تابستان خود را با پیشنهاد ازدواج کرونا گذراندم

تابستان خود را با پیشنهاد ازدواج کرونا گذراندم

به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید» بنویسید چه خواهید نوشت؟

این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار می‌شود.

برخی از مطالب شرکت‌کننده‌ها را با هم می‌خوانیم:

تابستان خود را چگونه گذراندید؟ همیشه کفرم از این سوال در می‌آمد.

مدرسه که می‌رفتم هر سال مجبور به تکرار یک انشا با لهجه خارجی بودم که مثلاً بگویم؛ رفتم کلاس موسیقی، کلاس زبان، کلاس شنا و چند روزی هم استانبول و آنتالیا را با مامی و ددی گشتیم.

همه لوازم تحریر و دفتر و دستک و کتابم را هم از همان پاساژهای ترکیه خریدم؛ حتی یونیفرم مدرسه‌ام.

مثلاً این مقنعه‌ای که شماره صف صبحگاهی در گوشه پایین‌اش گلدوزی شده را از استانبول مال خریدم.

خوب چه بگویم؟ بگویم تنها جایی که من در تابستان چشمم به جمال‌اش روشن شد اردبیل بود؟

تنها تفریحم این بود که چند روزی دامن و جوراب شلواری‌ام را بایگانی کنم در چمدان و از بولاغ که شما تهرانی‌ها به آن می‌گویید چشمه، آب بیاورم.

البته خب، همه انشام دروغ نبود.

بالاخره زبان‌شان ترکی بود و منم که مستعد پذیرش لهجه، تحت تاثیر قرار می‌گرفتم؛ شنا هم کردم اما در رودخانه.

اصلاً این سوال قرار است تا آخر عمر گریبان من را بگیرد.

حالا استاد ساکی در جلسه دوم کلاس طنز، انشا داده تابستان خود را چگونه گذراندید؟

تابستان خود را با پیشنهاد ازدواج کرونا گذراندم

تابستان خود را با دوست عزیزم کرونا در سواحل آنتالیا گذراندم و زیر آفتاب سوزان دریای مدیترانه، کوکتل خوران حمام آفتاب می‌گرفتیم!

انصافاً کرونا بهتر از من رنگ گرفت، شکلاتی شده بود! می‌دانید به من پیشنهاد ازدواج هم داد!

نه استاد عزیز هیچ‌کدام را نرفتم، حتی اردبیل هم نرفتم.

با این دلار و گرانی و کرونا حتی به گایین هم نمی‌شود رفت، همان روستایی که در کرمانشاه است.

اما می‌دانید امسال یک فرقی داشت! تصمیم گرفتم در بورس روزهای کرونایی سرمایه گذاری کنم.

از ۳۰۰ هزارتومان شروع کردم، خوب سود کرد.

دولت هم تا می‌دید مردم بیکار هستند و پول ندارد، هی فرت و فرت خودش را به سهم‌های کوچک تقسیم می‌کرد و عرضه اولیه می‌داد.

اما مگر من چقدر پول داشتم که بریزم در شکم سازمان بورس کرونایی؟

چند روزی بود یک دسته تراول، جلوی چشم‌ام در خانه راه می‌رفت و لبخند می‌زد.

ابراز احساسات می‌کرد و از عشق برایم می‌گفت. با خودم گفتم چرا زودتر ندیدمش؟

این که به جز ابراز احساسات و پول در آوردن و کمک کردن در کارهای خانه و پشتیبانی روحی کار دیگری انجام نمی‌دهد.

دست به کار شدم. قپانی بردمش دادگاه خانواده گفتم مهریه‌ام را می‌خواهم، قاضی گفت: چرا؟ گفتم: عندالمطالبه است پول لازمم.

دسته تراول با احساس افتاد زندان. مهریه‌ام را هم قسط بندی‌ کردم.

اینطوری هر ماه پول یک سکه مستقیم به حساب بورسی‌ام واریز می‌شد.

با خودم گفتم حالا کو تا ۱۱۰ ماه؟ درست است که تنها ماندم اما کرونا دوست عزیزم هر روز به من سر می‌زند.

کرونا آن‌قدر به فکرم است که یادم می‌اندازد ماسک بزنم.

حتی اسپری ضدعفونی کننده برایم می‌خرد.

اصلا از اول باید به پیشنهاد ازدواج کرونا جواب مثبت می‌دادم، دسته تراول با احساس نیمه گمشده من نبود.

پایان پیام

نویسنده: ساناز فرمند

کد خبر : 172920 ساعت خبر : 10:12 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=172920
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات