فضای مجازی به کسی آداب معاشرت و فرهنگ شهرنشینی آموزش نمی‌دهد

فضای مجازی به کسی آداب معاشرت و فرهنگ شهرنشینی آموزش نمی‌دهد

آفتابه لگن هفت دست…

پایگاه خبری گلونی، پروین استکی: بنازم حکمت خدا را! به یکی آن‌قدر فهم و شعور و درایت می‌دهد که می‌شود بچه وکیل و وزیر و رئیس، به یکی هم آن‌قدر از این چیزها نمی‌دهد که می‌شود مایه عذاب و خجالت اطرافیان.

فضای مجازی به کسی آداب معاشرت یاد نمی‌دهد

مثل همان شاخ‌ها‌. بلانسبت یک وقتی گمان نکنید ما گاو هستیم که شاخ داریم، این روزها به این خفن‌های مجازی می‌گویند شاخ.

در همه خانه‌ها هم حداقل یک شاخ پیدا می‌شود.

این خواهرزاده ما هم شاخ خانه ماست‌.

از شب تا صبح مشغول گشت و گذار در اینستاگرام و هزار کوفت و زهرمار مجازی است، از صبح تا شب هم مشغول خواب!

بشکند دستم! یک روز صبح که نه، دیگر طرف‌های ظهر بود از خواب بیدارش کردم تا با هم برویم یک گشتی در بازار بزنیم و چند قلم جنس برای خانه بخریم.

گفتم کمک دستم باشد. چه می‌دانستم آنقدر فی را بالا گرفته‌اند که وسعم فقط به دو تا سیب‌زمینی و چهارتا نان و یک بسته پاستیل می‌رسد!

پاستیل را هم کم‌کم باید وارد سبد خانوار کنند.

جزء مایحتاج ضروری خانه‌ها شده. از نان شب هم واجب‌تر.

جانم برای‌تان بگوید، خرید که تمام شد از بازار که زدیم بیرون، دیدم ای دل غافل، خواهرزاده نیست.

نه چپم بود نه راستم. هراسان و حیران بودم که با صدای کش‌دار بوق ماشین‌ها به خود آمدم.

پاچه پلشت با این همه اِهن و تلپی که در اینستاگرام برای خودش دست و پا کرده هنوز نمی‌داند، پل عابر پیاده چیست!

سرش را مثل گاو پایین انداخته بود و می‌خواست از خیابان به آن عریض و طویلی بگذرد.

دستش را گرفتم و به هر بدبختی‌ای که بود رفتیم به سمت پل عابر پیاده.

نمی‌دانم این پدر و مادر در خانه چه یادش می‌دهند.

این روزها تربیت از «اینقدر میزنمت که باد کنی» به «ولشکن بابا، خودش خوب میشه» رسیده است.

نه به آن شوری شور، نه به این بی‌نمکی!

آقا و خانمی که شما باشید این شاخ جان روی پل چنان کار زشتی کرد که شرمم می‌شود عنوان کنم.

آدم لاکچری‌نمای بی‌ادب، هرچه خلط و تف توی گلو و دهن داشت پرتاب کرد پایین پل.

نمی‌دانم گلوله آبکی کجا فرود آمد.

جگرش را نداشتم ببینم که با کف آسفالت برخورد می‌کند یا شیشه ماشین بنده خدایی را می‌شوید.

این بچه با بیست سال سن هنوز تربیت اولیه هم نشده، آن‌وقت در آن فضای مجازی گور به گوری ادعای فرهنگش می‌شود و می‌گوید من خیلی حالیم است.

سردردتان ندهم که این شاخ ما از گاو هم کمتر شعور دارد و شرح اعمالش به درازا می‌کشد.

در اولین فرصت که پدر و مادرش را ببینم گوشی‌‎هایشان را ضبط می‌کنم و مجبورشان می‌کنم چهارتا کتاب تربیت فرزند و اصول شهروندی بخوانند.

هرچند چشمم آب نمی‌خورد با چهارتا کتاب زورکی چیزی عوض شود.

ارادتمند، کَچالو

پایان پیام

قسمت‌های دیگر گفت و لفت را می‌توانید اینجا بخوانید.

کد خبر : 120112 ساعت خبر : 11:59 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=120112
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات