پایگاه خبری گلونی، نگار فیضآبادی: بار دیگر، یک اتفاق ناخوشایند (درگذشت سه محیطبان)، رخ داد و “کمپینها” یکی پس از دیگری راهاندازی شدند. دنیای اینترنت است و هیچ مرزی قادر نیست از انتشار لینک گروهها و متنها جلوگیری کند. لینک یک کمپین هم دست به دست شد تا به دست من هم رسید. اولین نکته مهم برایم این بود که کمپین “درخواست اصلاح قوانین در جهت حمایت از محیطبانها” را چه کسانی راهاندازی کردهاند؟ هدفشان چیست؟ آیا این افراد شناخته شده و معتمد هستند؟
در بخشی از توضیحشان درباره هدف گروهشان نوشتهاند: «هدف از تشکیل و عضوگیری این کمپین، درخواست فوریت در اصلاح و تصویب قوانین حمایتی کاملتر در خصوص وضعیت شغلی محیطبانان است تا با حمایت مسئولین و نمایندگان محترم در مجلس شورای اسلامی، روند تجاوز به محیط زیست و تهدید جان این عزیزان خاتمه یابد.»
سؤال اصلی و اساسی این است که این کمپینها با چه روش کارشناسانهای میخواهند باعث اصلاح در جامعه شوند؟ واقعاً از دست یک کمپین در کانال تلگرام چه کاری ساخته است؟ مدیران این گروه که افراد را دعوت میکنند برای حمایت از حقوق محیطبانها اسم و فامیل خود را ثبت کنند، در نهایت قرار است نامهشان را خطاب به چه نهادی بنویسند؟ بی شک سالانه، صدها نامه مکتوب و الکترونیکی، به ارگانهای دولتی فرستاده میشود اما آیا همگی از وجاهت قانونی برخوردارند و قرار است به همه آنها رسیدگی شود؟
متاسفانه این روزها افراد برای معرفی خودشان از عناوین “خبرنگار”، “فعال محیط زیست” و … استفاده میکنند بدون آنکه حتی چند فعالیت روشن و هدفمند در کارنامه کاریشان به چشم بخورد. بنابراین به نظر میرسد این معرفیها هم از سوی اشخاص، دقیق و روشن نخواهد بود.
یاد یکی از کمپینها در چند سال گذشته میافتم که در فیس بوک ساخته شد و شخصی با اکانت قلابی، مردم را دعوت کرد تا در یک روز مشخص، مقابل ساختمان مرکزی شهرداری تهران حاضر شوند و از این طریق، اعتراضشان را به قطع درختان ولیعصر اعلام کنند. همان روز برای شناسایی مدیر کمپین، راهی خیابان بهشت شدم اما نه تنها ادمین نیامده بود بلکه با پیگیری چند نفر از دوستان محیط زیستی متوجه شدیم این گروه، توسط فردی که خارج از ایران است و اهداف سیاسی مختلفی را دنبال میکند، راهاندازی شده. افرادی هم که آمده بودند دنبال ادمین می گشتند اما غافل از اینکه آن شخص اصلا ایران نیست.
و اما درباره کمپین حمایت از محیطبانها؛ تعداد امضاکنندگان کمپین، به ۳۰۰۰ نفر رسید. با بیشتر شدن تعداد این افراد، این سوال در ذهنم پررنگتر شد که این اسامی چقدر کاربرد دارد؟ اگر قرار باشد حضور مجازی اشخاص شکل دیگری به خودش بگیرد و آدمها از دنیا مجازی به دنیای واقعیت بیایند ماجرا چطور پیش خواهد رفت؟ وقتی روز دوشنبه ، ۱۴ تیر در مراسم گرامیداشت سه شهید محیطبان در مسجد جامع شهرک غرب، شرکت کردم با دیدن جمعیت حاضر در سالن بانوان، شوکه شدم. گمان میکردم سالن باید پر باشد. اما برعکس، تعداد خیلی کمتر از آن چیزی بود که من تصور میکردم. البته بعید میدانم سالن آقایان را هم حامیان آن کمپین پر کرده باشند. پیشتر در گروهای تلگرامی، صدها نفر بر مسئولان تاختند که بشتابید و قوانین را هر چه زودتر اصلاح کنید. فضایی که در عرض چند ساعت پر از خشم و هیاهو شد و کمتر از چند روز هم به پایان رسید. اما هیچ شتابی از سوی حامیان نبود که آنها را راهی مراسم کند. گرمی هوا، دوری راه و هزار و یک علت دیگر، همیشه باعث میشوند تا افراد ترجیح دهند پشت کیبوردهایشان بنشینند و فقط لایک بزنند، یک اسم بفرستند و خودشان را به عنوان حامی حقوق محیطبانها، طبیعت و حیوانات معرفی کنند.
شاید دلیلش این است که بعضی از ما به کارهای آسان، عادت کردهایم. مینشینیم پشت کیبورد و از مسئولان انتقاد میکنیم و مسئولیت خودمان را که گاهی حتی فقط یک حضور در یک مراسم رسمی است، فراموش میکنیم. اینکه این کمپین و لیست اسامیشان در نهایت چه نتیجهای به دنبال خواهد داشت را نمیدانم اما همچنان این سوال در ذهن من باقی است که تهرانیهایی که اسمشان جزو ۳۰۰۰ نفر حامی محیطبانها بود، روز مراسم کجا بودند؟ این اشخاص، روز پخش فیلم “قربانی” (یکشنبه ۱۳ تیر) که مضومنش دقیقا درباره محیطبانهای محکوم به اعدام بود، مشغول مبارزه در کدام گروه تلگرامی بودند؟
اگر قرار باشد تمام حمایت مردم فقط ثبت یک اسم در تلگرام باشد، من برای محیطبانها و طبیعت سرزمینم بیشتر و بیشتر نگران میشوم و فکر میکنم هنوز زمان آن نرسیده است که پایان تراژدی مظلومیت محیطبانها و سایر معضلات زیست محیطی کشورمان را اعلام کنیم.
پایان پیام
زنده باد