بررسی قدمت نامواژه لک
در سفرنامههای ایرانیان، تا پیش از مشروطه، از نام لک برای مردم لرستان استفاده نشده است.
مطلب بررسی قدمت نامواژه لک در شماره ۴۳۰ هفته نامه سیمره (مورخ ۴ آذر ۱۳۹۶) چاپ شده و در نشریه اینترنتی لور منتشر شده است.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، عیسی قائدرحمت در بررسی قدمت نامواژه لک نوشته است: آن چه امروزه با نام زبان لکی و مردم لک زبان میشناسیم بخش اعظم هویت فرهنگی و جمعیت انسانی لرستان فِیلی است تا جایی که اگر بتوان از میان گروه های زبانی و فرهنگی منطقه (استانهای ایلام، لرستان و کرمانشاه) یک گروه را مصداق نام «لر» دانست ما لکها هستیم.
اشارات و شواهد تاریخی نیز حاکی از همین واقعیت است که در اکثریت قریب به اتفاق منابع نام «لر کوچک» و بعدا «لر فِیلی» برای مردم لک و نام «لری» برای زبان این مردم استفاد شده است.
اما خودِ نام «لک» از چه زمانی به این مردم اطلاق شد؟ نگارنده سلسه مطالبی در دست انتشار دارم که از زوایای گوناگون به این پرسش پرداختهام.
نوشتار کنونی به این نکته میپردازد که چگونه در سفرنامه های «سیاحان ایرانی» تا پیش از مشروطه از نام «لک» برای منظور مورد اشاره ما (مردم سلسله، دلفان و هرو لرستان) استفاده نمیشده است!
پیش ازخوانش مطلببررسی قدمت نامواژه لک سه نکته لازم به ذکر است:
محدویت مکانی، “سلسله و دلفان و هرو”: امروزه ممکن است در مقالات و کتب مختلف، تفسیرها و شرحهای مختلف بر روی واژه لک ارائه بدهند اما در این مطلب به طور انحصاری قدمت و چگونگی اطلاق «نام-واژه لک» به سلسله، دلفان و هرو، بررسی میشود. به عبارتی ممکن است واژه لک در آذربایجان یا در قشقایی و یا در هر جای دیگر باشد، اما این مطلب فقط در مورد سلسله و دلفان و رابطه آن با نامواژه لک تدوین شده است. به عبارت دیگر ما کاری با واژه لک به طور کلی نداریم، دو حرف “لام” و “کاف” در همه زبانها وجود دارند و ممکن است به معنای اسم عام یا خاص نیز به کار روند، ما فقط تاریخچه استفاده از این نام-واژه برای مردم سلسله و دلفان را موضوع بررسی خود میدانیم.
محدویت نژادی، “فقط سیاحان ایرانی”: در این مطلب فقط به سیاحان ایرانی توجه شده است. هر چند که در برخی منابع خارجی اسم لک در محدوده لرستان درج شده است، این مساله را در نوشتار دیگری بررسی خواهم کرد، در این مطلب از ذکر نام سیاحان خارجی اجتناب کردهام. نظر من این است که عموم سیاحان فارس زبان تا دوره مشروطه واژه لک را برای مناطقی غیر از سلسله، دلفان و هرو به کار بردهاند. یا به عبارتی وقتی عموم منابع فارسی را نگاه میکنیم م بینیم که تا دوره مشروطه، در سلسله و دلفان (در حالت کلی در لرستان فیلی) نامی از لک برده نمیشده است.
محدویت زمانی ، “از آغاز تا دوره مشروطه”: با بررسیهایی که انجام شده به نظر میآید تا زمان مشروطه بخشهایی از لرستان مانند سلسله و دلفان منسوب به لک نبوده است یا به عبارت سادهتر مردم شمال لرستان تا زمان مشروطه واژه لک را نمیشناختند چون اگر غیر از این میبود حتماً آنها به این سیاحان فارس زبان میگفتند که ما لک هستیم. از دوره مشروطه به بعد، واژه لک برای زبان مردم سلسله، دلفان و هرو به کار برده شد و به آرامی و در طول زمان، مورد پذیرش قرار گرفت. بنابراین در این مطلب، نظرات سیاحان دوره مشروطه به بعد، مورد کنکاش قرار نگرفتهاند.
واژه لک در لرستان
بررسی قدمت نامواژه لک
به هر حال با توجه به این سه نکته، برای نمونه، در ذیل به معرفی چند سیاح فارسزبان ـکه تا پایان دوره مشروطه سیاحت کردهاند پرداختهایم به وضوح دیده میشود که در نوشته های آنها، عموما واژه لک برای سلسله و دلفان به کار نرفته است.
بررسی قدمت نامواژه لک
جدول میرزا بزرگ: جدول جالب میرزا بزرگ در صفحه ۱۵۲ سفرنامه راولینسون وهمچنین در صفحه ۴۲۸ سفرنامه بارون دوبد چاپ شده و مربوط به زمان محمد شاه قاجار است. در این جدول به طور مختصر و جامع به وضعیت طوایف و کلاسه بندی آن پرداخته شده به گونهای که تا آن زمان کمتر کسی از آن اطلاعات، آگاهی داشت. در این جدول تقسیمات جغرافیایی، گروه طوایفی، نام طویف در هر گروه، آماری از تعداد خانواره در هر گروه طوایف، محل قشلاق و ییلاق هر گروه طوایف، مقدار مالیات آنها، و در آخر توضیحاتی یا ملاحضاتی در مورد هر طایفه داده شده است. به انصاف چنین اطلاعات جامعی در اواسط زمان قاجار (زمان محمد شاه قاجار) بسیار ارزنده و تاریخی است. میرزا بزرگ با آنکه این آگاهیهای ریز را ارائه داده اما در جدولش، اسمی از واژه لک نوشته نشده است. میرزا بزرگ چندین سال حاکم لرستان از جمله حاکم سلسله، دلفان و هرو بوده است وقتی راولینسون میخواهد با قشون نظامی قاجار از کرمانشاه به بختیاری برود او را در کنار رود سیمره دیده است که با قشون خودش چادر زده است به عبارتی میرزا بزرگ در بطن مردم لر از جمله در بطن مردم سلسله، دلفان و هرو بوده است اما نامی از لک نمیبرد لازم به ذکر است یک حاکم که در بطن لرستان حضور داشته حداقل برای تسلط بیشتر بر مردم آن منطقه و گرفتن زمام حکومت، باید مردم آن منطقه را بشناسد پس بعید است که میرزا بزرگ در بطن لرستان زندگی کرده اما از وجود نام لک بیاطلاع بوده باشد.
بررسی قدمت نامواژه لک
ضمناً جمع کردن مالیات برای حکام قاجار بسیار مهم بوده پس حداقل برای محاسبات آماری، آنها مجبور بودهاند مردم طوایف را بشناسند و از تعداد نفوس آنها آگاهی داشته باشند با توجه به نیاز چنین شناختی بعید است که آنها نام لک را نشنیده باشند. با توجه به این که این جدول برای محاسبات آماری تدوین شده است.
بررسی قدمت نامواژه لک
کتاب جغرافیای ناشناس: این کتاب در سالهای ۱۸۸۳ میلادی یعنی در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار تألیف شده است در این کتاب باز اطلاعات جامعی در مورد لرستان (و بخشهای آن یعنی سلسله، دلفان و هرو) نوشته شده است این کتاب به طور مفصل در مورد بناهای تاریخی رودها، جلگه ها، کوه ها، اوضاع لرستان، آنگاه به معرفی طوایف هر منطقه از لرستان از جمه طوایف سلسله، دلفان و هرو میپردازد از مطالعه این رساله به خوبی استنباط میشود که نویستده آن نه تنها نام طوایف را به بخوبی میشناخته بلکه از تعداد نفوس و جمعیت آنها هم آگاهی داشته است با این وجود در کل کتاب (که بیش از ۱۵۰ صفحه است) نامی از لک دیده نمیشود. جالب اینکه دکتر اماناللهی بهاروند خود در توضیحات و افزودهای کتاب واژه لک را وارد کردهاند در حالی که در اصل کتاب نامی از لک وجود نداشته است به نظر میآید این کلمه بعدها بر روی منطقه سلسله، دلفان و هرو گذاشته شده است.
