رمان این سه زن یک مستند بی سند است

این سه زن روایت رقابت مریم فیروز، ایران تیمورتاش و اشرف پهلوی است. سهم مریم و ایران خوانخواهی و انتقام و برای اشرف بسط و تعمیق نفوذ و قدرت سیاسی و مالی و نیز حذف رقباست.

پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسن‌کیاده:  «این کتاب تاریخ نیست، رمان هم نیست، شاید یک روایت تاریخی بتواند باشد، شاید!»

نوشتن درباره کتابی که با این مقدمه شروع می‌شود، سخت است. سخت‌تر این است که بخواهی رمان بخوانی اما سر از زندگی سه زن تاریخ‌ساز ایران دربیاوری، و بعد بخواهی رمان تاریخی بخوانی اما هیچ سندی برای هرچه که می‌خوانی در کتاب پیدا نکنی.

عبارت ابتدایی کتاب که بر پیشانی کتاب حک شده است و نویسنده آن را نه رمان می‌نامد و نه حکایت تاریخی، بستری را برای راوی فراهم می‌سازد که در پرداختن به ۶۰ سال از تاریخ معاصر کشور، خود را بی‌نیاز از ذکر هرگونه منبع و مأخذی احساس کند.

البته این نحو تاریخ‌پردازی اگرچه در تولید پیش‌نیازهای تاریخ‌نویسی، یعنی ثبت روایت افراد ناظر و حاضر در صحنه رخدادها دارای جایگاه است،  اما به کارگیری آن مختص راویان دست اول حوادث و رخدادهاست و نمی‌توان آن را به روایت‌گری کامل تاریخ تعمیم داد.

در واقع هر جا راوی خود مستقیماً حضور داشته باشد می‌تواند بدون ذکر مأخذ سخن بگوید.

همچنین لازم به ذکر است که میزان اعتبار روایت‌های خاطره پردازان نیز رابطه تنگاتنگی با میزان اعتبار روایت کننده آن دارد.

کتاب این سه زن نوشته مسعود بهنود نخستین بار در سال ۱۳۷۴ توسط مؤسسه انتشاراتی نشر علم در ۱۴ فصل منتشر شد.

این کتاب در قالب یک روایت تاریخی به شرح زندگانی پرماجرای اشرف پهلوی، مریم فیروز و ایران تیمورتاش می پردازد.

سه زن محوری داستان، «مریم فیروز» دختر «فرمانفرما»، شاهزاده قجری و دختر دایی دکتر محمد مصدق السلطنه، «ایران تیمورتاش» دختر سردار معظم، «عبدالحسین تیمورتاش»، والی گیلان و خراسان در عهد رضاخان و «اشرف پهلوی» دختر سردار سپه، «رضاخان پهلوی» هستند.

روایت این سه زن

روایت ایران است و سه زن. این زن‌ها در حالی که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند، از جهاتی شبیه به یکدیگرند.

هر سه پدری داشته‌اند که به او می‌بالیدند، و هر سه در خیال آن بوده‌اند که داد پدر را بستانند و هر سه بیش از برادران خود در این کار موفق بوده‌اند.

و این همه در یک مقطع تاریخی رخ داده و دو تن آن‌ها، به ناچار در مقابل آن دیگری قرار گرفته‌ است.

یکی ایران تیمورتاش بوده که هفت تیر برداشت و تا انتقام خون پدر را از قاتلان نگرفت رنگ آرامش ندید.

آن دیگری مریم فیروز بود که علیرغم خاستگاه طبقاتی خود توده‌ای شد و توده‌ای ماند.

او بی آن که از کمونیسم چیز زیادی بخواند و بداند، این راه را برای انتقام گیری از پهلوی‌ها برگزید.

و آن سومی اشرف پهلوی بود که در مقابل این‌ها قرار گرفت.

او در شهریور ۱۳۲۰ از اصفهان به تهران آشوب زده برگشت تا ارثیه پدر را که سلطنت و قدرت است حفظ کند و خود را در این کار محکم‌تر از برادر دوقلویش می‌‌دید و بود.

مقطعی که این هر سه مستقل و رها شدند، شهریور ۱۳۲۰ بود. رضا شاه برای هر سه آن‌ها قفس ساخته بود و رژیم او، این هر سه را به نوعی در حبس کرده بود و با سقوط وی هر سه بال گشودند.

رقابت ها و کین خواهی‌های این سه زن، بر تاریخ ایران اثرها نهاد و قربانی‌ها گرفت؛ از پزشک احمدی، آیرم، محمد مسعود، احمد دهقان و… هر سه آن‌ها برادران و کسانی داشتند که از این رفتار بازشان می‌داشتند و هر سه اهل خطر بودند.

مریم دو ماه پس از پیروزی انقلاب بازمی‌گردد. آن نیست که رفته بود. حالا زنی شکسته است شبیه مادربزرگ‌ها.

دو روز بعد، تنها به شهر ری می‌رود. مقبره فرمانفرما، لخت و بی تجمل است اما باقی است.

برایش توضیح می‌دهند که در آن حدود بنایی رفیع است که در تمام سال‌های غیبت او، سران کشورهای خارجی بدانجا می‌رفتند و برآن تاج گل می‌گذاشتند؛ بنایی که اینک چیزی از آن باقی نیست.

مریم به طعنه می‌گوید «قبر رضاخان ماکسیم». او آمده است تا به فرمانفرما بگوید سرانجام آن چه می خواستی رخ داد. پهلوی ها آواره شدند. اما من هستم. من مریم ماه تابان تو…

این سه زن روایت رقابت مریم فیروز، ایران تیمورتاش و اشرف پهلوی است. سهم مریم و ایران خوانخواهی و انتقام و برای اشرف بسط و تعمیق نفوذ و قدرت سیاسی و مالی و نیز حذف رقباست.

کتاب بخوانیم. تاریخ را حتما بخوانیم.

پایان پیام.

کد خبر : 100047 ساعت خبر : 10:12 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=100047
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات