تاثیر لئوناردو داوینچی بر نیکولو ماکیاولی
محقق تاثیر لئوناردو داوینچی بر نیکولو ماکیاولی را بررسی میکند
به گزارش گلونی در تاریخ هشتم دسامبر ۱۹۹۶م.، مجله نیویورک تایمز، مقالهای را به قلم ویلیام اچ. هونان (به انگلیسی: William H. Honan) درباره رابطه بین دو نابغه ایتالیایی عصر رنسانس، یعنی لئوناردو داوینچی و نیکولو ماکیاولی منتشر ساخت که بسیار جالب و خواندنی است؛
وقتی در سال ۱۵۰۳م.، لئوناردو داوینچی ۵۱ ساله که پیشتر به واسطه خلق تابلوی شام آخر به شهرتی بسیار رسیده بود، برای کشیدن یک نقاشی دیواری به فلورانس بازگشت، نیکولو ماکیاولی ۳۴ ساله، به عنوان یک مقام دولتی رده میانی و یک کاتب مستعد شناخته میشد.
تا کنون پژوهشگران به این واقعیت که دو ذهن بزرگ در فلورانس با یکدیگر ملاقات کردهاند، توجهی نشان ندادند، اما یک محقق علوم سیاسی از کالج دارتموث (به انگلیسی: Dartmouth College)، با این استدلال که لئوناردو داوینچی بر اندیشه ماکیاولی اثر گذارده است، بحثی را برانگیخت که نتیجه آن دیدار، جرقه لازم برای توسعه جامعه صنعتی مدرن را ایجاد کرده است.
پروفسور راجر دی. مسترز (به انگلیسی: Prof. Roger D. Masters)، در کتاب خود به نام «ماکیاولی، لئوناردو و دانشِ قدرت» (به انگلیسی: Machiavelli, Leonardo and the Science of Power)، عنوان میدارد که این دو تن بر روی یک تاکتیک جنگی جدید موسوم به شیوه منحرف ساختن رودخانه، همفکری داشتهاند.
در جریان این همکاری است که لئوناردو، ماکیاولی را با مفهوم علوم کاربردی آشنا میسازد. سالها بعد، پروفسور مسترز مدعی گشت که ماکیاولی آموختههای خویش از لئوناردو را در مسیر توصیف یک نظم اجتماعی منطقی و علمی با بینش خود درآمیخته و در درک این سازمانهای سیاسی به کار برده است.
پژوهشگران پیشتر به این مسئله که این دو نفر در پروژه منحرف ساختن رودخانه آرنو با یکدیگر همکاری داشتهاند، بیتوجه بودند.
بیوگرافی معیار لئوناردو داوینچی، که توسط کنت کلارک (به انگلیسی: Kenneth Clark)، در سال ۱۹۳۹م. تدوین شده است، چنین گزارش میدهد که به موجب شواهد و قرائن، لئوناردو و ماکیاولی پس از دیدار با یکدیگر در فلورانس، صمیمی شدهاند. اما آقای کلارک بیان میدارد که تنها ماحصل آن دیدار، کمک ماکیاولی به لئوناردو برای دریافت حقالعمل نقاشی دیواری بود که کشید.
نظریه پروفسور مسترز اگر چه همراهی و حمایت برخی از پژوهشگران اندیشه سیاسی و مورخان هنر را برانگیخته است اما از سوی شماری از مورخان، نقدهایی نیز برآن وارد شده که تفاوت نگرش رشتههای مختلف را نشان میدهد.
برای نمونه، ویکی سالیوان (به انگلیسی: Vickie Sullivan)، استاد علوم سیاسی دانشگاه تافتز (به انگلیسی: Tufts University)، کارهای پروفسور مسترز را اعانهای مهم و بزرگ به تاریخ اندیشه سیاسی نامیده است.
حتی مارتین کلایتون (به انگلیسی: Martin Clayton)، کارشناس آثار لئوناردو و موزهدار کتابخانه سلطنتی قلعه ویندزور که بزرگترین مجموعه آثار لئوناردو در آنجا قرار دارد، معتقد است که نظریه پروفسور مسترز کاری چشمگیر و کاملا قابل قبول است.
اما ویلیام جی. کانل (به انگلیسی: William J. Connell)، استاد هنر دانشگاه راتگرز (به انگلیسی: Rutgers University) که در سال ۱۹۹۴م.، مقاله پروفسور مسترز درباره لئوناردو و ماکیاولی که برای مجله تاریخ ایدهها نوشته شده بود را داوری و رد کرده است، کتاب او را سادهانگارانه میخواند.
پروفسور کانل بر این عقیده است که؛ در آن روزگار، بسیاری از افراد حاضر در فلورانس، نگرانیها و نگرشهایی مشترک با آنچه امروز به عنوان اندیشه سیاسی مدرن شناخته میشود داشتند. مدرنیته به دلیل ملاقات دو نابغه در یک میخانه به وجود نیامد که یکی از آنها به صورتی اتفاقی دفترچه یادداشت خود را به همراه داشت.
او در ادامه میافزاید؛ گاهی مورخان و اندیشمندان یا نظریهپردازان سیاسی به زبانهای مختلف سخن میگویند و نظریهپردازان سیاسی، گاهی اوقات برای برخی پیشنهادهای هوشمندانه همانند برخی انتقادهای هنری یا ادبی، ارزش قائل میشوند.
گزارشهای تاریخی که پروفسور مسترز گرد آورده است به انضمام برخی از حدس و گمانها، لئوناردو و ماکیاولی را در سال ۱۵۰۳م. و در روزهای آغازین جنگ میان دو قلمرو فلورانس و پیزا نشان میدهد.
پروفسور مسترز معتقد است که این دو نفر بر روی پروژههای بسیاری همفکری داشتهاند که مهمترین آن منحرف ساختن رودخانه آرنوست که اگر عمل میگشت، همانند یک سلاح هستهای در قرن شانزدهم میلادی عمل میکرد.
شخصی در فلورانس (که هویت او بر ما پوشیده است)، طرحی را برای تسلیم کردن پیزا ارائه کرده بود که به موجب آن، رودخانه آرنو را که به واسطه گذر از فلورانس به پیزا میرسید به سمت جنوب منحرف میساختند.
لئورناردو داوینچی به فلورانس بازگشته بود تا نقاشی دیواری موسوم به «نبرد آنگیاری» را که نمادی برای پیروزی فلورانسیها بر میلانیها بود ، به تصویر بکشد، آن هم در سالن شورای عالی محلی به نام Palazzo Vecchio که دفتر ماکیاولی به عنوان یک مامور رسمی فلورانس در آنجا قرار داشت.
قرارداد لئوناردو با حاکم فلورانس گونفالونیر سیگنوریا (به ایتالیایی: Gonfaloniere Signoria)، توسط نیکولو ماکیاولی تنظیم گشته و به امضا رسید و این حاکم فلورانس بود که از لئوناردو درخواست کرد تا امکانسنجی انجام پروژه رودخانه آرنو را انجام دهد. لئوناردو از آن جهت برای این مورد بهترین گزینه بود که پیشتر طرحی مشابه را برای اهداف مسالمتآمیز طراحی کرده بود، اما این برنامه هرگز اجرایی نگشت.
اسناد فلورانسی نشان میدهند که لئوناردو خود به همراه شش واگن برای بررسیهای لازم به حومه پیزا رفته است و در آنجا پس از بحثها و تردیدهای فراوان، او به این نتیجه رسیده است که این پروژه مناسب و اجرایی است.
ماکیاولی دومین مشاورعالی و منشی کمیته ده یا شورای عالی رتبه نظامی فلورانس بوده است. پروفسور مسترز بر این عقیده است که مطابق با مندرجات اسناد فلورانسی، لئوناردو گزارش خود را شخصاً به شورای مذکور گزارش کرده و ماکیاولی به عنوان منشی و عضوی از شورا برای شنیدن آن حاضر بوده باشد.
به خوبی مشخص است که بعد از آن ماکیاولی مشغول پیگیری پروژه منحرف ساختن رودخانه آرنو شده و ۹۳ نامه و دستورالعمل در موضوعاتی همچون حفاری بستر جدید رودخانه، ساخت سر ریزها و نیز تعمیر قلعه تصرف شده در آن منطقه نوشته و این پس از سقوط فلورانس و شکنجه ماکیاولی به عنوان یک توطئهگر توسط مدیچیهاست که او آثار اصلی خود همچون شهریار، گفتارهایی درباره تیتوس لیوی و نمایشنامه ماندراگولا را تالیف کرده است.
در ۲۹ آگوست ۱۵۰۳م.، دو هزار کارگر فلورانسی مشغول حفر بستر جدیدی برای رودخانه آرنو شدند و هزار سرباز برای محافظت از آن در برابر حمله احتمالی پیزاها مامور گشتند. پس از ماهها حفاری مشخص شد که بستر جدید بسیار کم عمق است.
در جریان یکی از آزمایشها پس از سر ریز شدن آب رودخانه به بستر جدید، فشار آب موجب تخریب یکی از سدها شد و سیل در مزارع کشاورزی فلورانس جاری گردید. مزارعی که فلورانس به آنها وابستگی شدید داشت و همین مسئله باعث شد تا حکومت فلورانس که از انجام پروژه خسته شده بود، آن را لغو کند.
پرفسور مسترز بر این عقیده است که با این همه درسهایی از این تجربه آموخته شد. به نظر او، پروژه آرنو که در کتاب شهریار با نام سدها و بندهایی که ثروت را کنترل میکنند یاد شده است، الهامبخش اندیشه ماکیاولی بوده است که امروزه جامعه مدرن را تعریف میکند.
پروفسور مسترز معتقد است که تاثیر لئوناردو بر ماکیاولی کاملاً مشهود است. این مسئله از شباهتهای متنی بین یادداشتهای لئوناردو و نوشتههای ماکیاولی گرفته تا شباهتهایی میان طراحی لئوناردو از وسیلهای نظامی یا به صورت دقیقتر، یک ارابه زرهی که توسط اسبی سواری کشیده میشده است و در طرفین آن داسهایی چرخان قرار دارند با توصیفات ماکیاولی از ارابههای چوبی قابل تشخیص و تطبیق است.
پروفسور مسترز بر این عقیده است که ماکیاولی نخستین کسی بود که ریاضیات، مشاهدات علمی، آزمایش کردن، فناوری و سیاست را به عنوان بخشهایی از یک سیستم فکری منسجم به کار گرفت.
او با تاکید بر این نکته که نظریهاش به صورت عمده متکی به شواهد و قرائن است میافزاید؛ شما گاهی اوقات میتوانید با ناتوانی در دیدن چیزی که ناشی از احتیاط شماست، مرتکب خطایی بزرگتر شوید تا اینکه چیزی را که نمیتوان با جزئیات گفت را بیان کرد.
وظیفه ماست که بهترین تفسیر ممکن را از تمامی قطعات و تکهها انجام بدهیم.
پایان پیام
ترجمه و تنظیم: علیرضا خزایی
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید
کد خبر : 240624 ساعت خبر : 12:31 ب.ظ