زمانی که یک اثر هنری بودم و خودکشی های ناکام
زمانی که یک اثر هنری بودم و خودکشی های ناکام
به گزارش گلونی چند روز پیش در توئیتر خواندم: «دکمهاش کجاست؟ میخوام احساسات و اختیارمو خاموش کنم. خستهام و کاش میشد مغزم از کار بیفته» و من به خستگی فکر کردم و به نداشتن احساس به سِر بودن.
روزهایی را به یاد آوردم که برای به خاک سپردن عزیزی باید راهی بهشت زهرای تهران میشدم و آن حجم از غم درون ظرف من نمیگنجید.
درحالی که داشتم از ظرف بیجای خودم سر میرفتم دکمهاش را پیدا کردم و آن دکمه یک بسته قرص آرامبخش، ته کمد بود که بوی شربت آهن بچگیهایم را میداد. این دکمه خاموش کردن احساسات یا بهتر بگویم همان قرص آرامبخشِ بدون تجویز و صلاحدید دکتر انگار که داشت چیزی را در من میکشت.
سرِ مزار دیگران شیون میکردند و من با نگاهی خالی در حالی که میدانستم غم عالم بر دلم نشسته چیزی احساس نمیکردم و درون خودم مچاله میشدم مثل این بود که خودم را در چاه عمیقی انداخته بودم و آن چاه تاریک قصد به پایان رسیدن نداشت و قرار بود من تا به ابد در حال سقوط کردن به درون آن چاه باشم.
زمانی که یک اثر هنری بودم
از گریه به آرامبخش پناه برده بودم و از بیاحساسی نمیدانستم به چه پناه ببرم. فکر میکردم همراه با آن آدمی که در من در سیاهیها فرو میریزد انسانیتم هم مشغول فروپاشی است و خودم را مستقیما در مقام آدام شخصیت کتاب «زمانی که یک اثر هنری بودم» میدیدم.
همراه با انسانیتی که روز به روز تحلیل میرود و تنها به یک جرقه، یک انقلاب نیاز داشتم تا دست آن انسان در حال سقوط را بگیرم و از تاریکی به سمت نور بیاورمش.
آدامی که اریک امانوئل اشمیت در کتابش خلق کرده جوانیست خسته که سه بار دست به خودکشی زده و خودکشیهایش هم درست مانند زندگیاش ناکام بوده است.
او خود را دوستنداشتنی، نازیبا، بیدلیل و بیهدف میبیند و یک روز هنگام سعی چندینباره برای نبودن و نیست شدن صدایی از او میخواهد که دست نگه دارد و به جای سپردن خود به نیستی به یک اثر هنری بدل شود؛ یک اثر هنری با تمام ویژگیهایی که دارد اما منحصر به فرد از آن جهت که این اثر قرار است زنده باشد، نفس بکشد و حرکت کند.
آدام میپذیرد یا به بیانی دیگر دکمهاش را پیدا میکند اما سوال اینجاست؛ از انسان بودن و آزاد نبودن خسته میشود؟ میتواند دست آن انسان رو به زوال را بگیرد و به نور برساند؟
جواب تمام این سوالها و حتی بیشتر از آن را میتوانیم در کتاب اشمیت به ترجمه فرامرز ویسی و آسیه حیدری در نشر فراز پیدا کنیم.
پایان پیام
نویسنده: کیمیا قنبری
کد خبر : 217515 ساعت خبر : 4:14 ب.ظ