نلسون ماندلا و راه دشوار آزادی
راه دشوار آزادی خاطرات جالب نلسون ماندلا به همراه بیوگرافی و زندگینامه او است که به صورت روایتی داستانگونه بیان شده است.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده: هر کس که آزاد است برای به دست آوردن و حفظ آزادیاش تاوان داده است؛ بعضی کمتر و بعضی بیشتر.
عده بیشتری نفرت دشمنانشان را تا لحظه آخر عمر یدک کشیدهاند و کمترینشان عشق را تقدیم دوست و دشمن کردهاند.
ماندلا، یکی از رهبرانی است که با وجود تلاش و مبارزهاش برای نابودی آپارتاید (حاکمیت اقلیت سفید بر اکثریت سیاه) امروز نه فقط محبوب آن سیاهان که محبوب همان سفیدپوستان نیز هست و در واقع او محبوبیت فوق العادهای در سراسر جهان دارد.
نلسون ماندلا
او نخستین رئیسجمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد.
او به خاطر دخالت در فعالیتهای مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. مبارزه مسلحانه، برای ماندلا، آخرین راه چاره بود؛ او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود.
نلسون ماندلا وقتی به زندان رفت ۴۴ سال و در زمان آزادی هفتاد و یک سال داشت. نزدیک به ده هزار روز اسارت.
با این حال هنگام بیرون آمدن ناراحت از این بود که چرا موفق به خداحافظی با خانواده زندانبانها نشده است.
و مگر میشود هزاران روز اسیر بود اما به دور از کینه آزاد شد؟! مگر میشود در اوج سیاهی آنقدر دنیا و آدمهایش را سفید دید؟!
بخشش و مدارا گمشدههای زندگی امروز بشرند و البته که نلسون ماندلا همه را بخشید تا به رهبران سیاسی بیاموزد این درس بخشش را باید از خود شروع کنند تا شهروندان کینهجو و نفرت پراکن بار نیایند.
بخشهایی از کتاب راه دشوار آزادی
▪لحظات تاریک زیادی بوده که ایمان من به انسان و انسانیت مورد آزمایش قرار گرفته است. اما نمیتوانستم ناامید شوم. از دست دادن امید، به معنای شکست و مرگ است.
▪اگر میخواهید در مورد یک ملت قضاوت کنید، ببینید آنها با پایینترین طبقهی افراد خود چگونه رفتار میکنند.
▪انسانها در هنگام تولد از هیچ چیز نفرت ندارند. ما نفرت داشتن و متنفر بودن از یکدیگر را یاد میگیریم.
همانطور که میتوان نفرت داشتن را آموخت، میتوان دوست داشتن را هم آموخت.عشق در درون ماست. شاید روزگار کاری کند که شعلههایش پنهان شود، اما خاموش نخواهد شد.
▪در تلخترین لحظات زندان که به آخرین نقطه تحمل رسیده بودیم، درخشش کوتاهی از حس انسانی را در نگاه یکی از زندانبانها مشاهده کردم. شاید در حد یک ثانیه. همان برای ادامه دادنم کافی بود.
▪میدانستم که همان اندازه که زندانی به آزاد شدن نیاز دارد، زندانبان هم به آزاد شدن نیاز دارد.
انسانی که آزادی را از انسانی دیگر میگیرد، خود هم اسیر است. اسیر نفرت. او هم پشت میلههای پیش داوری و ذهن بسته اسیر است. زندان و زندانبان، هر دو اسیرند.
▪من یک انسان بسیار اجتماعی هستم. که البته تنهایی را بیشتر دوست دارم.
کتاب بخوانیم.
پایان پیام
کد خبر : 97702 ساعت خبر : 11:10 ب.ظ