خاستگاه اولیه قوم کاسیت

خاستگاه اولیه قوم کاسیت

احتمال می‌رود که در ازمنه پیش از تاریخ، قوم کاسیت مانند سایر گروه‌های Asianigues در دهکده‌ها و نزدیک چشمه‌ها می‌زیسته‌اند و اگر هم زندگی خود را به وسیله صید و شکار تامین می‌کرده‌اند، بعدها کم‌کم و به مرور زمان به کشاورزی و دامداری گراییده‌اند.

به گزارش پایگاه خبری گلونی، فریده غلامرضایی در کتاب «لرستان در هزاره‌های خاموش» (نشر آرون) نوشته است:

نظریه مورخین و صاحبنظران در مورد خاستگاه اولیه کاسی‌ها متفاوت است.

جورج کامرون می‌نویسد:

زادبوم کاسی‌ها مانند خاستگاه آنان ملوم نیست، اما در سده بیست و چهارم قبل از میلاد یعنی روزگاری که بسیار بعید است که کاسی‌های واقعی در رسیده باشند، در شمال عیلام سرزمینی به نام «کاشن» وجود داشت.

این امر اشاره دارد که آن‌ها نام خود را از سرزمینی گرفته‌اند که مدت‌ها پیش به اشغال درآورده بودند و احتمالا مدت‌های دراز پس از آن‌که اقوام تازه و تازه‌تری را جذب خود کرد، نام اصلی خود را همچنان نگه داشت.

شاید سرزمین یادشده شا هد ادغام و اختلاط عناصر گوناگون – هند و اروپایی، قفقازی و دیگران بوده که از ترکیب آن‌ها کاسی‌ها تاریخی پدید آمده‌اند و شاید این ترکیب در سرزمینی دیگر و دورتر انجام گرفته.

خاستگاه اولیه قوم کاسیت

آندره گدار معتقد است: منطقه زاگرس به نظر می‌رسد که از زمانی خیلی قدیم توسط مردمی که هنوز اصل و مبدأشان نامعلوم است و آن‌ها را Asianigaes می‌نامند، اشغال شده است و این کلمه معمولا معرف مردمی است که پیش از آغاز تاریخ در این قسمت آسیا سکونت داشته‌اند و به نام کاسیت‌ها (کاسی‌ها) شناخته شده‌اند که ایلامی‌ها آن‌ها را کوسی Kussi و آشوری‌ها «کاشی شو Kashshu» و مورخین یونانی کوسائی‌ائی Kossaioi می‌نامند و خود ما نیز مدت‌ها آن‌ها را کوسه‌ئن (Kossecens) می‌خواندیم.

احتمال می‌رود که در ازمنه پیش از تاریخ، قوم کاسیت مانند سایر گروه‌های Asianigues در دهکده‌ها و نزدیک چشمه‌ها می‌زیسته‌اند و اگر هم زندگی خود را به وسیله صید و شکار تامین می‌کرده‌اند، بعدها کم‌کم و به مرور زمان به کشاورزی و دامداری گراییده‌اند.

چند نوع از حیوانات مانند گاو و گوسفند و طیور خانگی را رام کرده و مورد استفاده قرار داده‌اند و چنان‌که از ظروف گلی مکشوفه در محل استقرار اولیه‌شان برمی‌آید، آن‌ها به صنعت بافندگی هم آشنایی داشته‌اند.

روش شکار کردن کاسیان

خاستگاه اولیه قوم کاسیت

در شکار بیشتر از فلاخن و گرز یا نیزه استفاده می‌کرده‌اند و در کشاورزی خیش‌هایی از سنگ تراشیده و کاردهایی از سنگ و چخماق داشته‌اند.

زیرا تا آن زمان هنوز فلزی شناخته نشده است و ظروف ساده‌ای با دست ساخته و در هوای آزاد و در آتش بته‌های خار آن را می‌پختند. آندره گدار می‌نویسد: این‌ها دست‌کم اطلاعاتی است که از حفریات باستان‌شناسی به دست آمده است.

به مرور زمان که سکنه، بیشتر به کشاورزی خو گرفته و نیاز بیشتری به آن پیدا کردند، ایجاد دهکده‌هایی با خانه‌های گلی توسعه یافت.

هنر کاسیت

خاستگاه اولیه قوم کاسیت

این مردم شکارچی که کم و بیش متمکن و ده‌نشین شدند، کوره‌هایی را ساخته و آجر را اختراع کردند و این کار به‌طور محسوسی منظره خانه را بهبود بخشید. ذوق و سلیقه تلطیف شد و این پیشرفت هنری در کوزه‌گری و ساختن ظروف سفالین، تجلی کرد و شکل ظروف زیباتر شد.

کارهای ظریفه که در آغاز منحصرا در سبدبافی نشان داده می‌شد، طولی نکشید که با نقش پرندگان و بزهای وهی که به شکل طبیعی طراحی می‌شد، در آرایش نقاشی ظروف به کار رفت، سپس صنعت فلزکاری پدید آمد.

اما استرابون، معتقد است که قوم کاسیت از ماد و کنار دریای خزر به حوالی لرستان آمده بودند. دُمرگان آثار آنان را در طالش و قفقاز یافته است، از بررسی نام‌های شاهان و خدایان آنان معلوم می‌شود که زبان ایشان با زبان مردم قفقاز یک ریشه داشت و شباهت زیادی به زبان هندو اروپایی دارد.

اشیای برنزی لرستان

خاستگاه اولیه قوم کاسیت

استاد مشکور در کتاب ایران در عهد باستان می‌نویسد:

بنابراین می‌توان تصور کرد که آنان چون مادها از نژاد آریایی بوده‌اند که پیش از قوم ماد و پارس به این سرزمین آمده بودند. در خویشاوندی این قوم با ساکنین اروپا شکی نیست.

زیرا اشیای برنزی لرستان و طالش و قفقاز به قدری شباهت به اشیای برنزی مکشوفه در مجارستان و بلغارستان و آلمان و سوئیس و شبه جزیره اسکاندیناو دارد که با هم اشتباه می‌شود.

وجود این اشیاء در هزاره اول قبل از میلاد و شباهت آن‌ها به اشیای مکشوفه در لرستان از هزاره دوم قبل از میلاد ثابت می‌کند که این دو قوم با هم خویشاوندی داشته‌اند و در آغاز دارای عقاید و کیش مشترکی بوده‌اند؛ بنابراین می‌توان تصور کرد که در هزاره سوم قبل از میلاد، مردمی به سمت جنوب و مغرب حرکت کرده و عده‌ای از آنان در هزاره دوم به ایران و جلگه بین‌النهرین آمدند و عمده‌ای دیگر در هزاره اول در اروپای مرکزی و غربی ساکن شدند.

کیش کاسیان لرستان

خاستگاه اولیه قوم کاسیت

حمید ایزدپناه در مجموعه سه جلدی تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان نوشته است:

در مورد کیش کاسیان می‌توان گفت که شاید نخستین نقش پناهگاه جنوبی دره میرملاس واقع در کوه «سَرسُرحسن‌شان» کوهدشت که به شکل مقابل است، نقطه عطفی در پژوهش برای دانستن نخستین جلوه‌ها، از باورهای آنان به نیروهای خدایان باشد.

چنان که پیش از این اشاره شد، این محل و پناهگاهی که تصاویر بر دیواره آن نقش بسته‌اند، شاید نیایشگاه و منظری اعتقادی به نیروهای ماورا باشند که از آن‌ها شکار یافتن و شکارکردن بیشتری را طلب می‌کردند.

این نقش در مفرغ به شکل‌های مرکب از شکار و بُت، یعنی مجموعه‌ای از کله قوچ با شاخ‌های نیم‌دایره‌ای که درون هر دایره شاخ و یا حلقه، صورتی از انسانِ خدا نما جلوه‌گر است، ریخته‌گری شده است.

مفرغ‌های دارای نقش سرِ قوچ و حلقه، گاه به معبدها نیاز می‌شده‌اند و گاهی هم طلسمی برای همراه داشتن هنگام شکار رفتن که آن‌ها را بر یراق و یا لگام اسبان شکارچیان می‌آویختند و سرانجام پس از مرگ شکارچی، همراه وی به خاک سپرده می‌شدند.

در سده‌های بعد و در کیش اهورایی مصر هخامنشیان و ساسانیان، حلقه بدون ساقه و یال و شاخ قوچ، به نام «ابرته» یا ناموس و قانون خدا و جهان شناخته می‌شد که در حجاری‌های منقوش می‌بینیم که اهورامزدا و گاه الهه خورشید آن را به شاه هخامنشی و یا ساسانی می‌سپارد.

زیرا تنها اهورامزد قدرت و ناموس جهان است و آن را به هر کس بخشد، صاحب فره ایزدی خواهد شد.

با گذشت زمان و در دوره‌های پس از حمله تازیان، این حلقه به شکل بسته و باز در هنر معماری و سفالگری، نقاشی و مینیاتور به‌کار گرفته شد.

مثلا به‌عنوان طلسم و حرز، حلقه‌ای در درهای خانه‌ها شد تا به هنگام در زدن، خبرهای باشگون و خوب را نوید دهد. عاقبت، این حلقه در هر شکل نیم‌بسته و هلالی و ترکیبی آن از قوس طاق‌ها گرفته تا چنبرهای خط نستعلیق فارسی و خطوط و نقوش تذهیب و تشعیر برای ایرانیان اگر هم مقدس به حساب نمی‌آمد، دست‌کم الهام‌بخش هنرمندان شد.

به هر صورت، کاسی‌ها در تحولات فرهنگی خود نمادهای ذهنی و باورهایی داشتند. گفته شده که یکی از خدایان عمده آنان «کاشو Kaššo» نه‌تنها جنبه خدایی داشت، بلکه نام نیای قبیله کاسیان لرستان نیز بود.

ممکن است تلفظ این واژه اکدی باشد، چون شکل کاسیتی آن دیده نشده است.

آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان و نشانه‌های گفتاری، رفتاری و مکانی برجای مانده از این آیین

اسامی دیگر خدایان که دیاکونف در تاریخ ماد به آن‌ها اشاره کرده، چنین است:

شیمالی، الهه قله‌های کوهستان که نام دیگرش «شیبارو Šibārru» بوده است؛ «شوکامون Šukāmun» یا «شومو Šumu» خدای آتش زیرزمینی و حامی و طرفدار دودمان شاهی «هاربه Harbe»؛ و «شینحو Šinhu» که از خدایان بسیار عزیز و محترم بوده و همتای خدایان بابل «انلیل Enlile»، خدای خدایان و خدای زمین و مردوک خدای دولت بابل به حساب می‌آمده است.

خدایان کاسیان لرستان با خدایان بابلیان متفاوت بودند، ولی کاسی‌ها خدایان دیگری هم داشتند که همه در بابل مورد احترام بودند، اما پس از سقوط دولت کاسیان، بابلی‌ها پرستش آن‌ها را ترک کردند (احمد بهمنش، ص ۱۷۹ و ۱۸۰؛ دیاکونف، ص ۱۷۳ و ۱۷۴).

کاسی‌ها یا ساکنان آن روز لرستان معابدی هم داشتند که یکی از آن‌ها در ناحیه سُردم Sōrdōm یا سُرخ‌دم در جنوب شرقی کوهدشت وسیله شادروان اشمیت کشف شد و به صورت علمی کاوش‌هایی در آن انجام گرفت.

مدارک به دست آمده نشان می‌دهند که مردمان آن روزگاران که از نواحی مختلف لرستان بودند، در مرکز مقدسی آداب و رسوم مذهبی واحدی را معمول می‌داشتند.

گاهی نیز در فصل‌های ویژه‌ای از سال به زیارت این مرکز می‌رفتند.

همچنان که امروز نیز در لرستان این سنت کهن معمول است. اشیای یافته شده در «سرخ‌دم» انواعی از نشانه‌های زنانه و مردانه بودند که نذورات آن مرکز یا پرستشگاه را تشکیل می‌دادند و همه نقش‌ها، که معنای اعتقادی داشته‌اند، از جمله کارهای مفرغ‌کاران کاسی لرستان بوده‌اند.

برای آگاهی از بینش و باورهای اعتقادی و کیش کاسیان باید به آثار مفرغی پیشکش شده به پرستشگاه‌ها نگاه کرد و توضیح باستان‌شناسان را در مورد این آثار دید.

برخی از وجوه مشترک اعتقادی بر روی آثار نمادی مفرغی سومر یا ایلام و یا بابل ممکن است یک نفوذی فرهنگی تلقی شود.

پایان پیام

پایان پیام

کد خبر : 96704 ساعت خبر : 11:27 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=96704
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات