جنگ آخرالزمان روایتگر یک حقیقت تاریخی است

جنگ آخرالزمان رمانی بلند حدود ۱۰۰۰ صفحه است که شامل زندگی و سرنوشت تعدادی از مریدان یک مرشد و چگونگی پیوستنشان به او، چگونگی ایجاد جامعه‌ای با هدایت او است.

پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسن‌کیاده: «جنگ آخرالزمان» نوشته « ماریو بارگاس یوسا» روایتگر یک ماجرای تاریخی حقیقی است که شرح حقیقی و تاریخی آن را مهندسی برزیلی به نام داکونیا نوشته است و یوسا با الهام از کتاب وی رمان جنگ آخر زمان را نوشته است و به خاطر همین رمان جوایز پابلو ایگلسیاس و ریتز پاریس همینگوی را برده و نویسنده‌اش نوبل ۲۰۱۰ را نیز دریافت کرده است.

داستان کتاب جنگ آخرالزمان

 جنگ آخرالزمان این‌گونه آغاز می‌شود:

«بلندبالا بود و چندان تکیده که انگار همیشه نیم‌رخش را می‌دیدی. پوستی تیره و اندامی استخوانی داشت، و آتشی هماره در چشمانش می سوخت. صندل شبانان را به پا داشت و شولای کبودرنگی که پیکرش را می‌پوشاند یادآور ردای مبلغانی بود که گاه و بی‌گاه به دهکده های پرت افتاده صحرا سر می‌زدند تا بر خیل کودکان نوزاد نام بگذارند و زنان و مردانی را که با هم زندگی می کردند به عقد هم درآورند. پی بردن به سن و سال او، ایل و تبارش و ماجرای زندگی‌اش ناممکن بود، اما در خلق و خوی آرام، رفتار بی‌تکلف و وقار برهم نخوردنی‌اش چیزی بود که حتی پیش از آن که موعظه خود را آغاز کند، مردم را به سویش می‌کشاند.»

این پاراگراف توصیفی دقیق و زیبا از یک شخصیت کاریزماتیک است. آدمی که توصیف شده، مردی است که در مناطق خشک و دور از ساحل ایالت باهیا برزیل به مدت یک ربع قرن از روستایی به روستای دیگر در حرکت بود؛ او یک مرشد بود.

چندی پس از نابودی حکومت سلطنتی در برزیل و بر پایی حکومت جمهوری مرشد پیری در شهرهای فقیر این کشور پیدا می‌شود .

او پیاده به سفر می‌پردازد و به مردم می‌گوید که جهان تا سال ۱۹۰۰ بیشتر وجود نخواهد داشت و آخر دنیا نزدیک شده است. مردم را به دینداری و تقوا می خواند و عقیده دارد حکومت جمهوری ضد مسیح است.

این مرشد صلابت کلام و روحانیت خاصی دارد به طوریکه خیلی زود پیروان زیادی پیدا می کند و این افراد در قسمتی از کشور مستقر می‌شوند. به تعداد افراد جامعه دائم اضافه می شود و نهایتا چیزی در حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر می‌گردند.

بسیاری از این افراد جانیان و راهزنان پیشین هستند که مرشد اینک از آن‌ها قدیسانی مومن ساخته است. دولت به مقابله با این جامعه بر می خیزد و ۴ بار لشکریانی را به سوی آنها اعزام می‌کند که ۳ لشکر اول شکست می‌خورند و لشکر چهارم قادر به براندازی آن‌ها می‌گردد.

تکه‌هایی از کتاب

_ همه روشنفکرها خطرناکند. ضعیف، احساساتی و قادر به این‌که بدترین کارهایشان را با بهترین فکرها توجیه کنند.

_ تصور مرگ یک نفر آسان‌تر است تا مرگ صد نفر یا هزار نفر. مصیبت وقتی تکثیر شود انتزاعی می شود. آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می شود.

_ این کلمه وطن یک روز از بین می‌رود. آن‌وقت مردم به پشت سرشان، به ما نگاه می‌کنند که خودمان را توی مرزها حبس کرده بودیم و سر چند خط روی نقشه همدیگر را می‌کشتیم. بعد می‌گویند: این‌ها عجب احمق‌هایی بودند.

این رمان یک اثر کلاسیک بسیار ساده ولی در عین حال عالی است. بخوانید و از خواندنش لذت ببرید.

پایان پیام

کد خبر : 90951 ساعت خبر : 0:42 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=90951
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات