مانی و سرگذشت او در ایران ساسانی

مانی پیام آور دینی بدون مرز

به گزارش گلونی تاریخ ساسانی تاریخ دوشادوشی دین زرتشت و دولت است. اما باید بدانیم در روزگاری که روحانیون زرتشتی قدرت بلامنازع امپراتوری بودند و حمایت شاهنشاهان ساسانی را از آن خود داشتند دینی پا به عرصه وجود گذاشت که توانست جهان آن زمان را به نگرانی انداخته و جغرافیای گسترده‌ای را درنوردد.

سال ۲۱۶ میلادی مانی در میان‌رودان، گهواره تمدن‌ها، چشم به جهان گشود و رشد یافت‌. او به مانند پیشوایان ادیانِ روزگار خود که همواره در پی نفی یکدیگر برمی‌آمدند، نبود.

او قصد داشت برای نخستین بار آیین‌های شرق و غرب را در هم آمیخته و به هم پیوند دهد تا انسان‌ها را از بند دشمنی بر سر مذهب برهاند.

او خود در تصدیق و تایید آیین‌های بزرگ آن روزگار، خویش را آخرینِ پیامبران دانسته و می‌گوید: «پیامبران، حکمت و راستی را از جانب خدا به مردم عرضه کرده‌اند؛ گاهی در هندوستان به وسیله پیام‌آوری بودا و گاهی در ایران‌زمین به واسطه زردشت و زمانی در مغرب به وسیله عیسی. عاقبت من که مانی پیام‌آور خدای حق هستم، مامور نشر حقایق در سرزمین بابل شدم.»

مانی که آمده بود تا دین و آیینی جهان شمول و بدون مرز را به مردمان بشناساند در مسیر خود امپراتوری قدرتمند و نو پای ساسانی را یافت که ستون‌های بنیادین حکومت خود را بر پایه دین، گسترش زرتشتی‌گری، ملت‌سازی و ملی‌گرایی استوار ساخته بود و به هیچ روی اندیشه‌های جهان وطنی را قابل پذیرش نمی‌دانست و آیین‌های دیگر را سراسر کفر و بدعت می دید.

با این حال مانی توانسته بود در دل این امپراتوری نفوذ کرده و شاپور، جانشین اردشیر پاپکان ، برپا کننده دودمان ساسانی را دوست‌دار خود سازد.

مانی پیام آور دینی بدون مرز

با درگذشت اردشیر، مانی خود را از هند به ایران رساند و در تاج گذاری شاپور به سال ۲۴۲ میلادی حضور یافت. به گفته ابن ندیم در این مراسم برای نخستین بار مانی خطبه خواند.

از آن به بعد او برای گسترش اندیشه‌های خود از یک سو پشتیبانی شاهنشاه ایران و انیران، شاپور ساسانی، را دارا بود و در سوی دیگر دشمنی و کینه‌توزی موبدان و دینداران زرتشتی همواره چون سدی در برابر او احساس می‌شد.

با وجود دشمنی موبدانی که سخت در تمام احوالات مردم ایران نفوذ کرده بودند طولی نکشید که آیین او در ایران و میان رودان گسترش یافت و شاگردان مانی اندیشه‌های او را به سراسر جهان ارسال کردند این امر یعنی رویای یک دین جهان‌وطنی در حال تحقق بود.

مرگ شاپور اما ضربه بزرگی به این رویا وارد ساخت و مانی پشتیبانی شاهنشاه قدرتمندی چون شاپور را از دست داد.

از سوی دیگر هرمز پسر شاپور که او هم دوست‌دار مانی بود بیش از یک سال حکومت نکرد و سلطنت به بهرام رسید.

بر تخت نشستن بهرام پایانی برای مانی به حساب می‌آمد زیرا قدرت از کف شاهنشاه رفته بود و او به طور کامل تحت تابعیت موبدان به ویژه موبد موبدان کرتیر به سر می‌برد موبدان نیز که او و مانویان را زندیک می‌خواندند در پی نابودی او برآمدند و سرانجام بر اهداف خود دست یافته، مانی را کشتند و دست به کشتار مانویان در ایرانشهر زدند.

اما این پایان مانوی‌گری نبود. اندیشه او آمده بود تا سراسر گیتی را درنوردد و شرق و غرب عالم را به هم پیوند دهد. از این رو مانویان از ایران گریخته و به فرستادگان مانی در شرق و غرب پیوستند و برگی تازه در تاریخ اندیشه‌ورزی آغاز کردند.

پایان پیام

نویسنده: کیمیا قنبری

کد خبر : 225440 ساعت خبر : 12:26 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=225440
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات