لرستان نیاز به رسانههای مستقل دارد
به گزارش پایگاه خبری گلونی رضا ساکی در جشن سالگرد انتشار فصلنامه «پریسک زاگرس» گفت: ۳۱تیرماه ۱۳۸۹ وقتی برای تشییع پیکر استاد فقید رضا سقایی به سمت تالار وحدت میرفتم گمان میکردم که چنان جمعیتی آمده باشد که نه جای پارک کردن باشد نه جایی برای ایستادن. صحنهای که دیدم اما جمعیتی بود اندک. آن قدر اندک که اگر بگویم ۵۰ نفر دورغ نگفتهام. پیکر سقایی در ۲ مرداد در خرمآباد تشیع شد و آن قدر جمعیت کم بود که حسین پیرنیا در مراسم گفت: جای تعجب است که اینقدر جمعیت در تشییع پیکر هنرمند لرستانی شرکت کردهاند، یا سقایی اهل این شهر نیست یا این شهر متعلق به رضا سقایی نیست.
در آن روزگار ما حتی یک پایگاه خبری در لرستان نداشتیم و روزنامهها و رسانهها هم به قدر خودشان به مرگ سقایی پرداختند و شاید خیلی از لرستانیهای مقیم تهران و دوستداران سقایی از مرگ او با خبر نشد. در خرمآباد هم چون درباره سقایی و نقش او و تاثیر او در موسیقی لرستان در دهههای گذشته کار رسانهای نشده بود آن قدر مردم نیامدند.
بهمن ۱۳۹۴ در تشییع پیکر استاد فقید حمید ایزدپناه اتفاق دیگری رقم خورد. ایزدپناه که خوانند نبود و مردم عام و عادی او را نمیشناختند و بیشتر برای اهل شعر و پژوهش آشنا بود با جمیعتی غیرقابل انتظار در خرمآباد تشییع شد. چون در بهمن ۹۴ ما به قدری رسانه داشتیم که مردم را متوجه کنیم که چه انسان بزرگی را از دست دادهایم.
ما در روزگاری زندگی میکنیم که میراثمان را به یغما بردهاند. یعنی در برخی موارد این گونه نیست که بخواهیم میراث را حفظ کنیم بلکه باید در فکر پس گرفتن آن باشیم و برای این کار رسانه میخواهیم. رسانه؟ کدام رسانه؟ شبکه افلاک؟
لرستان نیاز به رسانههای مستقل دارد
شبکه افلاک سالهاست که رسانه مردم لرستان نیست. این شبکه سالهاست که یک تنه کمر به قتل لکی، مینجایی و بختیاری بسته است و مخربترین رسانه در نابودی مجموعه زبانهای مادری ماست. افلاک کمک به حفظ این فرهنگ نمیکند و خود مخل آسایش اهل فرهنگ است. پس از یکی از فراگیرترین رسانهها هیچ انتظاری نداریم جز این که همین باقی مانده فرهنگ لری را خراب نکند.
روزنامهها و خبرگزاریها نیز به دردی دیگر دچارند. خبرهایشان از محور فلان مدیرکل گفت، فلان نماینده مجلس فرمود و استاندار چه دستور دادند و بیانات فرماندار چه بود فراتر نمیرود. کاری به مشکلات مهم فرهنگی ندارند. چون مستقل نیستند لذا انتظاری نمیرود که به مسائل مهم امروز ما در حوزه موسیقی، فرهنگ و هنر و ادب ورود کنند.
از سوی دیگر کانالهای تلگرامی باعث شدهاند که مردم تحلیل و گزارش غلط درباره پیشینه لرستان بخوانند و آن چه را تکرار کنند که از آن سوی مرزها میآید.
البته رسانههای نو برای ما برکت فراوان داشته است. هیچ وقت در تاریخ این قدر ارتباط میان روزنامهنگاران در استانهای لرنشین وجود نداشته است و هیچ وقت این مقدار محتوا در همگرایی تولید نشده است. اما اینها به مدد شبکههای اجتماعی بوده است نه رسانههای رسمی.
دوستان، بزرگان، استادان و مهمانان عزیز. امروز برد در تولید هشتگ است. امروز روزی است که باید حقایق لرستان فیلی و پیشینه خود را رسانهای کنیم و با هشتگ به خورد مخاطب بدهیم. اگر همچون گذشته در این کار نیز موفق نشویم دچار نفرین آیندگان خواهیم شد که چرا در آن بزنگاه کاری نکردید.
