جهانداری و پادشاهی در شاهنامه
در اساطیر ایران و تا اندازهای هم در آیین زرتشتی و در مزدیسنا، آسمان یا مینو دارای ساختاری دایروی است. جهانداری و پادشاهی در شاهنامه.
در اساطیر ایران و تا اندازهای هم در آیین زرتشتی و در مزدیسنا، آسمان یا مینو دارای ساختاری دایروی است. جهانداری و پادشاهی در شاهنامه.
شاهنامه کالبد خاطره جمعی ماست که در شعر صورتپذیر، دارای صورتی دیدنی، دریافتنی و «زیبا» شده است. فردوسی خاطره جمعی ما را سرود.
فردوسی در گزینش خود اسیر رویدادها نشد، او راز تاریخ را در رمز داستانهای تمثیلی برگزید و خاطره جمعی ما را سرود. شاهنامه خاطره جمعی ایرانیان است
آیا با گزینشی که فردوسی از داستانها کرد، شاهنامه در نظر خود او تاریخ واقعی ایران بود؟ فردوسی شاعر است نه مورخ.
گهگاه گفته میشود که فردوسی زنده کننده ملیت ماست. این حرف چندان دقیق نیست. پیش از فردوسی حس ملی ما زنده بود. زبان فارسی حصاری امن است.
استنباط از تاریخ در شاهنامه نمونهبرداری است از الگویی آسمانی و مابعدالطبیعی. دوره حماسی شاهنامه رنگ نژادی ندارد.
شاهنامه چهار صد سال پس از فروریختن ساسانیان و شکست ایرانیان از عربها سروده شد، زمانی که وجدان تاریخی ایرانیان دوباره برانگیخته شده بود.
پس از فریدون، نوبت به پادشاهی کیخسرو میرسد تا زمانی نو را در ساحتی فراتاریخی باز آفریند.
او انسان است. به همین خاطر هم دچار غرور و آز میشود. جمشید پادشاه زمان و مکان است اما خدا نیست.