بررسی قدمت نامواژه لک
میر عبداللطیف خان شوشتری: را می توان آخرین سیاحی دانست که درپایان دوره صفوی به لرستان مسافرت کرده است او از سادات نوریه شوشتر بود و بیشتر عمر خود را در دوره افشاریه و زندیه به سیاحت در ایران و عراق و عمان و هند به سر آورد( آریا: ۱۳۷۶ : ۲۳) از آنجا که محل تولد او (شوشتر) از مناطق لرنشین دور نبوده و به نوعی با لران آشنایی کامل داشته بنابراین باید انتظار داشت که او، نام لک را در کتابش درج کند همچنان که در صفحات ۴۲ ، ۴۴ ، ۲۶۴ ، ۱۶۶ نام بختیاری و در صفحات ۱۰۲ ، ۱۰۵ ، ۱۷۳ ، ۱۹۱ ، ۴۰۳ نام فیلی را ذکر میکند اما میبینیم که او در کل کتابش نامی از لک ـ به عنوان یک قوم که در سر مسیرش قرار داشتهاند ـ نمیبرد. الزامآ باید گفت که مسیر خرم آباد به کرمانشاه و یا کرمانشاه به نهاوند از مناطق سلسله، دلفان و هرو رد می شود و میر عبداللطیف خان در سفر اولش به حتم از سلسله و دلفان عبور کرده است. کلاً میر عبداللطیف خان دو بار به لرستان فیلی مسافرت میکند. مسیر سیاحت اولش طبق صفحات کتابش چنین است (در صفحه ۱۷۳ ) از مسافرت دزفول به لرستان فیلی می گوید تا اینکه (در صفحه ۱۷۵) به خرم آباد و بروجرد میرسد و سپس ( در صفحه ۱۷۶) به کرمانشاه رفته و (طبق صفحه ۱۸۰) از کرمانشاه به نهاوند و از نهاوند به شوشتر باز میگردد. سفر دوم چنین درج شده: از شوشتر از راه بصره به بغداد و کربلا است که خیلی خلاصه در صفحه ۱۹۱ میگوید که از کربلا به کرمانشاه رفته و از راه فیلی به شوشتر باز میگردد. طبق صفحات ۱۷۵ و ۱۷۶ و ۱۷۷ سفرنامه مذکور، میر عبداللطیف خان چهل روز در خرمآباد و یک ماه در بروجرد و شش هفت ماه در کرمانشاه اقامت داشته است. همه میدانیم که بخشی از مردم این سه شهر امروزه به اسم لک خوانده میشوند و طبیعی است که در این مدت طولانی (حدود نه ماه) او با واژه لک ( اگر آن زمان استفاده میشده است) آشنا شده و میبایست واژه لک را هم در کتابش درج میکرد همچنان که واژههای فیلی و بختیاری، را درج کرده است. اما در کل کتابش نامی از لک ـ به عنوان یک قوم یا طایفه مستقر در لرستان ـ نمیبرد.
ناصرالدین شاه قاجار: ناصرالدین شاه قاجار دو بار با مردم هم زبان سلسله، دلفان و هرو تماس داشته یک بار در سفرش به عتبات و عالیات که همه مردم بیستون را لر خطاب می کند (ناصرالدین شاه. ۱۳۶۳ : ۶۸ ) و دیگری در سفرش به عراق عجم که در بروجرد، خوانین و بزرگان سلسله، دلفان و هرو را میبیند (ناصرالدین شاه. ۱۳۶۲ : ۹۲). اما او در هر دو سفرنامهاش اسمی از لک (در حوزه سلسله، دلفان و هرو) نمیبرد. ناصرالدین شاه به اندازه کافی مشاور اندیشمند در اختیار داشته است که اشتباهات او را به او تذکر دهند. جالب اینکه خوانینی که به پیشواز شاه میروند شامل خوانین طوایف حسنوند و سگوند، کولیوند، کاکاوند، بیرانوند، قائدرحمت و غیره هستند اما هیچ کدام از این خوانین خود را لک نمینامند در صورتی که بختیاریها در حضور شاه خود را بختیاری مینامند (ناصرالدین شاه. ۱۳۶۲ : ۹۲، ۸۴، ۱۵) و شاه از آنها به عنوان سواره بختیاری نام میبرد. کلا در سفرهای ناصرالدین شاه به لرستان فیلی و برخورد با مردم سلسله، دلفان و هرو یک نفر پیدا نمیشود که از جانب قوم لک به او خیر مقدم بگوید که شاه هم در سفرنامههایش به خدمتگذاری این دسته از مردم تحت فرمانش، افتخار کند. لازم به ذکر است که ناصر الدین شاه یک بار ازطایفه لک نام میبرد (ناصرالدین شاه. ۱۳۶۲ : ۱۸۳). اما نه برای مردم لرستان و سلسله، دلفان و هرو، بلکه از مردم اطراف همدان (از مزلقان تا محال پیشخور) به عنوان لک یاد میکند. لازم به ذکر است که در آغاز این مطلب گفتیم که ممکن است لک در قشقایی و همدان و آذربایجان و .. باشد اما در این مطلب ما انحصاراً به وجود واژه لک در لرستان فیلی یا در سلسله، دلفان و هرو پرداختهایم همچنین این بررسی را به زمان قبل از مشروطه مربوط کردهایم و خواستهایم بگوییم که تا زمان مشروطه اسم بخشی از لرستان مانند سلسله، دلفان و هرو منسوب به لک نبوده است.
بررسی قدمت نامواژه لک
حسینعلی افشار: خانزاد افشار از پیشخدمتهای خاصه ناصرالدین شاه است. او در زمان ناصرالدین شاه به مناطق لرستان و خوزستان سفر کرده و هدف از سفر او – به ظاهر- بردن خلعت پادشاه برای حکمرانان استانهای جنوب غربی کشور است. ظن بنده این است که هر چند ناصرالدین شاه، جاسوسانی در نقاط کشور داشته اما جدا از وجود جاسوسان، او هر از گاهی افرادی را به بهانههای مختلف (مثل دیدن سد، بردن خلعت، …) به اقصی نقاط کشور مأمور میکرد تا اوضاع و احوال آن مناطق را دقیقتر زیر نظر داشته باشد. چنانچه در سفرنامه جناب افشار، یادداشتی به چشم میخورد که به احتمال از آن ناصرالدین شاه باشد. به هر صورت با توجه به این یادداشت باید گفت به حتم این سفرنامه تقدیم به عمال دولتی شده و نشان از آن دارد که محتوای این سفرنامه نه برای عامه مردم و تفنن بلکه برای رصد و آگاهی عمال دولتی بوده است. چنانچه سفرنامه او در دو بخش، گزارش شهرها و متن سفرنامه است که آن هم به شکل روز شمار حالت گزارشی دارد. سفر او در عبور از لرستان حدود پنجاه روز طول میکشد (در مسیر رفت از ۲۳ ذیحجه تا ۲۳ محرم و در مسیر برگشت از ۲۸ ربیع الاول تا ۱۸ ربیع الثانی) در طول این مدت او با طوایف بیرانوند، دالوند، جودکی و غیره برخورد کرده و اطلاعات جالبی از لرها ثبت میکند. در گزارشش به خیلی از موارد ریز و حاشیهای توجه کرده است احوالات لرستان، تفصیل طوایف، رودها و کوههای لرستان، احوالات و جمعیت شهر خرمآباد، اصل و ترکیب شهر خرمآباد و حتی نام محلههای خرم آباد را ذکر میکند اما هیچ نامی از لک در سفرنامهاش در خصوص سلسله و دلفان و لرستان مشاهده نمیشود. برای خالی نبودن عریضه باید گفت جناب دالوند به عنوان ویراستار این سفرنامه در صفحه ۲۱۴ واژه لک را به زور وارد کرده است که باید توجه داشت این ورود مربوط به نوشتههای جناب حسنعلی افشار نیست. به هر صورت جناب افشار نگرشی به مبحث زبان داشته و به آن توجه داشته است چنانکه در صفحه ۱۴۹ به تشریح زبان مردم شهر دزفول پرداخته است اما در مورد زبان لکی چیزی را گزارش نمی دهد به نظر میآید در آن زمان، زبان لکی و مینجایی آنچنان به هم نزدیک بودهاند که کسی متوجه تفاوت بین آنها نمیشده است و هر دوی آنها را به اسم زبان لری می شناختهاند همچنان که امروزه کسی متوجه تفاوت بین زبان لکی پیشکوه با ملکی شهر ایلام نمیشود. و “امروزه” هر دو را به اسم لکی میشناسند.
بررسی قدمت نامواژه لک
حاج سیاح: حاج محمد علی محلاتی معروف به حاج سیاح در زمان ناصرالدین شاه، دو سفر به لرستان فیلی داسته است. یکی حرکت از دزفول به طرف پشتکوه ( اسفند ۱۲۵۸ شمسی) برای دیدن حسین قلی خان والی پشتکوه . و دیگری حرکت از کرمانشاه به طرف خرمآباد (اردیبهشت ۱۲۵۹ شمسی). سفر دومی از کرمانشاه به طرف چمچال و بعد هرسین بوده که از هرسین به طرف سلسله و دلفان و سرانجام به خرم آباد میآید و از راه پونه ( چغلوندی) به بروجرد میرود. او در این سفرش چندین بار از واژه الوار برای ساکنان شمال لرستان استفاده میکند و باید پرسید که چرا نام لک را در کتابش درج نمیکند. در مورد لک، از منطقهای به اسم کمیلان ( صفحه ۲۲۹ که احتمالا هلیلان باشد که در اشتباه نوشتاری کمیلان درج شده) و طاق بستان و چمچال و هرسین میگوید اما نامی از واژه لک در سفرنامهاش دیده نمیشود. در ادامه سفرش از خرمآباد به بروجرد (در صفحه ۲۳۵ ) راه مستقیم و سخت پونه (که امروزه راه چغلوندی نامیده میشود) را انتخاب میکند. این راه هم کلا از میان طوایفی میگذرد که امروزه لک نامیده میشوند اما باز هم نامی از لک نمیبرد. به هر حال در سفرش ـ که کلاً از میان طوایف و مناطق شمال لرستان عبور کرده است ـ نامی از لک نمیبرد.
بررسی قدمت نامواژه لک
نجم الملک: عبدالغفار بن علی محمد معروف به نجم الملک (۱۲۵۵ تا ۱۳۲۶ هجری قمری) جزء از باریک بینی در مسائل مهندسی و اندازهگیری در نجوم و ریاضیات و تقویم ذی فن، و در ادب [فارسی] هم دستی دارد. ( نجم الملک. سر آغاز کتاب دبیر سیاقی. ۱۳۶۲ : پنج). نجم الملک به سال ۱۲۹۹ هجری قمری به دستور ناصرالدین شاه قاجار برای بازدید سد اهواز و برآوردن میزان هزینه … به خوزستان رفته و حدود نه ماه رفتن و بازگشتن این سفر زمان گرفته ( نجم الملک. سر آغاز کتاب دبیر سیاقی. ۱۳۶۲ : یک) زمان سیاحت نجم الملک در لرستان حدود بیست و هفت روز طول میکشد. از ۱۹ صفر که وارد بروجرد شده تا ۱۶ ربیع الاول که وارد درفول شده است. و سوال این جا است چگونه در این مدت ۲۷ روز نام لک به گوش نجم الملک نمیخورد که این نام را در سفرنامهاش ثبت کند نجم الدوله بنا بر کتاب سفرنامهاش، به سلسله، دلفان و هرو سفر نکرده اما از مناطقی که امروزه لک نامیده میشوند،گذر کرده است و طبیعی است که با طوایف و افرادی که امروزه لک نامیده میشوند تماس داشته است از جمله در عبور از بروجرد تا خرم آباد در روستاهای رازان و رنگرزان و راقه [زاغه] و که میدانیم از طوایف دالوند و بیرانوند هستند اقامت داشته است. هشت روز در بروجرد و هفت روز در خرم آباد اقامت داشته و همه میدانیم که بخش زیادی از این دو شهر مأمن و مسکن مردمی هستند که امروزه لک خوانده میشوند. به هر حال نجم الملک اطلاعات و نکات ریزی مانند نام طوایف جمعیت شهرها و مناطق و خلق و خوی مردم و از همه مهمتر قومیت مناطق را ثبت کرده اما در کل کتابش نامی از لک ـ که به مردم داخل مرزهای لرستان فیلی منسوب شوندـ وجود ندارد.
در سفر اولش از مقر پشتکوه به ذهاب و کرمانشاه باز از نام طوایفی مانند هماوند، و گوران و از دین گورانها که مشهور به علیاللهیاند میگوید و باز در تشریح ریز تری در مورد تقسیمبندی ایل گوران میگوید که به دو بخش هستند یکی گوران کرندی و دیگری گوران قلعه زنجیری. در صفحه ۱۴ از ایل پیرانوند میگوید که دربین قلعه رزه و حسینیه سکنی دارند و طبق این مشخصات، پیرانوند همان بیرانوند هستند و میبینیم که نجم الملک با دیدن این بیرانواندها، باز هم نامی از لک نمیبرد. در صفحه ۸۸ از ایل یاراحمدی میگوید که سیصد خانوارند و در اطراف کرخه بنه دارند. با توجه به آگاهیهایی که همه دارند باید گفت هم باجولوند، یاراحمدی دارد و هم بیرانوندها. اما به نظر میآید این یاراحمدیها که در اطراف کرخه مستقر بودهاند بیرانوند باشند زیرا یاراحمدی باجولوند طبق کتاب قوم لر اماناللهی اصلاً کوچ نمیکنند. در اینجا هم نجم الملک با طایفه یاراحمدی بیرانوند که امروزه لک نامیده میشوند برخورد میکند اما نامی از لک ثبت نمیکند.
بررسی قدمت نامواژه لک
محمود میرزا خان قاجار: در برابر انبوه کتابهایی که در گذار از سلسله، دلفان و هرو نامی از لک نبردهاند، ممکن است معدودی کتب، مانند کتاب عهد حسام وجود داشته باشد که اشارهای به کاربرد واژه لک برای منطقه دلفان (نه سلسله و هرو) داشته باشند که این معدود کتب در برابر انبوه کتابهایی که در اشاره به سلسله، دلفان و هرو، نامی از «لک» نبردهاند، خود میزانی است بر این مدعا که نامواژه لک، حداقل تا زمان مشروطه کاربردی برای معرفی مردم منطقه مورد بحث نداشته است. نگارنده در بررسی کتابهای متعددی، صرفا در سفرنامه عهد حسام (محمودمیرزا) با این واژه برخورد کردهام که فقط یک مورد واژه لک در آن ذکر شده و لازم است آن را در نوشتار دیگری ابهام زدایی کنیم.
