معرفی فیلم سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری
معرفی فیلم سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده: مارتین مک دونا، کارگردان ۴۷ ساله کم کار ایرلندی، سومین فیلم بلند خود را در سال ۲۰۱۷ به روی پرده ی نقرهای به نمایش در آورد. «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» در حالی جایزه بهترین فیلم فستیوال تورنتو را دریافت کرد که ما کارگردان موفق آن را بیشتر به خاطر نمایشنامههای تحسین شدهاش میشناسیم؛ نمایشنامههایی همچون «ملکه زیبایی لی نین»،«غرب غم زده»، «مرد بالشی» و «مامورهای اعدام» که بیشتر در تئاتر لندن به روی صحنه رفتهاند.
معرفی فیلم سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری
فیلم داستان مادر عزاداری با نام میلدرد هِیز با بازی بینظیر و فراموش نشدنی فرانسیس مک دورمند، است که در رنج و خشم فرو رفته است.
دختر نوجوان او مورد تجاوز قرار گرفته، کشته شده و بعد سوزانده شده است و در جادهای متروک که فقط سه بیلبورد کهنه و خالی در آن وجود دارد، زیر یکی از همان بیلبوردها رها شده است. این مادر محکم و شجاع عطش فراوانی برای رسیدن به عدالت دارد. او همان سه بیلبورد فراموش شده را که همچون دومینو پشت سر هم قرار گرفتهاند، با ۵ هزار دلار اجاره بهای ماهیانه برای یک سال اجاره میکند تا اعتراض خود را به یک جنایت تکرار شونده نشان دهد.
نوشتههای سه بیلبورد که عبارت بودند از «تجاوز در حالی که جان میداد»،«هنوز خبری از دستگیری نیست» و «واقعا چرا رئیس پلیس ولوبی؟»، حکایت از این دارد که این مادر خرد شده، توسط پلیس شهر به خصوص شخص رئیس پلیس، با بازی عالی وودی هارلسون، که کمبود مدارک را عامل پیدا نشدن قاتل عنوان کرد، قانع نشده است. ویلوبی با دیدن بیلبورد سوم کاملا آگاه می شود که وارد جنگ جدیدی شده است.
حالا ماموریت غیر ممکن برای یک فیلم با ژانر درام و کمدی این است که: چگونه میتوان فیلمی را با موضوع تجاوز و قتل یک دختر نوجوان شروع کرد و از مخاطب انتظار خندیدن داشت؟
بیلبوردهای کنار جاده امروزه بخشی از فرهنگ کشورها شدهاند و حتی بخشی از مناظری شدهاند که با محتویات گاه عجیب خود به مسافرین خوش آمد میگویند و به آنها غذای گرم و اتاق راحت پیشنهاد میکنند و به آنان که قصد رفتن دارند خدا نگهدار میگویند. حالا در فیلم مک دونا، همین بیلبوردهایی که سی سال است در جاده ای فراموش شدهاند و شاید میخواهند بگویند که سی سال پیش مردم خوشحالتر بودند که بخشی از زندگی را بر رویشان ترسیم میکردند، باعث بروز زنجیرهای از اتفاقات میشوند که فضای شهر را به صورت دراماتیکی تغییر میدهند و این دقیقا همان چیزی است که از ذهن پیچیده شخصی مثل مک دونا انتظار میرود.
در این فیلم تقابل میلدرد با دیکسون با بازی شاهکار سام راکول بسیار به چشم میخورد. میلدرد اعتقاد دارد که دیکسونِ بیشرم و نژادپرست و خشن اگر به جای آزار سیاهپوستان وظیفهاش را درست انجام میداد الان حداقل قاتل دخترش دستگیر شده بود. در مقابل میلدرد اصیل، قهرمان، بینقص، سخت در حرف و مصمم در عمل دیکسونی ایستاده است جاهطلب، بیادب، کنترلناپذیر، بیمنطق، خشن و مامانی.
اما طنز ماجرا اینجاست که در انتهای فیلم دیکسون نشان میدهد که برای او هم تحول امکان پذیر است و برای این اعتراض میتواند با میلدرد همراه شود.
در تمام قسمت های فیلم این سوال مطرح میشود که میلدرد برای برقراری عدالت تا کجا پیش میرود؟ یا اصلا میتوان از طریق انتقام به عدالت رسید؟
سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری داستان رنج، خشم، انتقام، امید، عشق، جامعه و اعتراض است. درامی است طنزگونه پیرامون گسترش سریع بیعدالتی و رستگاری ناقص. مکالمات فردی و جمعی در فیلم با شکوه و زیباست و گرچه در بعضی دیالوگها نژادپرستانه و با تعصب است اما به گونهای نیستند که مخاطب را برنجانند بلکه حتی جذاب نیز هستند. شاید درامترین صحنه فیلم، صحنه کاشتن گل اطراف بیلبورد ها توسط میلدرد است که ناگهان یک آهو از میان درخت ها بیرون میآید و ما را با چهره مهربان زنی مواجه میکند که تا لحظاتی قبل خشم دیوانهوار او را دیدهایم. شخصیتهای فیلم نه کاملا سیاهند و نه کاملا سفید. آن ها زخم خورده، کاملا انسان، ویران شده و با مزه هستند.
در کلام آخر، سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری، گرچه شاهکار نیست و با شاهکار شدن فاصله زیادی دارد با این حال تا انتها شما را با خود همراه میکند و لذتی طنز گونه به شما هدیه میدهد.
معرفی فیلم سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری
پایان پیام
کد خبر : 80228 ساعت خبر : 1:31 ب.ظ