برایم شمعی بیافروز؛ همچنان و هنوز

برایم شمعی بیافروز؛ همچنان و هنوز

به گزارش گلونی انوشه میرمجلسی نوشت:

چیزی که در اولین نگاه توجه‌ام را جلب کرد، کلید واژه‌های «تعلیم» و «زنان روستایی» بود. چند صفحه‌ای از کتاب خواندم و مطمئن شدم که این کتاب نکات مهمی از دهه چهل شمسی در ایران را روایت می‌کند. سال‌هایی که به واسطه اجرای طرح‌های توسعه، اصلاحات ارضی و… زندگی مردم روستایی دستخوش تغییرات مهمی شد که آثار آن تا سال‌ها بعد نیز قابل بررسی است.

در دهه چهل شمسی سازمان آب و برق خوزستان متولی طرح بزرگ کشاورزی و توسعه آبیاری بود و حضور تیم چهار نفره کارشناسان بین‌المللی در دزفول به دلیل غلبه بر مشکلاتی بود که بر سر راه این نوآوری و توسعه قرار داشت. روستاییان لزومی به تغییر در شیوه زیست و کشت خود نمی‌دیدند، وضعیت بهداشتی در منطقه بسیار بحرانی بود و بی‌سوادی مرد و زن به این وضع دامن زده بود. دولت ایران در سال ۱۹۶۵ از برنامه توسعه ملل متحد درخواست کمک کرد تا از طریق یونسکو و با اجرای یک طرح سوادآموزی، بی‌سوادی را در میان همسران کشاورزان منطقه پروژه آزمایشی آبیاری دزفول، ریشه‌کن کند.

«برایم شمعی بیافروز» روایت تجربه دو ساله خانم ریتا ویزینگر است که به عنوان کارشناس یونسکو در آموزش زنان به مدت دو سال در روستاهای شمال خوزستان به فعالیت مشغول بوده است. این مردم‌شناس هندی خانواده خود را در وین تنها می‌گذارد و از پاییز ۱۳۴۶ ساکن دزفول می‌شود. این کتاب به شکل مستقیم به امر توسعه روستایی و مشکلات آن در ایران می‌پردازد. راوی سیاست‌های تحمیلی توسعه را براساس تجربه مستقیم خود به چالش می‌کشد و به عنوان یک مردم‌شناس تلاش می‌کند که با درک فرهنگ و شیوه زندگی مردم روستایی، سهمی در اصلاح سیاست‌های توسعه و در نتیجه بهبود وضعیت زنان روستایی ایفا کند.

او با حضور در جمع‌های کوچک و خودمان زنان روستایی و معاشرت با آنها به نکات مهمی دست یافت. این بخش از کتاب اشاره به موارد ساده‌ای دارد که در جامعه سنتی روستا غیرقابل تغییر به نظر می‌رسید:

«۵ فوریه: من به صحنه‌هایی در روستاها فکر می‌کنم: بتول آبی که در آن برنج و اسفناج پخته را دور می‌ریزد؛ حسن گوشت گوسفند مریض را می‌خورد؛ عبدول از سوپ مرغ بی‌بهره می‌ماند؛ فاطمه به گاومیشش پرتقال می‌دهد و سکینه خانواده‌اش را با گندم، برنج، شکر، چایی، ماست و دوغ سیر می‌کند. تغذیه ناکافی و سوءتغذیه روستاییان ناشی از عادت‌های غلط آشپزی، تابوهای غذایی، رژیم غذایی نامتعادل که شامل کربوهیدرات بیش از حد، کمبود پروتئین‌های حیوانی و کمبود ویتامین‌های آ و سی است. اگر رفع این موانع ممکن بود، چقدر وضع سلامت روستاییان می‌توانست بهتر باشد.» (ویزینگر، ۱۴۰۱: ۱۲۴)

او بعد از مدتی کنکاش در شیوه زیست مردم روستا متوجه عدم هماهنگی طرح‌های توسعه و سبک زندگی مردم روستا می‌شود:

