راهنمای مردن با گیاهان دارویی کتابی برای سفر به درون

راهنمای مردن با گیاهان دارویی کتابی برای سفر به درون

کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی، اولین اثر نثر عطیه عطارزاده است که در سال ۱۳۹۶ از طرف نشر چشمه منتشر شد.

به گزارش گلونی داستان این رمان درباره مادر و دختری است که در خانه حیاط‌دار بزرگی در تهران مشغول تهیه داروهای گیاهی‌اند و از فروش آن‌ها روزگار می‌گذرانند.

حادثه‌ای در کودکی دخترک اتفاق افتاده که منجر به نابینایی او شده و نحوه زندگی او را تغییر داده است.

او که با مادرش به تنهایی زندگی می‌کند به کتاب‌ها علاقه‌مند است.

دختر در نقش راوی، گذران زندگی خویش را شرح می‌دهد تا وقوع اتفاقی پای دختر را به دنیایی باز می‌کند که تاکنون نمی‌شناخته است.

مواجهه با ناشناخته‌ها آغاز تغییرات بزرگی در زندگی مادر و دختر است.

این رمان با ۱۱۷ صفحه و حجمی کم، دنیایی تاریک را روایت می‌کند که نتوانسته با دنیای بیرون از خود به خوبی ارتباط برقرار کند.

راهنمای مردن با گیاهان دارویی

شخصیت اصلی داستان که نابیناست با سایر حواس خود سعی می‌کند دنیای اطراف کوچکش را کشف کند و خواننده را تا انتها با خود همراه می‌کند.

در واقع دنیایی که دختر توصیف می‌کند هیچ تصویر عینی ندارد و تماماً درک او از دنیای درون و بیرونش است.

به طوری‌که خواننده هم سعی می‌کند با همان حواس به دنبال مسائل پیرامون شخصیت اصلی بگردد و برایش مهم نباشد که اسم شخصیت اصلی را نمی‌داند.

دختر بیست و دو ساله رمان در سفر درونی خود با اجدادش و بوعلی سینا هم صحبت می‌کند و از آنان راهنمایی‌هایی می‌گیرد.

برای همین دنیای درونی را بیشتر از دنیای بیرون دوست دارد و حتی زمانی که با اجازه مادر می‌تواند آزادنه به بیرون از خانه برود، تردید پیدا می‌کند.

یکی دیگر از ویژگی‌های این رمان، سنگینی زمان است.

سنگینی که راوی قصه آن را درک می‌کند و سعی می‌کند آن را به مخاطب بشناساند.

عطیه عطارزاده با استفاده از کلمات و جمله‌بندی‌های مناسب به خوبی داستان را در این حجم کم توصیف می‌کند.

و همین باعث می‌شود مخاطب حتا بعد از اتمام کتاب هم درگیر این داستان باشد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

به نبودن مادر فکر کردم و ستون فقراتم لرزید. بوعلی می‌گوید در فواصل ستون فقرات صدها رشته ظریف‌اند که حامل احساس و آگاهی‌اند به سرتاسر بدن. لرزیدن ستون فقرات لرزیدن جهان است در یک لحظه خاص. جهان به وضوح برایم در این لحظه لرزید.

پایان پیام

نویسنده: سارا ملاعباسی

کد خبر : 209603 ساعت خبر : 10:23 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=209603
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات