تبعات سنگین یک جنایت
تبعات سنگین یک جنایت هولناک
به گزارش گلونی پرونده قتل بابک خرمدین، کارگردان سینما، با اعترافات جدید پدر و مادرش به یکی از عجیبترین پروندههای جنایتی چند سال اخیر تبدیل شده است.
پدر و مادر بابک خرمدین که به قتل فرزندشان اعتراف کرده بودند و از این کار خود، خداوند را شکر میکردند، حالا در بازجوییهای جدید اعتراف کردند در سال ۹۰ داماد و در سال ۹۷ هم دخترشان را به قتل رساندند.
تبعات سنگین این پرونده
قتل بابک خرمدین به دست پدر و مادرش، آن هم به آن شکل وحشتناک، مردم را شوکه کرده است.
حتا خیلیها یک شب نتوانستند چشم روی هم بگذارند. خیلیها نمیتوانند از فکر این جنایت بیرون بیایند.
خیلیها افسوس میخورند و ترس تمام وجودشان را در بر گرفته است.
مهمترین پرسش بیپاسخ این روزها هم این است که «چطور ممکن است یک پدر و مادر که در تصورات ما برای فرزندشان جان میدهند، دست به چنین کاری بزنند و پاره تن خود را ابتدا بیهوش کنند، بعد با چاقو او را به قتل برسانند، سپس جسدش را داخل سطل زباله بیندازند».
پس از این واقعه خیلیها نسبت به آن مهر و محبت و عشق و علاقهای که در میان خانوادههای ایرانی موج میزند به شک افتادند.
تبعات سنگین یک جنایت هولناک
آنها با آنکه نمیخواهند اما در اعماق ذهنشان برای یک لحظه خود را جای بابک خرمدین و پدر و مادر خود را به جای پدر و مادر بابک قرار میدهند و از این فکر و خیال به خود میلرزند.
پدر و مادر بابک خرمدین بعد از آنکه فرزندان خود را کشتند حالا در حال کشتن اعتماد و مهر و محبت بین خانوادههای ایرانی هستند.
اما باید این نکته را در نظر گرفت که میان میلیونها خانواده، حالا یک خانواده هم اینطور از آب درآمده است.
نباید این ماجرا را به مفهوم خانواده تعمیم داد. نباید در وجود عشق و علاقه میان خانواده خود شکی وارد کرد.
نباید مفهوم خانواده و مهر مادری و محبت پدری را زیر سوال برد. نباید هول کرد. نباید ترسید. نباید غصه زیادی خورد.
ما در اطراف خود پدرها و مادرهای بسیاری را به چشم دیدیم که هرچقدر هم فرزندان نااهلی داشتند؛ اما باز هم عاشقانه جانشان را فدای یک تار موی آنها کردند.
پدرها و مادرهای بسیاری را دیدیم که به خاطر یک خار فرو رفته در پای کودکشان، همصدا با او گریه کردند و اشک ریختند.
پدرها و مادرهایی را دیدیم که موقع کنکور بیرون از سالن امتحان، غرق در استرس و اضطراب، چند ساعت بیوقفه آیةالکرسی خواندند.
پدرها و مادرهایی را دیدیم که در تمام دوران سربازی پسرشان، آه کشیدند و خواب خوش نداشتند.
پدر و مادرهایی را دیدیم که برای خریدن دوچرخهی محبوب فرزندشان، شبها تا صبح کار کردند و کار کردند و کار کردند.
پس جنایت پدر و مادر بابک خرمدین هرچقدر هم که تلخ و ترسناک باشد، باز هم نمیتواند ذرهای از عشق پدرها و مادرهای ایرانی نسبت به فرزندانشان را زیر سوال ببرد.
بیایید دیگر اخبار و حواشی این پرونده را دنبال نکنیم. بیایید گوشی موبایل را کنار بگذاریم و با لبخند بنشینیم ور دل پدر و مادرمان.
هیچوقت نه ما مثل بچههای مردم شدیم و نه پدر و مادرمان مثل پدر و مادر مردم. پس بیایید از تکتک لحظههای با هم بودن لذت ببریم.
پایان پیام
نویسنده: محسن فراهانی
کد خبر : 226319 ساعت خبر : 3:11 ب.ظ
من که خیالم راحته پدر ندارم
واقعا ممنون که انقدر زیبا نوشتن… واقعا اینروزا این خبر در مغز همه رخنه کرده و هربار اعترافات عجیب و آرامش عجیبتر این پدر و مادر ما رو تو بهت و افکار مشوش گیر میندازه. ای کاش کمتر اخبارش رو منتشر کنن.
خيلى درست و مهم تر از آن به موقع نوشتيد، اما اون انفاق بد ، ريختن قبح پدر و عشق مادر فرزندى لكه دار شد، ابراز عدم پشيمانى و بقيه اعترافات آن دو و اينكه سلامت روان آن ها تاييد شده است، همه خبر از آن دارد كه زير پوست جامعه خبرهاى ناخوشى دارد، و اين ترسناك است.ممنون از دلدارى واقعاً احتياج بود.سپاس
اینی هم که نادیده بگیریم این اتفاق و اینقدر سطحی شروع به نصیحت مشفقانه بکنیم خودش یک آسیبه
چرا چرت و پرت میگی، بیاید بیاید، این اتفاقا اصلنم عجیب نیست، من پدر و مادرهایی دیدم که جور دیگه روزی صد بار فرزندشون رو کشتن و زنده کردن، فقط میخوام بگم اسم پدر و مادر مقدسه و همه کسی لیاقتشو نداره و بیخود کرده هر کس میگه پدر و مادر هر کاری دلش خواست با بچش بکنه. نوح هم فرزند ناخلف داشت دیگه باید تیکه تیکش میکرد!