قوم کاسیت لرستان یا بومیان اصلی و اصیل ایران چه مردمی بودند و چگونه تمدن‌سازی کردند

قوم کاسیت لرستان یا بومیان اصلی و اصیل ایران چه مردمی بودند و چگونه تمدن‌سازی کردند

به گزارش پایگاه خبری گلونی حمید ایزدپناه در مجموعه سه جلدی تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان نوشته است:

۷- کاسیان لرستان یا بومیان اصلی و اصیل ایران

قوم کاسیت لرستان یا بومیان اصلی و اصیل ایران چه مردمی بودند و چگونه تمدن‌سازی کردند

همانطور که در گزارش‌های دیرینه‌شناسی و دوره‌های فرهنگ‌شناسی از پارینه‌سنگی تا نوسنگی و پس از آن اشاره شد، در محدوده کوه‌های جنوب غربی لرستان تا مناطق مرکزی آن مردمی می‌زیسته‌اند که اجداد قبیله‌های لر کوچک و بزرگ شناخته شده‌اند و در تحول فرهنگ و تمدن بشری سهمی بزرگ داشته‌اند.

این اقوام بعدها به نام کاسیان یا کاسیت‌ها یا قوم کاسیت مشهور شدند. تا پیش از انجام این کاوش‌ها و بررسی‌های علمی، عقاید درباره کاسیان متفاوت بود.

مثلا استراین کاسین را با نام «متاناست Metanastes» وصف کرده و معتقد است که مسکن اصلی آنان حاشیه دریای مازندران در طول کوه‌های کوسه بوده است و بعدها به زاگرس مهاجرت کرد و در آن‌جا جای گرفته‌اند.

گُردُن چایلد آنان را از نژاد آریایی دانسته است و پروفسور گدار آنان را به ساکنان قدیم کوهستان وصف می‌کند که نظر دومرگان نیز همین بوده است.

به عقیده وی حرکت آنان مقدم بر قوم ماد بوده است. (دکتر بهمن کریمی، راه‌های باستانی، ص ۱۴۱ و ۱۴۲). در حالی که دیاکونف معتقد است که کاسبان از دوران دیرینی که کس به یاد ندارد، در این ناحیه کوهستانی زندگی می‌کرده‌اند (دیاکونف، ص ۱۶۱ و ۱۶۳).

بعضی از این نظرها مبنای تحقیقی و علمی ندارند و صرفا بر پایه یافته‌های محدود یا منحصر، عنوان شده‌اند.

از سویی بعضی دیگر از محققان به اشتباه یا به‌عمد از کاسبان به‌نام قومی وحشی یاد می‌کنند، در حالی که توجیه و مبنایی برای نظر خود ندارند، زیرا که بر پایه یافته‌های باستان‌شناسی و مدارک به دست آمده، این قوم کاسیت کوه‌نشین نخستین قومی بوده‌اند که در دنیای هنر و اندیشه، سهمی بزرگ داشته‌اند و هم آنان بودند که در صنعت ریخته‌گری و مفرغ‌کاری و قدرت و نبوغ بسزا داشتند و ضمن زندگی کوچ‌نشینی در دره‌ها و دشت‌ها، نخستین کسانی بودند که میدان‌های پرورش اسب را به وجود آوردند و اسب را تربیت کردند و به‌کار گرفتند و همین موجب انقلابی تازه در حرکت تمدن و تحولی نو در زندگی بشر شد.

قوم کاسیت

قوم کاسیت نزدیک به ۶۰۰ سال بر بابل حکومت کردند و ۳۶ نفر از شاهان کاسی حاکم و فرمانروای آن‌جا بودند.

چگونه یک قوم وحشی می‌تواند در این مدت طولانی و در میان قدرت‌های رقیب دوام بیاورد؟

مگر آن‌که وجوه مشترک فرهنگی انسانی با بابلیان داشته باشد. کاسیان نتوانستند در این مدت طولانی با آداب و عادات آزاد یا مشترک و با تلفیق هنر و صنعت قومی خود با بابلی‌ها دوام بیاورند.

در صورتی که این آشوب‌ها و ایلامی‌ها بودند که در پایه قدرت، وحشت آفریدند و سزاوار داشتن صفت وحشی بودند.

گرچه در دوره قدرت کاسیان، آشوری‌ها هنوز نیرویی به حساب نمی‌آمدند. کاسی‌ها در همان زمانی که بر بابل دست یافتند، از ثروتمندترین و متمدن‌ترین و مقتدرترین ملل آن روزگاران (یعنی در میان ایلامی‌ها و بابلی‌ها و هیت‌ها و مصری‌ها و سامی‌ها» بودند. (دکتر بهمن کریمی، راه‌های باستانی…، ص ۱۴۰).

