درسی که از یاکریم آموختم

درسی که از یاکریم آموختم

خاطرات آقای ظفرقندی، این قسمت: تنوع‌طلبی

به گزارش گلونی، ساعت ۵:۴۵ صبح با آلارم لعنتی گوشی از خواب بیدار شدم.

وقتش بود که با چشم‌های پر از خواب در تاریکی تلوتلو بخورم و لباس بپوشم تا سرویس شرکت را از دست ندهم. کار هر روزم همین بود.

کیف ظرف غذایم را هم نباید یادم می‌رفت. یک کیف برزنتی سیاه با چند جای سوختگی و زیپ پشتی خرابی که مثل نیش جوکر باز مانده بود و هر روز صبح فکر می‌کردم دارد به حال و روز من قاه‌قاه می‌خندد.

احساس کردم تکرار این وضعیت تکراری ممکن نیست.

فرهودی‌ها، مدیران شرکت را می‌گویم، آن وقت صبح تازه چشم‌شان گرم خواب می‌شد ولی من چه؟ باید تغییری ایجاد می‌کردم، هرچند کوچک، تا شرایط قابل تحمل شود و نزند به سرم.

سعی کردم تغییر را از لباس شروع کنم.

پیراهن آبی و کت و شلوار سرمه‌ای‌ام را انداختم روی زمین و درِ کمد لباس‌ها را باز کردم.

آستین کت مشکی‌ام که هفته پیش توی آبدارخانه سوخته بود. خشتک شلوار قهوه‌ای‌ام هم آن‌قدر دوخته و شکافته شده بود که دیگر دوخت را نگه نمی‌داشت.

البته یک جفت کتانی زهوار در رفته هم داشتم ولی ورود به شرکت با کتانی ممنوع بود.

فقط می‌ماند کیف غذا که اهدایی ویژه مدیرعامل به کارمندان بود و بعد از روز اهدا، هر کارمندی که غذایش را در محفظه‌ای غیر از آن به شرکت آورد، آفتاب صبح روز بعد شرکت را ندید.

وقت زیادی تلف کرده بودم و اگر با اتوبوس سرویس شرکت از خط ویژه راهی نمی‌شدم، آواره ترافیک می‌شدم و معلوم نبود فرهودی‌ها چای تازه‌دم داشته باشند و سرویس بهداشتی‌شان تمیز باشد.

درسی که از یاکریم آموختم

دیدم نه امکاناتی برای اضافه کردن دارم و نه برای تعویض.

تنها تنوعی که می‌توانستم در آن مقطع ایجاد کنم حذف امکانات بود.

ظرف غذایم را روی پیشخوان آشپزخانه رها کردم و از خانه بیرون زدم.

در پاگرد راه‌پله دیدم دو تا یاکریم روی کولر داخل بالکن همسایه روبرویی لانه ساخته‌اند و جوجه‌های‌شان از آب و گل هم درآمده‌اند.

چقدر زیبا بودند!

پایان پیام

نویسنده: مسعود توکلی

کد خبر : 212014 ساعت خبر : 3:53 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=212014
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات