خاب، خاهر و خاهش
در همین بازار آشفته، بعضی دیگر دوست دارند کلاً فاتحهی «واو معدوله» را بخوانند و اصرار دارند به جای خواب و خواهر و خویش و خواندن و خواهش و خواستن، بنویسند خاب و خاهر و خیش و خاندن و خاهش و خاستن.
در همین بازار آشفته، بعضی دیگر دوست دارند کلاً فاتحهی «واو معدوله» را بخوانند و اصرار دارند به جای خواب و خواهر و خویش و خواندن و خواهش و خواستن، بنویسند خاب و خاهر و خیش و خاندن و خاهش و خاستن.
دَمار با فتحه روی دال در زبان عربی یعنی هلاک. عربها مصدر تدمیر هم دارند به معنای تخریب و ویران شدن و ویران کردن. دمار به همین معنا و به معنای انقراض و زوال و محو شدن، در زبان فارسی هم کاربرد داشته با این تفاوت که در زبان فارسی اغلب آن را دِمار (با کسره روی دال) میگفتهاند.
کلنجار رفتن با کسی یا چیزی؛ با حرکاتی بسیار، کاری کم کردن چون خرچنگ در شنا یا رفتن بر زمین. سر و کله زدن. ور رفتن با چیزی یا کسی. دست به یقه شدن. گلاویز شدن. درگیر شدن با کسی.