قهوه خانه های خرم آباد و تاریخچه آن
به گزارش پایگاه خبری گلونی، سیدفرید قاسمی در کتاب «دانشنامک خرمآباد» درباره تاریخچه قهوهخانههای این شهر آورده است: قهوهخانههای برجای مانده از روزگار قاجار در بنای بیرونی و فضای درونی معماری خاصی نداشتند. بعضی سرپوشیده بودند و شماری روباز.
در روزگار پهلوی در حقیقت قهوهخانهها به چایخانه بدل شدند و نامشان با خدمتی که ارائه میدادند، همخوانی نداشت. بعضی قهوه خانه هایشهر جای نشستن نداشتند و قهوهچی پخشگر جای بین صنوف یک راسته بازار بود.
بیشتر قهوهخانههایی که سرایی برای نشستن داشتند، در میانه فضایشان حوضی وجود داشت و تختها گرداگرد حوض چیده میشد.
روی تخت با سکوها را با نمد، گلیم، حصیر و به ندرت قالی و پشتی مفروش میکردند. دیوارها با نقاشی و آویزهای دیواری و سقفی تئین شده بود.
صدای قناری و سهره شنیده میشد. بعضی طوطی داشتند که در ورودی سرا به نوآمدگان خوشآمد میگفت.
سماور، قوری، کتری، ظروف گوناگون ورشو، چوب و بعدها بلور، غلیان/ قلیان از دیگر لوازم قهوهخانهداری بود. البته وسایل قهوهخانهداری در دورههای گوناگون تغییر میکرد و به فراخور خدمتی که ارائه میداد، کاربلد استخدام میکردند.
بهعنوان مثال برای غلیان/ قلیان دستکم به ۴ تن نیاز بود: منقلدار، قلیان چاقکن، قلیان بیار و مراقبکننده از آتش و آب قلیانهای دست مشتری.
روزگاری در قهوهخانه نقال نقل میگفت. روز دیگری گرامافون، رادیو، تلویزیون و… افزوه شد.
زمانی قهوهخانه روزها محل قرار و تبادل نظر، سرگرمی، شرطبندی، بازی و قرارگاه و میعادگاه بود و شبها به خوابگاه بدل میشد.
وقتی دیگر اما پذیرش مسافر برای خواب در قهوهخانه ممنوع اعلام شد. ایامی بعضی قهوهخانهها، صبحانه و ناهار و شام به خواهندگان میدادند که بیشتر دیزی سنگی یکنفره و یا دونفره بود که با گوشتکوب، کاسه، قاشق و… به مشتری داده میشد.
برخی اما اهل پُختوپز نبودند. با مرور سالیان در هر دوره تغییر در این کانون ارتباط و سرگرمی میدیدیم. دهههایی قهوهخانه آموزشگاه فتوت و اخلاق جوانمردانه بود و سالهایی چند مروجان اعتیاد در این کانون سکنی گزیدند.
روزی وسیله کارگریابی، محل مشورت و نظرخواهی، دیدارهای روزانه، تبادل و حتی فروش کالاهایی همانند انگشتر، ساعت، تسبیح و… بود و پاتوق عدهای محسوب میشد. اما زمانی دیگر به محل نابابنشینی، تجمع بیکاران و… بدل شد تا جایی که عدهای از ورود به قهوهخانه امتناع داشتند.
میراثی که از دورههای پیشین به پهلوی دوم رسید، این بود که قهوهخانهها را به شیرهکشخانه و محل تریاککشی تبدیل کردند.
شکایات عدیده از این رویه سبب شد تا دولتیان در آبانماه ۱۳۲۴ به مقابله بپردازند که البته حریف نشدند.
بعدها البته به سالمسازی قهوهخانهها پرداخته شد و افراد متشخص و محترم به قهوهخانهداری اشتغال داشتند.
قهوه خانه های خرم آباد و تاریخچه آن
قهوهخانه حسن فرهمند روبهروی باشگاه افسران بود. قهوهخانه برادرش در شرق پل بزرگ بود، در شمشیرآباد قهوهخانهای معروف به قهوهخانه علی ابول بود. قاسم برنجی به همراه برادرش نیز قهوهخانه داشت.
ضلع جنوب پل بزرگ و شمال اداره پُست یک ساختمان دوطبقه بود که قربان/ قربانی فرهمند در طبقه بالا قهوهخانه داشت و طبقه پایین دکانهای صنوف دیگر بودند. قهوهخانهای نیز متعلق به فردی بهنام مصطفی قهوهچی بود که در محله پشت بازار در جوار مکانی که بعدها رختشویخانه شد، قرار داشت… میانه دربدلاکان و باجگیران هم فردی به نام علی امید/ امیدعلی قهوهخانه داشت.
حسن الفیده که بعدها نام خانوادگی خود را به جلال الحسینی تغییر داد، قهوهخانهای جنب اداره پُست برپا کرد که بعدها مسافرخانه شد.
در کاروانسرای توتونچی هادی قهوهچی و در میدان کوچک جنب کوچه «سه سیک» فرامرز قهوهچی اشتغال داشت.