بررسی قدمت نامواژه لک
فرید الملک: میرزا محمد علی خان فرید الملک همدانی معروف به فرید الملک در انتهای دوره ناصرالدین شاه و در دوره مظفرالدین شاه یاداشتهای روزانه ای دارد که این یادداشتها بعد ها به چاپ رسیدند. چند صفحه از این یاداشتها مربوط به سفر فریدالملک درعبور از لرستان است. فرید الملک هم مانند نجم الملک و مانند اکثر سیاحان از مسیر متداول بروجرد، زاغه، خرمآباد، و از خرمآباد به دزفول، لرستان را سیاحت کرده است بنابراین فرید الملک هم مسیر سیاحتش از میان طوایف لک زبانِ هرو و حومه بوده است. مسیر بروجرد، کلنگانه، رازان، زاغه، خرم آباد همان مسیری است که ازمیان طوایف بیرانوند، دالوند، قائدرحمت، پیامنی، خرمان، … میگذرد و امروزه به این طوایف لک میگویند. سفر او حدود بیست و پنج روز طول کشید (از ۲۳ محرم که وارد بروجرد شده تا ۱۷ صفر که وارد دزفول شده است). در مدت این ۲۵ روز، به حتم او با افرادی از طوایف بیرانوند، دالوند، … برخورد داشته است همچنین او با افراد زیادی از مشاهیر و بزرگان مقیم لرستان مصاحبت داشته است که نام همه آن بزرگان، در سفرنامه اش درج شدهاند با این وجود به نظر میآید هیچ کدام از آن جمعیت یک کلمه در مورد واژه لک نگفتهاند یا بهتر بگوییم به نظر میآید اصلا واژه لک را نمی شناختهاند. این در حالی است که جناب فرید الملک تمام حوادث و خاطرات ریز و حاشیهای را هم ضبط و ثبت نموده است. از این گذشته بیشتر یادداشتبرداری روزانه ای فرید الملک در غرب کشور مربوط به استان کرمانشاه و طوایف آن دیار مانند کلهر و سنجابی و گوران و… میباشد که در بررسی مطالب و یادداشتهای مربوط به کرمانشاه هم نامی از لک دیده نمیشود. در کل در میان انبوه یاداشتبرداری روزانه ای فرید الملک و کسرت و فراوانی مباحث و خاطرات و به عبارتی در کل کتاب قطورش هیچ نامی از لک دیده نمیشود.
نتیجهگیری درباره نام لک
بررسی قدمت نامواژه لک
واقعیت این است که مردم سلسله، دلفان و هرو و… تا پیش از مشروطه با نام لک شناخته نمیشدهاند، یا به عبارتی تا زمان مشروطه به مردم سلسله، دلفان و هرو لک نمیگفتند، بلکه به این مردم، به گواه همین کتب و سایر کتب تاریخی، به صورت متواتر، «لر فیلی» میگفتهاند. به عبارتی مردمِ شاخصِ لر فیلی همان سلسلهایها، دلفانیها و هروییها بودهاند.
به نظر میرسد در آن زمان تفاوت و تمییزی بین زبانهای شمال لرستان با زبانهای جنوب لرستان برای فارسزبانان، قابل لمس و احساس نبوده بنابراین سیاحان داخلی فارسزبان (تا زمان مشروطه) همه مردم شمال و جنوب لرستان را از یک سنخ دیدهاند همچنانکه امروزه کمتر کسی تفاوت بین زبان الشتر با زبان شهر ایلام را احساس میکند. از آنجا که زبان مردم سلسله و دلفان، زبان غالب و عمومی مردم لرستان بوده بنابراین باید گفت منظور از زبان لری همان زبانی است که امروزه لکی خوانده میشود.
به هر حال تا دوره مشروطه اکثر قریب به اتفاق سیاحان داخلی همه مردم شمال و جنوب لرستان را به نام “لر فیلی” میشناختند از زمان مشروطه به بعد، آرام آرام نام لک برای زبان یا مجموعه طوایف سلسله ودلفان به کار برده شد.
بررسی قدمت نامواژه لک
منابع بررسی قدمت نامواژه لک:
آریا. محمد حسین/ لرستان در سفرنامه سیاحان/ انتشارات فکر روز/ تهران/ ۱۳۷۶
افشار . حسینعلی خان/ سفرنامه لرستان و خوزستان/ تصحیح حمید رضا دالوند/ انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی/ ۱۳۸۲
امان اللهی بهاروند. سکندر . قوم لر . انتشارات آگاه. تهران ۱۳۸۵ چاپ سوم
بارون دوبد/ سفرنامه لرستان و خوزستان/ ترجمه محمد حسین آریا/ انتشارات علمی و فرهنگی/ تهران / ۱۳۷۱
حاج سیاح. محمد علی محلاتی . خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت. به کوشش حمید سیاح. انتشارات امیر کبیر.
دالوند. حمید رضا/ سر آغاز سخن. یادداشتهای روز نامچه. یادداشتهای گزارش شهرها/ سفرنامه لرستان و خوزستان/ نوشته: حسینعلی خان افشار/ انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی/ تهران/ ۱۳۸۲
راولینسون، سر هنری/ سفرنامه راولینسون/ ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند/ انتشارات آگاه/ تهران / ۱۳۶۲
فرید الملک. میرزا محمد علیخان فرید الملک. خاطرات فرید. به گرد آورنده مسعود فرید. انتشارات زوار ۱۳۵۴
محمود میرزا قاجار/ عهد حسام ( سفرنامه لرستان و خوزستان)/ به کوشش ایرج افشار/ انتشارات میراث مکتوب/ تهران/ ۱۳۹۰
میر عبدالطیف خان شوشتری/ تحفه العالم/ به اهتمام صمد موحد/ انتشارات کتابخانه طهوری/ تهران ۱۳۶۳
ناصرالدین شاه قاجار/ سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه قاجار / به کوشش ایرج افشار / اتشارات فردوسی و عطار / تهران ۱۳۶۳
ناصرالدین شاه قاجار/ سفرنامه عراق عجم (بلاد مرکزی ایران) / انتشارات تیراژه / تهران ۱۳۶۲
نجم الملک. حاج میرزا عبدالغفار. سفرنامه خوزستان. به کوشش محمد دبیر سیاقی. انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. تهران ۱۳۸۵
بررسی قدمت نامواژه لک
پایان پیام
متنی کاملا مزخرف
لک یکی از کهن اقوام ایرانی است که نخستین بار شاعران و عارفان یارسان به این قوم اشاره کردهاند حدودا ۸۰۰ تا ۹۰۰ سال پیش.
لکها یکی از کهن ترین ادبیات ایرانی را دارند.
حتا مسافران اروپایی نظیر لیدی شیل،سرجان ملکم و… به بزرگی لک اشاره کردهاند
امیدوارم که پیامم منتشر بشه
خود فیلی کلمه ساختگیه هست
هرجا والیان فیلی حکومت میکردند مردم تحت حکومتشان را فیلی مینامیدند از این رو فیلی هیچ ربطی به قوم نداره اگه میرفت بر تبریز حکومت میکرد حالا اذری فیلی داشتیم
اروپایی ها هم دسته دسته موقع صفویه به ایران اومدن ولی وقتی نوشته اکثرشون رو میخونی میفهمی که همشون فکر میکردن که کل ایران فارس هستند و حتی حاکمان صفویه هم فارس هستند .
جناب وقتی میگی در منابع گذشته اکثرا اسم مناطق و طوایف رو نوشتند و اسم قوم لک رو ننوشتند
باید اینو بدونی که در مورد طوایف و ایل های دیگه هم همین قضیه صدق میکند
یعنی وقتی که به ایالات یا طوایف لر اشاره شده
فقط به نوشتن اسم و منطقه اون ایل کفایت کردند و اکثرا ریشه قومی اون ایل را ننوشته اند
فارق از این در منابع تاریخی اسم لک هم در اسم اشخاص هم اسم مکان و هم اسم ایل اومده
که خود نویسنده هم به این اعتراف میکنه
در نتیجه نتیجه ای که گرفته کاملا نقض میکنه
اگرم دنبال سندی قبل مشروطه فقط کافی کتاب سر جان ملکم رو ببینی توش به اینا برخورد میکنی
زند و مافی ها از قوم لک هستند
مردم لرستان لک و فیلی هستند .
