست و بر این ناکامی دو احتمال میتوان برشمرد.
من که چماق بیگم، گفتم: ای پیرا بازگو که آن دو احتمال کدام است؟
پیر ما گفت: اول اینکه ایشان هدف را گم کردهاند؛ آنکه تیر را نشان میدهند و نمیاندازند.
گفتم: ای پیر! کدام احتمال ارجح است و به یقین نزدیکتر؟ پیر ما گفت: البته هر دو. و آنگاه خاموش کرد و پیش نگفت.
پایان پیام
نویسنده: منوچهر احترامی
کد خبر : 208530 ساعت خبر : 7:50 ب.ظ