در این بزنگاه که نیاز داریم پیشینه حقیقی و مطلب درست تولید کنیم «پریسک زاگرس» متولد میشود و نشان میدهد که این راه به روشنی ادامه دارد. پریسک زاگرس راهی را از نورآباد به نورآباد ممسنی باز کرده است و امروز جشن سالگرد انتشارش را میگیرد.
پریسکه آگر سیه مال نو/گرگر مَسزیا و دامون کو
اما امروز میخواهم درباره این حرف بزنم که چه کنیم که این پریسک آگر بماند. در روزگاری که بنگاههای بزرگ مطبوعاتی دچار ورشکستگی شدهاند و روزنامههای قدیمی و مهم ما برگشتی فراوان دارند و مجلهها نیز در انبارها خاک میخورند باید فکری برای بقای پریسک کرد.
یکی ایجاد وب سایت پریسک. دوم مشترک شدن پریسک. و سوم حمایت مالی از پریسک. ما برای ایجاد رسانههای مستقل نیاز به پول داریم. بدون پول و سرمایه نمیتوانیم کارهای بزرگ بکنیم. پریسک زاگرس اگر حمایت نشود شاید به سال سوم انتشار نرسد. کاش پریسک، باشگاه حمایتکنندگان داشته باشد تا آن خیرین ماهانه به امثال پریسک کمک کنند تا این چراغ روشن بماند.
دوستان عزیز
در جمع ما استاد ایرج رحمانپور نشسته است. کسی ما باید افتخار کنیم که در دوران او زندگی میکنیم. رحمانپور فقط خواننده نیست فقط شاعر نیست او راوی مفرغ است و خالق یک گفتوگوی جدید در عصر جدید میان لرستانیها. رحمانپور را چه قدر به ایران معرفی کردهایم؟ آیا سهم او با این همه دانش، شعر و شعور این است که حنجره زخمی باشد؟
او مگر فریاد نزده و برای سرزمین کتکتمان نخوانده است و از دنا و گرین و گهر و کور نگفته است؟ چرا ما از گنج رحمانپور بهره نمیبریم؟ چون رسانه نداریم. رحمانپورها نیاز به رسانه دارند و باید این رسانهها شکل بگیرند و حمایت شوند.
بگذارید مثال بزنم. در روزی که کمانچه در یونسکو ثبت مقدماتی شد ما در گلونی این ثبت را به استاد فرج علیپور به نمایندگی از کمانچهنوازان بهنام لرستان تبریک گفتیم. در مدتی کوتاه تمام صفحات مجازی مربوط به لرستان پر شد از عکس علیپور و استاد درویشرضا منظمی و همتعلی سالم و مرحوم علیرضا و پیرولی کریمی و دیگران. انگار که همه تازه فهمیدیم که چه پیشینه عظیمی در کمانچهنوازی داریم. شاید کمتر از دو ساعت از فعالیت ما، بسیاری از صفحههای مرجع و مطرح در زمینه موسیقی ملی و مقامی در اینستاگرام ثبت کمانچه را به کمانچهنوازان لرستان تبریک گفتند.
در پایان درخواستی از دوستان در پریسک دارم. لطفا در کنار توجه به تاریخ و پیشینه به زایش نیز توجه کنید. چهارماه پیش اولین نوزاد به نام «سیدا» در تهران شناسنامه گرفت از پدر و مادری خرمآبادی. نیاز امروز ما زایش است. زایش در موسیقی، رقصهای چهارگانه، زایش در زبان و لباس.
امروز گروهی در پی احیای اسب کاسیت هستند. جوغای لری فیلی دوباره بر تن و نورآباد پایتخت گلیم ایران میشود. تنبور طرحان به روی سن میرود و ساز بلور احیا میشود. ما باید برای این دوره جدید محتوای جدید داشته باشیم. البته بار سنگینی بر دوش پریسک است اما افق روشن است. با شعر استاد رحمانپور به پایان میبرم:
خُورموه، خُرم مُوه یه روزگاری، دل ایلام شاد مُوه وا نوبهاری
کوه اَلوَن آو میکه ،برفیا نساری، کِل شادی می زنَن دُو بختیاری
پایان پیام