این مقاله کاملا به اثار دوران قاجار استناد کرده که به هیچ عنوان معتبر نیست و در واقع نشان دهنده این است که این فرد اصلا هیچ درکی از تاریخ ندارد ،
بدلیل دشمنی قاجار با مردم لک طبیعیه که هیچ اسمی از مردم لک برده نشه ،چون اغا محمد خان قاجار ،حکومت زند رو که کریم خان زدن بنیان گذاری کرد که لک بودند شکست داد و قاجار رو بنیانگذاری کرد ،و خود اغا محمد خان و جانشینانش از هر اقدامی برای نابودی و ریشه کن کردن قوم لک فرو گذار نشدن از تبعید گرفته تا کشتار
قاجار تنها دشمن خودشو ایلات لک می دونست ،در زمان قاجار انچنان فشاری بر مردم لک بود که اگر کسی به زبان میاورد که لک هست به عنوان شورشی خوانده می شد و حکمش اعدام بود ، و لک ها یه به کوهستان ها گریخته بودند یا گروهی که در شهر ها بودن به اجبار خود را از طوایف دیگر جا می زدند ،به عنوان مثال لک های که در لرستان بودن برای در امان بودن از خشم قاجار خود را لر معرفی می کردن همین گروه وفتی به مناطق کورد نشین مانند کرمانشاه می رفتند به اجبار خود را کورد می نامیدند به همین دلیل است که حتی امروزه باز با بررسی دقیق تاریخ برخی افراد که در لرستان هستند با وجود تمام شواهد مبنی بر لر نبودن خود را لر میدانند و افرادی که در
استان کرمانشاه هستند هنوز خود را کورد می نامند در حالی که لک هستند
و در آخر اینکه منابع ایشان فقط در زمان قاجار هستند به هیچ عنوان عادلانه نبوده و نمایانگر اینست که نگارنده اصلا درکی از تاریخ مردم لک و فشار قاجار بر مردم لک ندارد،و به همین دلیل اسنادی که ایشان ارائه کردند به هیچ عنوان معتبر نیست چون قاجار قریب به ۲۰۰ سال از هر تلاشی برای نابودی مردم لک فروگذار نشدن حتی کار تا جایی پیش رفت که حاکمان لک برای مشروعیت بخشیدن بخودشان نزد شاه مجبور بودن خود را از اقوام دیگر معرفی کنند حاکمان لکی که در مناطق کورد نشین بودند خود را مورد و حاکمان لکی که در مناطق لر نشین بودند خود را لر می نامیدند
تنها با سقوط حکومت قاجار توسط رضاه شاه پهلوی ،مردم لک به تدریج از زیر فشار خارج شدند و با تمام وجود هویت خود را فریاد کشیدند
(آنان پدران مار کشتند و در خاک دفن کردند ،غافل ازآنکه آنان دانه بودند )
با خوانش تمامی مطالب گفته شده فقط و فقط به یک نتیجه میتوان رسید هجمه همه جانبه و البته همراه با غرض ورزی عمدی و به دور از مروت به قوم کهن و بزرگ لک ،و در پاسخ تمامی این هجمه ها فقط به یک بیت بسنده میکنم
چراغی را که ایزد بر فروزد//////چو ابلهه پف کند ریشَ ش ،بسوزد
بله دوستان گرام ما مردم لک بعداز سکوت و تحمل چندین ساله همسایگانمان از دو قوم کورد و لر و بعداز هزاران جور سازش و بخشش در مقابل سرقتهای فرهنگی و ادبی از طرف این دوستان در چند سال اخیر شروع به گفتار واقعی و تاریخی موجودیت قوم لک نموده ایم و با اولین قدم استوار خودمان توانستیم زبان لکی که نشاندهنده هویت مستقل ما هست رو به ثبت ملی برسانیم تا کور شود هر آنکس که نتواند دید،و در قدمهای بعدیمان هم به ثبت و باز پسگیری بقیه آثار فرهنگی و هنری و باستانی و تاریخیمان خواهیم پرداخت تا ثابت شود که درست است که بخشش از بزرگان است ولی تحمل هم حدی دارد و در این زمان که ما برای هویت خودمان تلاش میکنیم ای تعجب است که دو قوم کورد و لرچرا با این هویت خواهی مشکل دارند ،آیا اگر ما لرها و یا کوردها را زیر مجموعه ای از لک بدانیم باعث ناراحتی آنها و نشان دادن هویت مستقلشان نمیشود؟؟مطمئنا میشود،پس چگونه است که همین نشاندادن هویت مستقل لکی را بر ما روا نمی دانند ؟؟؟
ما لک هستیم ،دارای پبشینه و تمدن و آثار باستانی و فرهنگی و هنری و پوششی و زبان مخصوص به خودمان و جدای از هر قوم محترم دیگری نه لر و نه کورد(کُرد)
موفق و پیروز باشید
آقای کرمیان این مقاله کاملا مشخص و همراه با مستندات تاریخی بوده شما به جای اشک تمساح ریختن ومظلوم نمایی سندی برای رد این مقاله بیارید که تا بعد از مشروطه نامی از واژه لک برده شده باشد.
درود بر انسانهای شرافتمند.تاریخ چیزی نیست که بتوان جلویش را گرفت و با دروغ به بیراهه ببریمش…غلامحسین افضل الملک کرمانی که نسبش به کریم خان زند میرسد ، در سال هزار و دویست و هفتاد هجری شمسی به قم سفر کرده و صراحتا و واضح از لک های زند که از شیراز به قم تبعید و ساکن قم شدندسخن گفته …در عجبم که لجاجت و دروغ و دشمنی تا کجا
لک یک عدد شمارش به معنای صد و هزار است در کتاب فرهنگ لغت لاروس جلد دوم آمده:لک عند الهنود ؛ یعنی لک نزد هندی ها میشود صد و هزار . لک یک عدد شمارشی، هندی است تمام اعداد شمارش فارسی هم هندی هستند