کاسی‌ها بدون آن‌که میهن کوهستانی‌شان را فراموش کنند، با عنصر بابلی آمیختند. از آنان خط آموختند، آداب و منش‌های آنان را فرا گرفتند و به آنان نیز از هنر و صنعت خود آموختند و روی تزییناتشان که تا آن هنگام به اشکال هندسی بود، اثر گذاشتند.

کاسی‌ها پس از شکست از ایلامی‌ها و تخلیه بابل و بازگشت به میهن، باز هم قدرتی به حساب می‌آمدند که دیگر ملل و حکومت‌های همزمان آن‌ها، همواره در امور سیاسی و جنگی و اقتصادی روی آن‌ها حساب می‌کردند و می‌کوشیدند تا قوم کاسیت را به‌عنوان متحد و پشتوانه داشته باشند.

استراین جغرافی‌دان و مورخ یونانی از کاسی‌ها به‌عنوان نیروی پشتیبان همسایگان نام می‌برد و می‌نویسد که دولت کاسی برای دفاع از این همسایگان در مقابل شوشی‌ها و بابلی‌ها، ۱۳ هزار تیرانداز در اختیارشان گذاشت.

آشوری‌ها افتخار می‌کردند که عرابه‌های آنان را اسب‌های کاسیان حمل می‌کنند.

در دوره تسلط بر بابل، هنگامی که قافله‌هایی از لرستان به جانب مصر آمد و شد کردند، ثروت به دره‌های آن‌جا روی‌آور شد.

این آبادانی و ثروت و فرهنگ و تمدن تا دوره پارسی‌ها ادامه داشت. تا آن‌جا که در زمان هخامنشیان ۵۰۰۰ مادیان در دره‌های لرستان می‌چرخیدند (دکتر بهمن کریمی، همان، ص ۱۴۰ و ۱۴۱).

به هر صورت، کاسیان از جایی به لرستان آمده بودند و نه آریایی بودند، بلکه ایرانیان اصیل و بومیان و وارثان حقیقی سرزمین خود یعنی لرستان بودند و یکی از اقوام قدیم ایران به حساب می‌آیند.

این کوچ‌نشینان قدرتمند، پدران پیشین اقوام لر، یعنی لر کوچک و بزرگ بوده‌اند. هنگامی که در دوره‌های بعد به دشت آمدند، فرهنگ و سنن‌شان را نیز با خود آوردند و وقتی که با مهاجران آریایی یا آریایی‌ها درآمیختند، باز به مانند دوره تسلط بر بابل، خلق و خوی تبارشان راحفظ ردند و آن‌چه لرهای امروز و در این روزگار دارند، سایه‌ای از منش‌های گذشته است که پایدار مانده است.

صفت وحشی وصفی است برای هر قوم که پایبند به اصول انسانی در شرایط سالم زندگی نباشد. گرچه امروز دولت‌های متمدن و مردمان به ظاهر متعلق به عصر فضا با آن‌که منکررفتار وحشیانه هستند، کردارشان در بعضی از موارد معنای برتر از صفت وحشی و وحشیانه را می‌رساند.

۸- کاسیان و آثار ساختمانی آنان

قوم کاسیت لرستان

از کاسیان گورستان‌هایی خارج از نواحی مسکونی آنان پیدا شده است و تمام یا بیشتر اشیای مفرعی نیز از همان گورها به دست آمده‌اند.

خانه‌های مسکونی در نقطه‌ای از دشت ساخته می‌شدند. این خانه‌ها در روزگاران پیش از آن، بر روی تپه‌ها به وجود می‌آمدند.

این تپه‌ها که هنوز در دشت‌ها وجود دارند، از چندین طبقه و دور، تشکیل شده‌اند که هر طبقه به هزاره و یا قرن‌هایی با آثار فرهنگی زیستی دوره خود مربوط می‌شود.

سابقه بعضی از آن‌ها به دوره پیش از تاریخ می‌رسد، دوره‌ای که دیواره‌های گلی یا چینه یا خشت معمول بوده است.

برخی دیگر از خانه‌ها از پیش از هزاره اول پ.م. محل سکونت بوده‌اند. پروفسور گیرشمن می‌گوید: «در کار مطالعه خود ابتدا به موضوعی برمی‌خوریم که بی‌اهمیت نیست و آن این است که تاکنون هیچ خانه مسکونی از کوه‌نشینان لرستان کشف نشده است. بنابراین آن‌چه ما از انسان ساکن در نواحی مزبور و امور مربوط به زندگی روزانه آن‌ها می‌دانیم، کامل نیست.

چون اطلاعات ما از زندگی ساکنان قدیم لرستان فقط از منابع غیرمستقیم به دست آمده است. ولی از سوی دیگر، تعداد اشیایی که در قبرها همراه مردگان دفن کرده‌اند، مانند آلان و ابزارکار و اشیای مربوط به زندگی در خانه و سلاح‌های جنگی و زینت‌آلات، به قدری زیاد و متنوع است که کمبود اطلاعات دیگر ما را در این مورد جبران می‌کند» (هنر ایران، گیرشمن، ترجمه عیسی بهنام، ص ۴۲ و ۴۳).

اگر بخواهیم زندگی کوچ‌نشینی کاسیان را امروز بررسی کنیم، باید گفت که مانند و مشابه آن تا چند دهه پیش وجود داشته است.

در زندگی کوچ‌نشینی همه چیز موقتی است، اما وقتی که تکرار می‌شود و مشقت به بار می‌آورد. در واقع با اطمینان می‌توان گفت که هنوز هم چرخه زندگی کوچ‌نشینان لرهای لرستان و بختیاری همان مشخصات و ممکنات دوره‌ها و سده‌ها و هزاره‌های گذشته را دارد.

موید این ادعا خبری است از دیودور که در کتاب خود نوشته است:

«… کاسیان از زمان‌های قدیم در زیرزمین‌ها زندگی می‌کنند و غذایشان میوه بلوط، قارچ و گوشت نمک‌زده حیوانات وحشی است» (پیرنیا، ایران باستان، ۳/۲۰۱۱). این خبر نظر گیرشمن را به اثبات می‌رساند. در واقع در آن زمان مردم برای حفظ جان خود و حراست گله‌هایشان و نیز مصون ماند از سرما در دره‌های پوشیده از جنگل و یا دشت‌ها نمی‌توانستند جایی امن‌تر از خانه‌های زیرزمینی بیابند.

لرهای کوچ‌نشین که تعدادشان هم کم نبود، در اقامتگاه‌های موقتی و یا سکونتگاه‌های فصلی یا «زمگه Zemga»، در گرمسیر یا مناطق سردسیر، راهروها و فضاهایی به عمق  تا ۳ متر در زیرزمین حفر می‌کردند و روی آن‌ها را با چوب‌های درخت بلوط می‌پوشاندند و همسطح زمین و زیستگاهشان می‌ساختند.

سپس گله‌های گاو گوسفند را در آن‌ها نگاه می‌داشتند و در نتیجه، هم از سرما و هم از دستبرد دزدان در امان بودند. نام این فضاهای زیرزمینی «سیس Sis» بوده است.

نوعی دیگر از این زیرزمین‌ها را که گاه با سنگ و ملاط ساخته می‌شدند« «زاخه Zāxa» می‌گفتند و همان است که «دیودور» به آن اشاره کرده است.

در زمگه‌های گرمسیری برای محل اقامت و استراحت و زندگی چنین فضاهایی، با عمق کمتر، ساخته می‌شود، به طوری که گاه دیوارشان تا یک متر هم از سطح زمین بالا می‌آید. سقف آن‌ها را با چادر سیاه با «دوار Dowār» می‌پوشانند و یا از ساقه‌های گندم به هم بافته یا شاخه‌های نی بهره می‌گیرند.

آشوری‌ها افتخار می‌کردند که عرابه‌های آنان را اسب‌های قوم کاسیت حمل می‌کنند.

در مناطق کوهستانی که دره‌های ننگ دارند، وجود غارهای بزرگ و وسیع موجب می‌شود که زمگه یا اقامتگاه‌های زمستانی گرمسیری نزدیک دهانه آن غارها باشد.

در دره‌های «میان‌کوه» و در محلی به نام «منگره Mongera» تا سال‌ها پیش مردم به علت تنگی دره و نبودن زمین، دهانه غارها را سنگ‌چین می‌کردند و در آن‌ها می‌زیستند. بعضی از طوایف از این غارها، که در زبان لری «اشکفت Eškaft» یا مر Marr» و در زبان لکی «کلما Kalmāّ گفته می‌شود، در محل زمگه برای نگهداری گله‌های خود از سرما و باران و برف و نیز از خطر دستبرد دزدان و حمله گرگان، استفاده می‌کرده‌اند و یا می‌کنند.

روش زندگی کوچ‌نشینی و پناهگاه‌های آن، به‌ویژه هرگاه که یورش‌های بیگانه امنیت مردم را به خطر می‌انداخت، مخفیگاه مناسبی برای اسکان بومیان به شمار می‌آمد.