«شخصا، سر زدن به خانه مورْوی، کلینیک چشم، مرکز تحقیقات بیارزیا و روستای شاه‌آباد را بسیار آموزنده یافتم. اینها به من اهمیت فوق‌العاده جهت‌گیری سرفصل آموزش سواد کاربردی را با این نگاه واقع‌گرایانه نشان دادند که سوادآموزی باید نه تنها هنر خواندن و نوشتن را برای مردم به ارمغان بیاورد، بلکه به آنها این روشن‌بینی را بدهد تا بفهمند چرا تب نمی‌تواند به تنهایی با دعا معالجه شود یا چرا نباید آشغال در اطراف یا داخل چاه عمیق آب ریخت. وقتی هماهنگی میان کارهای توسعه و آموزش بدست آمد، آن وقت ریشه‌کنی بیماری و بهبود وضعیت سلامت و بهداشت را می‌توان انتظار داشت. آن وقت مردان به دلیل ناآگاهی رنج نخواند برد. کودکان، مثل تنها فرزند فریده، شانس زنده ماندن خواهند داشت. (ویزینگر، ۱۴۰۱: ۱۷۰)

ریتا ویزینگر همچنین در این تجربه تصمیم می‌گیرد تا با شیوه اصلاح‌شده‌ای به زندگی مردم روستا بنگرد. روشی که بیشتر از آنچه در دستورالعمل‌های از پیش‌تعیین شده یونسکو آمده، می‌تواند باعث تغییرات مهم و ماندگار شود:

«مردم‌شناس بزرگ، فرانک بوآس، ثابت کرد که مشکلات زندگی مردمی که در جوامع سنتی زندگی می‌کنند با مشاهده مشارکتی در زندگی آنها قابل شناسایی است. البته روش مشاهده مشارکتی مستقیم کاری بسیار پرزحمت است، اما اگر در مطالعه مورد استفاده قرار گیرد، می‌تواند برای پروژه ما بسیار باارزش باشد. من متقاعد شدم که عاقلانه است که تبیین جزئیات برنامه، پس از مطالعه محیط و فهم طرز فکر مردم روستایی از طریق مشاهده مشارکتی انجام شود.» (ویزینگر، ۱۴۰۱: ۱۱۸)

مشاهده مشارکتی بعدها توسط متفکران توسعه بسیار موردتوجه قرار می‌گیرد. رابرت چمبرز یکی از آن متفکرانی است که نسبت به شیوه‌های توجه به روستاییان نقد داشت و با کتاب‌ها و مقالاتش باعث اصلاح روش‌های پژوهش‌ در مورد روستاییان شد.

«چمبرز در ۱۹۸۱ مقاله‌ای در مجله توسعه جهانی با عنوان «فقر روستاییِ درک‌ناشده: مشکلات و درمان‌ها» منتشر کرد. بحث کانونی این مقاله، این است که تاریخ، روش‌های ویژه نگریستن به فقرا و محرومان، و به گونه‌ای کلی‌تر «توسعه» و نیز شیوه‌های نزدیک شدن به آنان را پیش روی ما گذاشته است؛ روش‌هایی که اغلب از واقعیت‌های معمولا نادیده و درک‌ناشده دور شده‌اند. «گام برداشتن در راستای توسعه» عموما به عهده افرادی خارج از گود است – مردمانی که گرچه نیت خیر دارند، نه زاده منطقه هدفند و نه به گونه‌ای مستقیم مشکلات برآمده از فقر، محرومیت، ناامنی، آسیب‌پذیری، بهره‌کشی و مانند آن را تجربه کرده‌اند. از این رو، دیدگاه‌ها، تفسیرها و کنش‌هایشان براساس مفاهیم از پیش تعیین‌شده و ادراکات نادرست درباره فقر روستایی شکل گرفته است و زیر تاثیر دیدگاه‌های کلیشه‌ای حاصل از شرایط و توانایی‌هایشان قرار داد.

کتاب توسعه روستایی: آخری ها را به اول منتقل کنید (۱۹۸۳) بر نیاز به حرفه‌ای‌ها و حرفه‌ای بودن تاکید داشت تا با کمک آنان برای دستیابی به توسعه فراگیر و رهایی‌بخش به چالش برخیزیم. به طور مشخص، بر «آخرین‌ها» یعنی بر صدها میلیون افراد دیده نشده در مناطق روستایی که فقیر، ناتوان، منزوی، آسیب‌پذیر و بی‌قدرتند، قرار گرفته بود. این کتاب شکاف موجود میان دو فرهنگ اصلی درگیر در امر توسعه – فرهنگ آکادمیک و فرهنگ عملی – و نیز تنش میان دانش عملی/فنی و دانش محلی/بومی را آشکار می‌سازد. ردپای چمبرز را در هر کجای میدان توسعه مدرن می‌توان دید: توسعه از پایین، توسعه مشارکتی، معیشت پایدار، بازتعریف فقر، تحکیم جامعه مدنی و سراسر آرا و دیدگاه‌های مرتبط با توسعه متناسب.» (سایمون، ۱۳۹۹: ۱۵۳)

در مقالات و کتاب‌های بعدیِ چمبرز، کلیدواژه ارزیابی روستایی مشارکتی «توانمندسازی» است. همان کلیدواژه‌ای که ریتا ویزینگر و همراهانش در دهه چهل شمسی از طریق آموزش بهداشت، بافتنی، خیاطی و… قصد داشتند در روستاهای خوزستان محقق کنند. این کتاب به موارد زیادی اشاره می‌کند که کارشناسان آموزش و معلمان با عمیق شدن در زندگی روستاییان و احترام به باورها و اعتقاداتشان توانستند برخی از مشکلات را برطرف کنند. با این همه دوره ماموریت او دوساله بود و پس از آن ایران را ترک کرد. اما طرح‌های توسعه همچنان پیگیری شد.

بعد از خواندن کتاب و با مرور طرح‌های توسعه در دهه‌های گذشته و روندی که هر کدام از آنها طی می‌کنند تا به ثمر بنشینند، سوالات بزرگی ذهنم را درگیر کرد. آیا همچنان به جوامع محلی توجه می‌کنیم؟ آیا همچنان متوجه آثار و تبعات طرح‌ها هستیم و آیا کسانی هستند که چنین گزار‌ش‌های مردم‌نگارانه‌ای بنویسند؟ مشاهده مشارکتی چه سهمی در پژوهش‌های توسعه دارد؟ و از همه مهمتر پژوهشگران امروز ایران متوجه اهمیت جایگاه‌شان و ثبت و ضبط پژوهش‌هایشان هستند؟ نوشته ریتا ویزینگر بسیار روان و موشکافانه است و این میزان توجه او به جزئیات و روایت کردن روند پژوهشی‌اش بسیار ارزشمند است.

ترجمه این کتاب توسط رضا مسعودی‌نژاد پژوهشگر مطالعات شهری و فرهنگ، زاده دزفول و ساکن لندن انجام شده است. او فارغ‌التحصیل فوق‌لیسانس معماری از دانشگاه تهران و فوق‌لیسانس ریخت‌شناسی شهری از مدرسه بارتلت، دانشگاه یوسی‌ال است. او پس از تکمیل دکترای خود در حوزه مطالعات شهری و توسعه در مدرسه بارتلت در سال ۲۰۰۹، در آلمان و انگلستان به پژوهش و تدریس مشغول بوده است.

«برایم شمعی بیافروز» را انتشارات اندیشه احسان در سال ۱۴۰۱ منتشر کرده است.

 

 

منابع:

ویزینگر، ریتا. (۱۴۰۱). برایم شمعی بیافروز؛ دو سال تلاش یونسکو برای تعلیم زنان شمال خوزستان در دهه چهل شمسی، ترجمه مسعودی‌نژاد، رضا. تهران: انتشارات اندیشه احسان.

سایمون، دیوید. (۱۳۹۹). پنجاه متفکر کلیدی توسعه، ترجمه فرهمندنژاد، مهدی. تهران: نشر ثالث.

 

پایان پیام

کد خبر : 276655 ساعت خبر : 1:20 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=276655
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات