کاراکال و لینکس، سیاهگوش و وشق

کاراکال و لینکس، سیاهگوش و وشق

به گزارش گلونی دکتر کامران کشیری درباره نامگذاری کاراکال و سیاهگوش نوشت:

مقدمه

در هر سرزمینی و زبانی، جانوران برای خود نامی دارند. اما بارها پیش آمده که به دنبال تغییر و تحول در فرهنگ و زبان یک جامعه در گذر زمان، نامی که در گذشته برای جانوری کاربرد داشت، در دوره‌های بعد به جانور دیگری اطلاق شده است.

از بررسی علمی و پژوهشی پستانداران ایران به زبان فارسی و مطابق با شیوه مدرن و آکادمیک مدت زمان طولانی نمی‌گذرد. از نخستین تلاش‌ها در این زمینه می‌توان با چاپ کتاب «راهنمای پستاندارن ایران» نوشته فرد هرینگتون، بیژن فرهنگ دره‌شوری و سایر کارشناسان سازمان حفاظت از محیط زیست در دهه پنجاه خورشیدی، و اثر بسیار ارزشمند سه جلدی «پستاندارن ایران» نوشته دکتر اسمعیل اعتماد در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت خورشیدی از همین سازمان اشاره کرد.

موضوع بحث این نوشتار مختصر، بررسی نامگذاری دو گونه گربه‌سان به زبان فارسی در ایران است.

یکی لینکس اوراسیایی (Eurasian Lynx)  و دیگری کاراکال (Caracal).

در کتابهای فارسی که از آنها یاد کردیم، لینکس را «سیاهگوش» نامیده‌اند و کاراکال با همین نام استفاده شده است. سایر نوشته‌ها و کتابهای مرتبط با پستانداران ایران در سال‌های بعد هم از همین روش پیروی کرده‌اند.

در سال‌های اخیر، برخی به این نامگذاری انتقاد و پیشنهادهای جدیدی ارائه کرده‌اند، از جمله اینکه نام «سیاهگوش» برای کاراکال استفاده شود و لینکس را «وشق» بنامیم.

این پیشنهاد هم موافقان و مخالفان خود را یافته است.

در این نوشتار تلاش می‌کنیم ردپای نامگذاری این دو جانور در متون و ادبیات کهن ایران را بیابیم. بررسی همه متون کهن در حوصله این نوشتار کوتاه نیست. اما مهمترین منابع مورد استفاده ما از این قرارند:

«بازنامه» تالیف ابوالحسن علی بن احمد نسوی نویسنده سده پنجم هجری

« نزهت القلوب» تالیف حمدالله مستوفی قزوینی از سده هشتم هجری

«تحفه حکیم مومن» تالیف  محمد مومن حسینی تنکابنی از سده یازدهم هجری

«برهان قاطع» تالیف محمدحسین بن خلف تبریزی از سده یازدهم هجری

کاراکال و لینکس

کاراکال Caracal

کاراکالCaracal caracal گربه‌سانی ساکن دشت‌هاست که از آفریقا تا خاورمیانه، آسیای مرکزی و هندوستان پراکندگی دارد و به چالاکی در شکار پرندگان مشهور است.

از ویژگی‌های ظاهری کاراکال می‌توان به بدن باریک، دم کوتاه، رنگ قهوه‌ای روشن مایل به نارنجی و گوش‌های بزرگ سیاه رنگ با دسته موهایی بر نوک آنها اشاره کرد.

کاراکال در زبان عربی «عناق» نام دارد. منشا واژه کاراکال اصالتا از زبان ترکی و از عبارت « قره قولاق» است که دقیقا یعنی «سیاه‌گوش». دلیل این نام‌گذاری هم گوشهای بزرگ و سیاه رنگ این گربه‌سان است.

اما این جانور در زبان فارسی چه نامی داشته است؟

در متون کهن فارسی، با جانوری به نام «سیاه‌گوش» رو به رو می‌شویم که همانند یوز برای شکار استفاده می‌شده است. در شاهنامه فردوسی، هنگامی که تهمورس شاه پیشدادی بر تخت نشست:

رمنده ددان را همه بنگرید

«سیه‌گوش» و «یوز» از میان برگزید

ابوالحسن علی بن احمد نسوی، نویسنده سده پنجم هجری، در کتاب «بازنامه» در توصیف جانوران شکاری درباره سیاه‌گوش چنین آورده است:

«گربه‌ای بود دشتی، دلاور، نیک رو، به رنگ زرد بود. و گوش‌های او سیاه بود. و دست و پایش قوی و معروف است. و بسیار گیرند به عراق و خراسان….. و سواری بباید آموختنش به طریق یوز. و خرگوش بگیرد. و من از صاحب بزرگ اوبالقاسم اصفهانی شنیدم که سیاه‌گوش بط (اردک) و خرچال و کلنگ (درنا) گیرد».

آن‌چه نسوی در توصیف «سیاه‌گوش» آورده به تمامی با مشخصات کاراکال تطبیق می‌کند. گربه ای دشتی، به رنگ زرد با گوش‌های سیاه که برای شکار تربیت می‌شود و خرگوش‌گیر است. نکته جالب در نوشته نسوی اشاره او به صید پرندگان توسط سیاه‌گوش است که این هم از عادات مشهور کاراکال است.

متن مهم دیگر «نزهت القلوب» از حمدالله مستوفی قزوینی است، او چنین آورده:

«عناق- سیاه‌گوش را ترکان «قره قولاق» خوانند. جانوری شکار کننده است و چون سگ و یوز قابل تعلیم و تربیت. لونش زرد است… خردتر از یوز و بزرگتر از سگ است….».

همان‌طور که می‌بینید، نوشته مستوفی تردیدی باقی نمی‌گذارد که آن‌چه امروزه در انگلیسی کاراکال خوانده می‌شود در فارسی سیاه‌گوش نامیده می‌شده، زیرا نام عربی آن یعنی «عناق» و نام ترکی آن یعنی «قره قولاق» که منشا نام انگلیسی این گربه‌سان بوده نیز در کنار نام سیاه‌گوش آمده است.

گذشته از این، هنوز نیز در خراسان مردم محلی به کاراکال « سیاه‌گوش» و «منگله‌گوش» می‌گویند که اشاره به گوشهای بزرگ سیاه او و دسته موهای بلند نوک گوشهای او است.

در نگارگری ایرانی نیز تصویر کاراکال بارها نقش شده است.

در جمع بندی مطالب ذکر شده، در می‌یابیم که «سیاه‌گوش»  متون کهن فارسی، موجودی است ساکن دشت، به رنگ روشن، با گوش‌های سیاه و چالاک در شکار خرگوش و پرنده. همه این ویژگی‌ها با کاراکال دقیقا منطبق هستند.

پس در نتیجه‌گیری نهایی، پیشنهاد نام «سیاه‌گوش» به جای کاراکال مناسب و منطقی است، زیرا در زبان فارسی نام این جانور همین بوده است.

کاراکال شکارچی ماهر پرندگان در هوا

لینکس  Lynx lynx

لینکس گربه‌سانی ساکن مناطق کوهستانی است. پراکنش جهانی این گونه در بخش‌های وسیعی از اوراسیاست و در ایران نیز از مناطق کوهستانی البرز و زاگرس گزارش شده است.

از ویژگی‌های لینکس داشتن دمی کوتاه، موهای نسبتا بلند و پنجه‌های پهن، بدنی به رنگ متمایل به خاکستری و خال‌دار و گوش‌هایی با دسته‌موهایی سیاه بر نوک است.

موی بلند و پنجه پهن از سازگاریهای لینکس برای زندگی در مناطق سرد و برف‌گیر کوهستانی است.

در متون کهن فارسی با گربه‌سانی رو به رو می‌شویم که «اشق» و «وشق» نامیده شده است.

در بازنامه نسوی در توصیف «اشق» چنین می‌خوانیم:

«چیزی بود مانند سیاه‌گوش به قد، پشتش کبود بود، شکمش سفید و لطیف موی. او را «اشق» خوانند و پوستین از آن سازند و در ولایت شروان بسیار باشد»

شروان سرزمینی کوهستانی در جنوب قفقاز است. از طرف دیگر اشاره نسوی به اینکه از اشق پوستین می‌سازند نیز اهمیت دارد زیرا از قدیم از پوست لینکس به همین منظور استفاده می‌شده است. رنگ توصیفی نسوی نیز با رنگ لینکس که متمایل به خاکستری است تطبیق می‌کند.

محمدحسین بن خلف تبریزی در «برهان قاطع» در مدخل «وشق» چنین آورده:

«وشق، به فتح اول و  ثانی و سکون قاف، جانوری است در ترکستان شبیه به روباه، پوست او را پوستین سازند…»

محمد مومن حسینی تنکابنی، پزشک شاه سلیمان صفوی، در کتاب «تحفه حکیم مومن» در توصیف «وشق» چنین آورده است:

«حیوانی است بسیار کوچک‌‌تر از پلنگ….و در شکل مثل آن و در تنکابن «پلنگ مول» نامند و در خواص مانند پلنگ و لباس پوست او معین باه….»

در نوشته تنکابنی دو نکته مهم دیده می‌شود:

اینکه وشق همانند پلنگ اما از آن کوچکتر است (به احتمال قوی اشاره به خال‌دار بودن وشق) و از آن پوستین می‌سازند

اما نکته بسیار مهم اشاره تنکابنی به این مطلب است که در گویش تنکابن این جانور «پلنگ مول» خوانده می‌شود. هنوز نیز در مازندران به سیاه‌گوش « پلنگ مول» یا «مول پلنگ» می‌گویند که اشاره‌ای است به پنهان‌کاری و زیرک بودن او، زیرا «مول» در این گویش به معنای حرام‌زاده، مکار و آب‌زیرکاه است.

مشاهده لینکس در طبیعت کاری است بسیار دشوار که علت عمده آن پنهانکا‌ری و مردم‌گریز بودن این گربه‌سان است. این پنهان کاری در حدی است که ثبت حضور لینکس در ایران مدتها محدود به آذربایجان و البرز مرکزی بود، و گزارش رسمی مشاهده آن در شرق البرز و رشته‌کوه زاگرس مربوط به سال‌های اخیر است.

همه این متون بر استفاده از پوست وشق به عنوان پوستین نیز تاکید دارند، تا به امروز استفاده از پوست لینکس به عنوان پوستین رواج دارد.

پس در جمع بندی، وشق گربه‌سانی است کوهستانی، به رنگ کبود، کوچکتر از پلنگ اما همانند او خال‌دار که پوستش برای پوستین استفاده می‌شده است. همه این مشخصات با لینکس مطابقت کامل دارند.

هم اکنون نیز، لینکس در زبان عربی «وشق» و در زبان ترکی «واشاق/واشاک» است.

بنابراین در نتیجه‌گیری نهایی، استفاده از «وشق» برای لینکس نیز مناسب و منطقی است و هرگز در ادبیات فارسی، لینکس را سیاه‌گوش نخوانده‌اند. سیاه‌گوش در متون فارسی  همیشه نامی برای کاراکال بوده است.

ترتیب اسامی این دو گربه سان در زبان‌های مورد بحث چنین است:

لینکس (انگلیسی)، وشق (فارسی)، وشق (عربی)، واشاق/واشاک (ترکی)

کاراکال (انگلیسی)، سیاه‌گوش (فارسی)، عناق (عربی)، قره‌قولاق (ترکی)

لینکس یا وشق گربه سان خاص ایران است

پایان پیام

ایرانی‌ها چه دغدغه‌هایی دارند؟
اینجا را ببینید

کد خبر : 274793 ساعت خبر : 6:54 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=274793
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات