رمان خنده خورشید اشک ماه و قصه ما که هنوز هم همانیم
رمان خنده خورشید اشک ماه و قصه ما که هنوز هم همانیم
به گزارش گلونی روزهای پایانی خردادماه بود که کلمات ابتدایی کتاب را خواندم: «از مستر مارلینگ به سر ادوارد گری.
بنابر اطلاعات واصله از کنسولگری ما در بصره، هیئت باستانشناسی به سرپرستی میسیز مارگارت هفته آینده به بوشهر عزیمت خواهد نمود…
در سهشنبه ۲۵ خرداد ۱۲۸۷».
هر صفحه که پیش رفت با شوخ و شنگی «شعبون خرپاکوب و رمضون اوساولی» خندیدم و محو توصیفات «لیدی مارگارت ولینگتون» از سفرش به ایران شدم.
حکایت دلهره «ملکه ایران» همسر شاهزاده ظهیرالدوله در روز به توپ بستن مجلس به سرکردگی لیاخوف و غارت عمارتشان توسط قزاقها را خواندم و خودم را همانجا تصور کردم، با همان سرگشتگی و تشویش.
دزدیده شدن جواهرات مقدمهای شد تا فهرست بلندبالایی از مشتاقان شکل بگیرد و هر قصهای یک سرش به همان جواهرات ختم شود. سر آخر هم جواهرات سر از جای عجیبی درآورد که بسیار خندیدم!
پس از به توپ بستن مجلس در دوم تیرماه ۱۲۸۷ خورشیدی و کمی پیش از تشویش «آسید عزیزالله گارسهچین» برای دو راهی زندگی یا مرگ به امروز خودمان فکر کردم؛ تصمیم مهم عزیزالله میان زیستنی بیهیاهو در خانه عمهخانم و در کنار طوبی یا جنگیدن برای باوری ارزشمند. و امان از تنهایی «کربلایی یحیی» که در آرزوی پسری بود که نداشت و نمانْد.
همه اینها فقط گوشهای از احساسات پرفراز و فرودی است که در رمان ۳۲۳ صفحهای رضا جولایی تجربه کردم.
قصه «سیاخان و صاحب دیوان»، «شازده فرهاد میرزا» و «نایب حسینخان» و باقی بزرگواران هم که بماند.
بیشتر از صد سال از آن روزها گذشته و قصه رضا جولایی دستم را گرفت و پرتابم کرد به روزهایی بسیار آشنا با امروز.
با آدمهایی که گاهی هنوز هم همانقدر ساده به جهان نگاه میکنند و «شاپشال»هایی که این سادگیها را از بَر شدهاند و برایش نسخه میپیچند.
رمان «خنده خورشید، اشک ماه» نوشته رضا جولایی توسط نشر چشمه چاپ شده است و پیشنهاد بسیار جذابی است برای خواندن.
میتوانید این کتاب را از این لینک به صورت فیزیکی تهیه کنید
معرفی سایر کتابها را اینجا بخوانید
پایان پیام
نویسنده: انوشه میرمجلسی
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید
کد خبر : 270716 ساعت خبر : 10:00 ق.ظ