قسمت پانزدهم زخم کاری؛ پایانی آموزنده و خلاق

سریال زخم کاری را متفاوت ببینید

قسمت پانزدهم زخم کاری؛ پایانی آموزنده و خلاق

به گزارش گلونی بالاخره به قسمت آخر سریال رسیدیم.

در این قسمت ما همان دختربچه را می‌بینیم که در طول سریال در کوچه و خیابان ول می‌چرخید.

در این قسمت هم حضور پیدا کرد و به مالک گفت: تهش خوب نیست اما قشنگه.

کارگردان با این دیالوگ می‌خواست به مخاطب بگوید که خودم می‌دانم ته سریال خوب نیست، اما شما بگویید قشنگ است.

در ادامه فیلم می‌بینیم که مالک و حاج آقا دستمالچی در ماشین نشسته‌اند.

حاجی خطاب به مالک می‌گوید: دیشب اصلا نخوابیدی. برسونمت شرکت؟

مالک هم در جواب می‌گوید: میرم خونه.

بعد حاج آقا با تعجب و حیرت فراوان می‌گوید: این وقت روز؟

الان این تعجب برای چه بود؟ آیا حاج آقا سریال را دنبال نمی‌کند؟ به نظرش مالک الان در وضعیتی است که باید سرکار برود؟

چرا چند ثانیه قبل با گفتن دیشب نخوابیدی، به مخاطب نشان داد که از وضعیت آگاه است؟

زمانی که بچه آدم می‌میرد و زنش هم دیوانه شده است، شب نخوابیده و کل روز در رفت و آمد بوده، باید برود سرکار؟

واقعا دوست داریم هدف کارگردان و نویسنده را درباره بعضی از این دیالوگ‌ها بدانیم.

قسمت پانزدهم زخم کاری

در ادامه مالک به خانه می‌رود و او را بازداشت می‌کنند.

ما تا به حال بازداشت نشده‌ایم و اطلاعاتی در این زمینه نداریم پس نظری نمی‌دهیم که چرا به سرعت او را بازداشت کردند بدون هیچ مدرکی، پس از این صحنه عبور می‌کنیم.

در سکانسی از فیلم می‌بینیم که میثم نشسته است و سیگار می‌کشد.

کارگردان با این صحنه می‌خواسته لج بیننده را در بیاورد و بگوید نه تنها مالک را با سیگار خفه می‌کنیم، بلکه میثم را هم خفه می‌کنیم.

در ادامه این قسمت کیمیا به دنبال سهم خود می‌رود و تاکید می‌کند که من می‌خواهم قانع باشم.

ما فکر می‌کنیم قناعت به درستی برای کیمیا تعریف نشده است.

در ۲۳ سالگی، یک آپارتمان و یک ماشین گران‌قیمت و زمین را گرفته، بعد می‌گوید من قانع هستم.

نکشیمون ای قناعت کننده. قانع ما هستیم که در آستانه پیری همین که می‌توانیم بلیت اتوبوس واحد را بخریم خوشحالیم.

در سکانس شمال، می‌بینیم که ناصر و منصوره برای پیک‌نیک آمده‌اند، نه انتقام. یک آتشی روشن کرده‌اند، سیب‌زمینی کباب می‌کنند، چای دم می‌کنند و سیب‌زمینی را هم با نمک و گلپر میل می‌کنند و خلاصه خیلی خوش می‌گذرد.

انگار یک روز عادی در یک وضعیت عادی است و ما تحت هر شرایطی از زندگی‌مان لذت می‌بریم.

مالک می‌آید و وقتی به ناصر می‌گوید هانیه مرده، ناصر بیشتر از زمانی گریه می‌کند که دختر خودش، مائده مرده بود.

ما در این سکانس بیشتر مطمئن شدیم که مائده نقش به کتفی بود.

قسمت پانزدهم زخم کاری

در سکانسی از منصوره، می‌بینیم که مدل شال منصوره تغییر کرده است، این نشان‌دهنده این است که منصوره قبل از صحبت با مالک رفته و به خودش رسیده و خودش را مرتب کرده بعد آمده.

وقتی منصوره با مالک صحبت می‌کند سیب‌زمینی داغ را از روی آتش برمی‌دارد و آن را می‌خورد. ما این توانایی منصوره را تحسین می‌کنیم.

شاید کارگردان می‌خواسته با این سکانس به مخاطب بگوید، منصوره سختی زیادی کشیده و سیب‌زمینی را داغ می‌خورد، به داغی روزگارش، و حتی پوست سوخته آن را هم می‌خورد، به سوختگی خودش.

در نهایت آخرین نکته مهم آموزشی سریال این بود که حتما هنگام ضربه زدن با چاقو باید «ای» بگویید. اگر نگویید ضربه‌تان قبول نمی‌شود.

با هر ضربه یک صدای ای دار از خودتان در بیاورید تا ضربه چاقو قشنگ کار کند.

دیدیم که فیلم در تاثیرگذارترین و خلاقانه‌ترین حالت ممکن تمام شد.

زخم کاری اصلی را هم در واقع بیننده خورد که الکی نگران ریه‌های مالک بود.

امیدواریم که به اندازه کافی فهمیده باشید که پول بد است و نباید کارهای بد کنید. چون دنیا سیانور مکافات است و در لحظه شما را بدبخت و دیوانه و عزادار می‌کند.

این همه آدم که اختلاس می‌کنند و عاقبت‌شان به کانادا ختم می‌شود، هم الکی هستند.

در دنیای واقعی هرکسی که کار بد کند سرنوشتش مثل مالک و سمیرا می‌شود. پس کار بد نکنید.

زخم کاری را در فیلیمو ببینید

نقد این سریال را بخوانید

پایان پیام

نویسنده: بیتا اشکانیان

خرید از سایت‌های معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید

کد خبر : 245491 ساعت خبر : 2:46 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=245491
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات