تازههای شهرکتاب خرمآباد
تازههای شهرکتاب خرمآباد
شبیه پدر و مادرها هستند.
همانقدر مهربان ، همانقدر روادار.
به گزارش گلونی صبورانه نشستهاند قدکشیدن بچههایشان را تماشا میکنند. بی هیچ توقعی.
همیشه حرفهایی دارند که در اوج ناامیدی و خستگی، آرامت کند. همیشه آغوشِ گرمی دارند که وقتی از زمین و زمان خسته و دلخور شدی میتوانی به آن پناه ببری.
گاهی آنقدر حواست پرت هست که ازکنارشان با شتاب رد میشوی. اما ته قلبت ایمان داری همیشه آنجا هستند، مثل هوایی که هر لحظه تنفس میکنی اما فراموش میکنیکه هست.که باید باشد. که اگر نباشد…
شبیه پدرو مادرها هستند. توی روزگار نداری و دست تنگی تا میتوانند به خودشان سخت میگیرند که بچه هایشان حس نکنند چیزی کم است.
توی روزگار سختی، قشنگترین منظرهها را پیش چشم دلبندانشان تصویر میکنند تا آنها رویاهایشان را فراموش نکنند. تا از خیال پردازی و دیدن زیباییها دست برندارند.
بله، این کتابفروشی های دنج وکوچک امّا آشنا، بیشتر از هر چیزی توی دنیا شبیه پدر و مادرها هستند.
تصورکن به خانه برگردی و ببینی نیستند.
آنها که خیال میکردی با لبخندی گرم به انتظارت نشسته اند حالا برای همیشه رفتهاند. برای همیشه تصویرشان از محله و خیابانی که هر روز در آن قدم میزدی محو شده.
حسرت میخوری که چرا تا وقتی بودند بهشان نگفتی دوستشان داری، چرا بیاعتنا از کنارشان گذشتی، چرا تلاش نکردی که بمانند؟
تازههای شهرکتاب خرمآباد
تک تک ما یک فایل گوشهی حافظهی کتابفروشی محلهمان داریم.
از اولین روزی که با ذوق بهشان سر زدیم.
توی عطرکتابها و جلدهای رنگارنگشان غرق شدیم.
اولین روزیکه به مدرسه رفتیم، اولین کتابی که خواندیم.
اولین بار که با دوستانمان آنجا قرار گذاشتیم.
اولین عاشقانه هایی که نوشتیم، اولین کتاب شعری که هدیه دادیم.
کاش بدانیم این خاطرات ماست که دارد آرام آرام زیر گرد و خاک کتابهای فروش نرفته شان دفن میشود.
برای داشتن اینهمه حسرت ماها زیادی جوانیم.
پایان پیام
نویسنده: حلیمه تودهکشت
کد خبر : 79 ساعت خبر : 2:59 ب.ظ