پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی:
به گزارش خبرنگار ما، قیمت مسکن در سالهای اخیر به قدری افزایش داشته است که حالا اگر پول خرید یک واحد آپارتمان ۴۰ متری را وارد لالیگا کنید و روی تیم فوتبال خیخون سرمایهگذاری کنید، تیمتان بالاتر از رئالمادرید و بارسلونا، در صدر جدول قرار خواهد گرفت. خبرنگار ما که حتا در رویایش هم نمیتواند صاحبخانه بودن را متصور شود، به میان مردم رفته است تا نظر آنها را در مورد «سرپناه» جویا شود. گفتنی است یک بار خبرنگار ما در خواب دید که ۵۰ میلیون تومان در دست دارد و میخواهد با آن پول، یک خانه رهن کند که ناگهان از بانک تماس گرفتند و گفتند: تو اگر پول داری، بیا قسطهات رو بده. نمیخواد از این خوابها ببینی.
یکی از مسؤلان که پشت چراغ قرمز منتظر بود، در مورد یک سرپناه مناسب و ویژگیهای آن گفت: سرپناهِ آدم باید ساده و بهدور از تجملات باشد؛ اما متأسفانه بعضیها در خانههای آنچنانی و متراژ بالا زندگی میکنند. به نظر من همان ۴۰۰ متر آپارتمان کافی است. خداراشکر من خانوادهی قانعی دارم. امروز پسرم میگفت: نیاز نیست استخر ۴ متری داخل حیاط را پرآب کنیم. همان ۲ مترش کافی است. الهی فدای دخترم بشوم. وقتی سادگی ومظلومیتش را میبینم دلم کباب میشود. دیروز میگفت: نیازی نیست برویم در اروپا ویلا بخریم. همین کیش خودمان هم خوب است. زنان ایرانی واقعاً بسیار قانع هستند و به قول خودمان با هیچ میسازند. همین همسر بنده میگوید: چرا باید برویم لوسترهای ۱۵ میلیونی فرانسوی بخریم؟ مگر لوسترهای ۱۵ میلیونی ایرانی مشکلی دارد؟ من همیشه خدا را شکر میکنم که زندگی ساده و بیآلایشی دارم. وی این جملات را گفت و پس از سبز شدن چراغ راهنما، با خودروی میلیاردیاش حرکت کرد.
پسر کوچکی که پشت چراغ قرمز منتظر بود، در مورد یک سرپناه مناسب و ویژگیهای آن گفت: مادرم همیشه خدا را شکر میکند و میگوید ما یک خانوادهی تجملاتی و ثروتمند هستیم. جمال و ثروت ما، لبخندهایی است که به یکدیگر هدیه میدهیم. خانهی ما بزرگترین خانهی ایران است، اینقدر بزرگ است که اصلاً سقفش دیده نمیشود. دیوارهایش آنقدردورند که هرچه میرویم به آنها نمیرسیم. ما به خاطر این ثروت خدا را شکر میکنیم و همیشه شاد و خندان هستیم. حتا پدر خدابیامرزم درون قابعکس هم میخندد. وی این جملات را گفت و پس از سبز شدن چراغ راهنما به میان خیابان رفت و شروع کرد به تمیز کردن شیشهی خودروها.
خبرنگار ما که چیزی از حرفهای پسر کوچک متوجه نشده بود، داخل یک پارک رفت و روی چمنهای آنجا خوابید. وی در خواب دید که صاحب یک خانهی بزرگ و شیک شده است و میخواهد درون استخر آن شنا کند که ناگهان از طرف بانک پیامکی برای او ارسال شد با این مضمون: تو هنوز از این خوابها میبینی؟ پاشو بیا قسطهات رو بده.
پایان پیام
یادش به خیر، الآن قیمت یک لوستر با کیفیت خیلی بیشتر از ۱۵ میلیون شده.