قهوهخانه نورعلی نیز در کوچه آقامحمود کشفی / «دیناری/ بلندی آقامحمود» برپا بود. پاپی شاهمراد نیز در باغچه شیرازیها قهوهخانه پُررونقی برپا کرد که سالهای پسین پاتوق رانندگان بود. در زمین باغچه شیرازیها بعدها مسجد توسلی را ساختند.
از دیگر قهوهخانهها میتوان به قهوه خانه های اسدالله (باجگیران)، مرتضی (ضلع جنوب غرب دامنه قلعه فلکالافلاک)، حسین، حسن اسب (میدان بزرگ)، چهار فصل (شمال غرب پل بزرگ)، قهوهخانه سیدرحم خدا و قهوهخانه باغ دختران اشاره کرد.
بعدها قهوهخانههایی در پاساژ آراسته، میدان سعدی، سوم اسفند، سه راه الشتر، سه راه کورش و… برپا شد.
قهوهخانهها هر یک ویژگیهایی داشتند. به عنوان مثال قهوهخانهای سرآسیاب گل باغ بود، افراد به آن قهوهخانه میرفتند تا «رقص الرگ»/ لک لک کریم مردهشور را ببینند. یا به قهوهخانه ایستگاه درشکهچیها در شمال پل بهداری میرفتند تا نقال برای آنان شاهنامهخوانی و نظامیخوانی کند.
بعضی قهوه خانه های شهر فصلی بودند و در بهار و تابستان با برپایی آلاچیق و غذاهای ساده از مشتریان پذیرایی میکردند. بیشتر این قهوهخانهها از ابتدای شاهآباد تا سراب/ سرچشمه برقرار بود. بعدها با توسعه شهر یکی پس از دیگری قهوهخانهها را برچیدند.
آخرین قهوهخانه از این دست که تا دهه ۱۳۵۰ دوام آورد، قهوهخانه «توتو» متعلق به طهماسب فرشاد بود که در دو دهه پایانی از قهوهخانه به غذاخوری و… تبدیل شد.
در دهه ۱۳۳۰ بیشتر قهوهخانهها تغییر کاربری دادند و قهوهخانهداران به سه گروه تقسیم شدند.
گروه نخست با شغل یادشده وداع کردند، گروه دوم به نوشابهفروشی روی آوردند و گروه سوم به غذاخوری تبدیل شدند.
این وضع تا سال ۱۳۳۴ استمرار پیدا کرد. البته همه قهوهخانهها مشمول گزارش شهربانی نمیشدند. بسیاری سعی داشتند فضای دلپذیر و سالم برای قهوهخانهنشینان فراهم آورند. آنچه کهنسالان درباره قهوهخانههای شهر در روزگار پهلوی دوم میگفتند، این است: در جوار گرداب بزرگ قلمستان مصفایی بود که قهوهخانهای در آن قرار داشت. این قهوهخانه پاتوق نانوایان بود که بیشترشان تریاک میکشیدند.
اگر فردی هم کارگر نانوایی میخواست به این قهوهخانه میرفت. فردی دیگر در میدان بزرگ بود که به «شرخر» اشتهار داشت و به روستاییان به زور تفالههای چای دمکرده را میداد. قهوهخانه دیگر در کوچه گرداب قرار داشت، محلی که بعدها حمام عادلی شد. این قهوهخانه متعلق به حاج بگ میرزا جایدری بود. تخت زده بود و قهوهخانه باصفایی دایر کرد، اما پس از مدتی محل را به حسین عادلی فروخت و گرمابه شد.
آقامحمود بروجردی نیز مدتی قهوهخانهای در خُرمآباد گشود، اما به زاغه رفت و کار خود را در آنجا دنبال کرد. آش ماست معروفی داشت. همانگونه که بیشتر اشارت رفت ۴ برادر که یکی نام خانوادگی برنجی و سه نفر به فرهمند اشتهار داشتند، قهوهخانهدار بودند.
در خُرمآباد دهه ۱۳۵۰ شهرداری خُرمآباد در یک اقدام تحسینبرانگیز به احیای سنتهای پیشین مبادرت کرد. «چایخانه داش آکل» را در جوار گرداب بزرگ برپا کرد و دو حمام را در حاشیه محله درب دلاکان یکی را به زورخانه و دیگری را به چاپخانه سنتی تغییر کاربری داد.
زندگی همشهریان ما با شتاب هرچه بیشتر تغییر سبک میداد. تغییری که پس از دو دهه به دهه ۱۳۳۰ رسید. از آن سالها به مرور فقط فرودستان به قهوهخانه میرفتند و جای فرادستان در رستورانها و سالنهای غذاخوری، چایخانههای مدرن، کافهها و… بود. از این رو بسیاری از قهوهخانهداران به رستورانداری روی آوردند.
پایان پیام
به نقل از مجموعه خرمآباد شناخت، جلد دوم، دانشنامک خرمآباد – صفحه ۵۸۶