از این نظر آثار ساختمان‌هایی که در برابر گذشت زمان دوام داشته باشند، در لرستان پیدا نمی‌شود و یا کم است. می‌توان گذشته دور از پس هزاره‌ها را با نوع و نحوه اسکان مردم تا حداقل ۵۰ سال قبل مقایسه کرد.

تنها آثار ساختمانی باقیمانده از آن ایام بناهای مقدس و معابد هستند که در این زمان با اعتقاد مردم رنگ اسلامی گرفته و عموما از سنگ و ملاط ساخته شده‌اند و یا دژهای دیده‌بانی که آن‌ها را در دل کوه کنده‌اند و نمونه‌هایی از این دژها در دره «کوگو Kōgo» در «میان‌کوه» جنوب خرم‌آباد و یا در منطقه «ززو مارو Zaz-o-Māro» و یا در معبد مهری دره «بواس Bowās» که به اشتباه آن را فارسی کرده و باباعباس می‌گویند، دیده می‌شوند. تعدادی از این آثار در جای خود معرفی شده‌اند.

در سال ۱۹۶۶ (۱۳۴۵) خانم کلرگاف‌مید در تپه باباجان در جنوب «دُم اُویزه Dōm owiza» در دلفان، اقدام به حفاری کرد و نمونه‌ای از پی و دیواره‌های ساختمانی را که به عقیده او متعلق به هزاره نخست پیش از میلاد است، یافت. این ساختمان شاید به شاه یا رئیس قبیله‌ای مربوط بوده است (کلرگاف مید مجله بررسی‌های تاریخی مهرماه سال ۱۳۵۶).

این کیفیت سکونت منحصر به قوم کاسیت نبود.

از هیچ یک از اقوام و ملل معاصر آنان نیز آثار ساختمانی عمومی باقی نمانده و یافت نشده است،مگر کاخ‌های شاهان و معابد و مراکز اعتقادی. البته آثاری همچون تخت جمشید در ایران، اکروپولیس در آتن، دروازه‌های بابل و آثار ایلامی و چُغازنبیل هم وجود دارند که میراث بشریت‌اند و یادگاری از استادان آن روزگار.

پایان پیام

کد خبر : 114161 ساعت خبر : 10:59 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=114161
اشتراک در نظرات
اطلاع از
3 Comments
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

کاسیت ها هم بخشی از حکومت اعیلامیان بودن وشما ۳ تا مدرک بزرگ در زمان تاریخ رو فراموش نکنید اول چغازنبیل اولین معبد خداپرستی در جهان مناطق بختیاری نشین و دومین مدرک بزرگ گنج کمالکره در کوهدشت یا پلدختر لرستان ک تمام اثار وگنجینه های اعیلامیان بود ونشان قدرت در ان منطقه ک اعیلامیان داشتن و سومین مدرک تاریخی به زبان دایوش بزرگ در بیستون کرمانشا با ۳ زبان نوشته ک یکی از ان زبانها اعیلامیان هست یا اکدی ک گفته پدر در پدر در این خاک پادشاه بودن!؟خوب میدانیم ک پدران داریوش حاکم استان فارس بودن نه پادشاه کرمانشاه!؟و داریوش با این کلمه با خط اعیلامی میگه اینجا جز قلمرو اعلامیان بوده و خودشم به اعلامیان نصبت میده و همانطور ک در زادگا اجدادی کوروش بزرگم در ایذه میبینم از هر چهار جهت جغرافیایش تا کیلومترها لر نشین هستن حتا در لارستان استان فارس و بخش ممسنی و کازرون،و حتا درحکومت ماد هم اشاره بیشتر به سمت لرها میرود ک توسرکان وملایر ونهاوند و بافت قدیمی همدان کلا لر هستن واشوریان وسومریان به سرزمین لر نشین کوهای سر به اسمان کشیده رو سرزمین خدایان نام نهادن ک به معنی هلیمتی یا همان اعیلامیان هست ،واقعیت های زیادی هست ک از لر پنهان مانده،#لر_یعنی_تمام_مناطق_لر_نشین

Last edited 1 سال پیش by behnam.kalili

در سطرهای پایانی  کتاب جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان نوشته آقای علی محمد ساکی اذعان کرده که بیرانوند ها ایرانیان مهاجری بودا اند که بعدا به وطن خود لرستان برگشته اند و احتمالا از بازماندگان کاسی ها هستند.

بهتره به قیافه مجسمه ای که بنام (سوارکاسیت) در پارک بهارمالگه خرم‌آباد نصب شده بیاندازید.
عینهو بیرِنونیِه کَع

ممنون از این سایت خوب گلونی . همه چیز کامل و دقیق بود . هیچ جای شک و شُبه ای باقی نموند . واقعا دستمریزاد