پایان زخم کاری با زخمی عاشقانه اما برخاسته از تنفر
پایان زخم کاری با زخمی عاشقانه اما برخاسته از تنفر
به گزارش گلونی یک هفتهای از پایان زخمکاری مهدویان میگذرد و دیگر تبوتاب حرف و حدیثها پیرامون کاراکترهای زخمخورده این مجموعه فروکش کرده است.
پایانی که چون آثار دیگر، نظرات موافق و مخالف زیادی در پی داشت اما نباید فراموش کرد که برای هر داستان، بیشمار سرانجام میتوان قائل بود که، براساس هر فکر و ذهنیتی متفاوت است.
آخر قصهی سلطنت مالک، چیزی فراتر از پیشبینی خود او نبود. آنجا که در بالکن ویلا ایستاده و رو به سمیرایی که حالا دیگر ارتباطی با دنیای واقعی ندارد، در حالی که عشق شاید واقعیاش (کیمیا) پشت در منتظر گرفتن حق خود است، دردیالوگی رو به میثم میگوید یا صلح میکنیم و امشب باهم شام میخوریم یا … .
مالک در تراژیکترین و تأثیرگذارترین حالت ممکن به دست معشوقه دوران جوانیاش، همان کسی که بیننده هم گمان نمیکرد ضربه آخر به دست او به جان مالک فرو رود، کشته شد و همین قاتل پیشبینی نشده برای مالک و بیننده، تا حدی از شباهت پایان این اثر با دیگر پایانبندیهای مرسوم کاست.
پایان زخم کاری
مالک مالکی در انتهای اپیزود پایانی فصل اول زخمکاری برای همیشه جا ماند و میتوان حدس زد که مالک فصل دوم، میثم مالکی زخمخوردهای است که در ابتدا قصه پسربچهای عاشق و سرکش بود که در دنیای او فقط مائده و اسباش جای داشت اما ناگهان و یکدفعهای در قسمتهای پایانی به پسر ارشد خانوادهای طوفانزده تبدیل شد که در روزهای سخت همدم پدر نابودشده و مادر مجنونشدهای است که حالا دیگر فرسنگها از جبروت و قدرتنماییهای خود به دور افتادهاند.
تغییر روانی و شخصیتی کاراکترها در سیر قصه، پس از گذر از حوادث و طوفانهای متفاوت داستان، از ضروریات یک فیلمنامه درست و پخته به حساب میآید اما اینکه این تغییر چقدر باورپذیر و منطقی بوده و با گذشت زمان حاصل شده باشد، بسیار مهمتر از خود تغییر است.
درواقع تغییر مالک قدرتمند و زورگو به مالک مستأصل و ضعیف و یا تبدیل سمیرای خودخواه به کاراکتری بیآزار و گمشده در زمان، طی پانزده قسمت، به تدریج و جلوی چشمان مخاطب شکل گرفت، اما تغییر میثم از پسری سرکش به مردی محکم و قابل اعتماد که پدرش زندگی و آینده را به او میسپارد، یک دفعهای و غیرمنتظره بود.
نکتهای دیگر که شاید خالی از توجه نباشد این است که، مالک از ابتدا شخصیت کاملا سیاه و منفور قصه زخم کاری نبوده و نیست.
مالک کاراکتری سیاه است که در تعامل و قرار گرفتن در موضع ضعف در برابر سمیرا و با نقشههای او وارد مثلث جدالی میشود که یک ضلعاش خودش است و دو ضلع دیگر یکی خاندان ریزآبادی و دیگری عذاب گریبانگیر وجدانش.
وجدانی که سر بزنگاههای زندگی و در زمان استیصالش در نقش دختر بچهای خیالی برای او عینیت مییافت.
در مرکز این مثلث اما سمیرا بود که با عقده و طمعهای بیمرزش سبب اقوی از مباشر جنایات حاصل در طی داستانی شد که تماما به دست مالک رقم خورد، بدون اینکه زجر و زحمت نابودی کسی بر دوش او بیفتد!
با همین توضیحات پیشبینی میشد که سرانجام کاراکتر سمیرا به گونهای شدیدتر و با غافلگیری بیشتری رقم بخورد و یا در پایان فصل اول و درست بعد از کشته شدن مالک بیت سعدی (چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور) که بیشتر مناسب صحنهی مرگ سمیرا بود، بر صفحه نمایان نشود.
با این حال میتوان انتظار داشت که در فصلهای آتی، پس از میثم، سمیرا پرنقشترین کاراکتر برای پیشبرد ادامه قصه باشد.
قسمت پایانی زخم کاری را از فیلیمو تماشا کنید.
نقد سایر قسمتهای سریال زخم کاری را در این لینک بخوانید.
پایان پیام
نویسنده: هانیه شریعتی
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید
کد خبر : 245434 ساعت خبر : 11:15 ق.ظ