وقتی سنسورهای جامعه از کار میافتند
این روزها، خبرهای بد، کم نمیشنویم. آمارهای عجیب بزهکاری اجتماعی، طلاق، خودکشی و …. همه را نگران کرده است. گاهی نیز تک واقعههایی، مانند پُتک بر سرِ روانِ جامعه فرو میآید.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، محمدعلی وکیلی در مورد این وقایع تلخ اجتماعی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: قتل آتنا یکی از آن وقایع است. خبر تجاوز و قتلِ دختر بچه نونهال با روان جامعه بازی میکند. این واقعه زمانی تامل برانگیز میشود که قاتل، نه ابوبکر بغدادی و نه یک دیوانه زنجیری است. نه پای اختلافات شخصی در میان است و نه پای اختلالات آشکارِ شخصیتی! قاتل دارای خانواده معمولی(پدر، مادر، همسر و فرزند) بوده است و خود نیز یک فرد عادی مینمود؛ با این شرایط دست به این اقدام شنیع می زند و گویا البته آتنا تنها قربانی او نبوده است.
این به وضوح نشان میدهد که معیارهای ما توان شناساندن بیماران و دشمنان جامعه را ندارد و نظم موجود قدرت احصاء مصائب اجتماعی موجود را ندارد.
وقتی سنسورهای جامعه از کار میافتند
پیشتر چند بار به تفاریق، نوشته و گفته شد که سنسورهای متولیان جامعه، خوب کار نمی کند و مسائل اجتماعی پیش از رسیدن به مرز بحران کشف نمیشوند و یا اینکه اگر با خبر هم شویم آن را جدی نمیگیریم. هر چند آمارهای در دسترس شاید دقیق و موثق نباشند اما دست کم میتوان از بحرانی بودنِ برخی مسائل با توجه به آمارهای موجود با خبر شد. آمارهای طلاق و خودکشی نشان از بحرانی عمیق میدهد. آمار بالای طلاق حکایت از بحران در نهاد خانواده میکند. آمار خودکشی نشان از ناکارآمدی چندین نهاد است. وقتی کودکان به راحتی مورد تعرض و تجاوز قرار می گیرند نشان می دهد که هم پای نهاد آموزش می لنگد و هم دست نهاد نظارت کوتاه است.
جامعه باید قوه ی خودنظارتی داشته باشد. هیچ فردی نباید در جامعه حس کند که بر او نظارتی نمی شود. اینکه چندین روز خبری از یک کودک نمی شود و در رسانه ها بازتابی نمی یابد نشان می دهد نهاد رسانه در ایران اساساً شکل نگرفته است. ما هنوز به درستی نمی دانیم مسائلی چون تجاوز و کودک آزاری را باید چگونه حل کرد. اساساً آموزشی پیرامون برخورد با این مسائل نداریم. این در حالی است که این دو از مسائل اجتماعی این روزهای جامعه ایران است. به همین علت است که می گوییم نهادهای اجتماعی از کارکرد افتاده اند و توان پوشش همه مسائل اجتماعی امروز ما را ندارند.
وقتی سنسورهای جامعه از کار میافتند
آمار طلاق هم که خبر از بحران در هسته اصلی جامعه ایران -یعنی خانواده- می دهد. این همه یک معنا دارد؛ فروپاشی جامعه ایرانی.
بدیهی است که جامعه بدون مشکل و مساله نداریم. مهم اما این است که آن جامعه مکانیزمی برای رفع مسائلش داشته باشد. بارِ این مکانیزم را نهادهای رسمی و اجتماعی به دوش می کشند. وقتی این نهادها از کارآمدی بیفتند معنای ان فروپاشی اجتماعی است. یعنی نظم موجود استعداد حل مسایل موجود را ندارد.
از طرف دیگر، سقوط اخلاقی در عرصه های رسمی و غیر رسمی، بر دامنه و شدت این فروپاشی افزوده است. در این میان، قدرت های رسمی و نهادهای اجتماعی نه تنها اقدامی ترمیمی و جدی انجام ندادهاند بلکه، حتی گاهی در عرصهی رسمی پاره ای از منازعات سیاسی به این فروپاشی دامن زده است. یعنی گاهی شعاع زلزلههای سیاسی و گاهی نیز بداخلاقیهای سیاسی، جامعه ایران را نوردیده است.
امروز تا دیر نشده باید فکری به حال بحرانهای اجتماعی کرد. جوامعی با این مختصات تا یک اندازهای قابل ترمیماند، از این آستانه به بعد بحرانها، مولد انواعی از پدیدههای اجتماعی میشوند که دیگر برگشتپذیر نیستند!
پایان پیام