باور کنید جنگ اول به از صلح آخر است
پایگاه خبری گلونی، روحالله احمدی: کنار خیابان منتظر تاکسی بودیم که اتوبوس جلوی پایمان ترمز کرد. البته ایستگاه اتوبوس ده دوازده متری جلوتر بود ولی احتمالا آقای راننده دلش خواسته همانجا ترمز بزند. چون ده دوازده متر، خارج از ایستگاه حساب نمیشود، پس مته به خشخاش نمیگذاریم و به این موضوع گیر نمیدهیم.
باور کنید جنگ اول به از صلح آخر است
به کوری چشم تکسرنشینهای تندرو! سوار اتوبوس شدیم تا از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنیم. بعد از یکی دو ایستگاه، رانندهی محترم این دفعه واقعا خارج از ایستگاه ترمز کرد و دو نفر را سوار کرد. هنوز مسافران روی صندلیهایشان ننشسته بودند که جناب راننده گفت: شما نباید کارت بزنید و باید نقدی حساب کنید؛ گفته باشم! در ادامه هم گفت که جنگ اول بِه از صلحِ آخر! مسافران علتش را پرسیدند و ایشان در جواب گفت که وقتی خارج از ایستگاه مسافر را سوار یا پیاده میکند، خلاف کرده است و این خلاف کردن باید سودی برایش داشته باشد دیگر! آن دو مسافر هم شاکی شدند و همانجا پیاده شدند و در حال پیاده شدن گفتند که کل زندگی ما خلاف است. کمی جلوتر این اتفاق دوباره افتاد و این بار زوج جوانی که کودکی هم در آغوش داشتند، خارج از ایستگاه سوار شدند. این بار آقای راننده از ضربالمثل استفاده نکرد و سکوت کرد تا جایی که این مسافران میخواستند پیاده شوند. آن موقع گفت که کارت نزنید و نقدی حساب کنید. مسافران بیچاره هم که فکر کردند دستگاه کارتخوان مشکلی دارد، نقدی حساب کردند. آقای جوان یک ۵۰۰۰ تومانی داد و در صورتی که کرایه دو نفر ۱۷۰۰ میشد، ۳۰۰۰ تومان از آقای راننده پس گرفت و در حالی که داشت از اتوبوس پیاده میشد، از دهان راننده شنید که: اون خردهش رو هم برای بچه کم کردم!
چقدر خوب است که بعضی از این مردم حتی «جنگ اول» را هم نمیپسندند و از اول تا آخرش به فکر صلح هستند. اصلا به همین دلیل است که میتوانند در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنند. راستی شماره پلاک آن اتوبوس را برداشتیم که اگر عزیزان خواستند به این تخلفات رسیدگی کنند، تقدیم کنیم. خوب است که رانندهی هواپیما شدن به سادگی رانندهی اتوبوس شدن نیست ها!
پایان پیام