سال ۱۴۰۰ و بازی قرن ها
خاطرات آقای ظفرقندی، این قسمت: ۱۴۰۰ و بازی قرنها
به گزارش گلونی، خیلی عجیب است که ما اگر یک قرن هم برای حل یک معضل فرهنگی مهم مثل روشن کردن تکلیف سال ۱۴۰۰ وقت داشته باشیم، باز هم هیچ کاری نمیکنیم.
آقای فرهودی، رئیس هیأت مدیره، که جریان بگومگوهای پرسنل در این مورد به گوشش رسیده بود، تصمیم گرفت از یک عمر تجربه کار فرهنگیاش استفاده کند و آخرقرنیها و اولقرنیها را آشتی دهد.
طبق معمول جلسهای ترتیب داده شد و پرسنل در آمفیتئاتر جمع شدند.
آقای فرهودی بعد از مقدمهای نسبتا طولانی توضیح داد که رفع و رجوع مسائل فرهنگی با توسل به زور منسوخ شده است.
آقای عاجل، نماینده اول قرنیها گفت: «آقای رئیس، قرن شعار تمام شد. بفرمایید راه حل عملیتان چیست؟»
سال ۱۴۰۰ و بازی قرن ها
آقای دوراندیش، نماینده آخر قرنیها تأیید کرد و گفت: «قرن که نه، ولی دوره شعار گذشته. یک پیشنهادی چیزی بدهید لااقل. این که موضوع سیاسی و اقتصادی نیست تا مهملبافی پیرامونش به سابقه طولانی و واژگان تخصصی نیاز داشته باشد. بحث فرهنگی است. بستگان نسبی من هم بلدند در مورد فرهنگ یاوهسرایی کنند.»
آقای فرهودی گفت: «بسیار خوب! من به پلورالیسم فرهنگی معتقدم ولی نه از ترس ناتوی فرهنگی، که به امید رسیدن به جامعهای چندصدایی!»
آقای دوراندیش و آقای عاجل با ناامیدی سری تکان دادند و از جایشان بلند شدند. هوادارانشان هم همینطور.
آقای فرهودی دستپاچه شد و با بغض کودکانهای گفت: «جان مادرتان بنشینید. این جمله را دیشب در کانال پروفسور سمیعی خوانده بودم.»
کارمندان نشستند.
آقای فرهودی ادامه داد: «بهنظر من اول قرنیها یک سر را بگیرند، آخر قرنیها هم سر دیگر را؛ وسط را قیچی کنیم برود پی کارش دیگر.»
آقای دوراندیش با عصبانیت گفت: «وسط دو قرن که چیزی نیست تا قیچیاش کنیم. کار فرهنگی کشکی هست ولی نه اینقدر. تیرآهن که خرید و فروش نمیکنیم.»
آقای عاجل گفت: «قرن سیاست یکی به نعل و یکی به میخ هم گذشته. اصلا چرا نمیگویید که شما خودتان اول قرنی هستید یا آخر قرنی؟ تکلیف را روشن کنید.»
همه فریاد زدند: «تکلیف! تکلیف!»
آقای فرهودی که بدجوری گوشه رینگ گیر کرده بود، خودش را نباخت. سالها تجربه کار فرهنگیاش را در یک آن مرور کرد و با صدایی رسا گفت: «هیچکدام؛ بنده «ذوالقرنین» هستم!»
پایان پیام
نویسنده: مسعود توکلی