سپیده حیدری با وجود ضایعه مغزی، معلولیت و امکانات اندک زندگی، صفحه اینستاگرام خود را راه انداخته و نقاشیهایش را میفروشد.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، روزنامه شهروند نوشت: «نقاشیهایش را نخستین بار در پیج اینستاگرام یکی از دوستانم دیدم که برای معرفی و خرید، آنها را به اشتراک گذاشته بود. دختر ٢٩ساله معلولی که تنها آرزویش خرید ویلچر برقی است. میخواهد با فروش نقاشیهایش هر چه زودتر این رویا را دستیافتنی کند. مدتی گالری مجازیاش یا همان صفحه اینستاگرامش را پیگیری کردم. نکته جالبی که از همه بیشتر در او نمود داشت، تنها آرزویش یعنی خرید ویلچر برقی بود. اما نه با کمکهای مردم، بلکه با فروش همین نقاشیها؛ هر چند ممکن است به نظر عدهای ساده بیاید. با این حال، جالب اینجاست که همین نقاشیها توانسته مخاطبانی را به خود جذب کند، حتی فروش نسبتا خوبی هم از طریق همین فضای مجازی داشته است. در این گفتوگو درباره تمام اینها با پدرش صحبت کردهایم؛ همینطور درباره استعداد سپیده در قالبهای دیگر هنری، چون سپیده دستی در هنرهای دیگر هم دارد، اما فعلا از طریق نقاشی توانسته به کسب درآمد برسد. هر چند پدرش میگوید با نقاشی جور دیگر عجین است؛ انگار هنری است ذاتی و در خونش. با وجود تمام اینها، سهم آرزوهای سپیده از این دنیا چندان زیاد نیست. دوست دارد هر چه سریعتر به استقلال مالی برسد، بلکه بتواند بخشی از محبتهای پدر و مادرش را جبران کند. یکی دیگر از آرزوهایش هم رسیدن به شهرت است، اما روزهای پرپیچوخمی برای رسیدن به آن دارد. تمام اینها البته رویاهایی هستند که شاید برای سپیده رویاهایی بلندمدت باشند، چون در هر حال حاضر تمام هم و غم او همان ویلچر برقی است. آن چه میخوانید روایت پدر سپیده است از آنچه این دختر برای رسیدن به آن همت کرده است.
کجا زندگی میکنید؟
ما اصالتا بندرعباسی هستیم اما به خاطر کاردرمانیهای سپیده به رشت رفتیم، زیرا امکانات بیشتری آنجا هست.
سپیده چند سال دارد؟
در حال حاضر سپیده ٢٩سال دارد.
نخستینباری که فهمیدید فرزندتان مشکل دارد، چه زمانی بود و چه حسی داشتید؟
چه حسی داشتم؟! نزدیک یک سال داشت که متوجه شدیم مشکل دارد و همان موقع درمان را شروع کردیم. اگر چه سپیده بهبود پیدا کرده، اما متاسفانه تاکنون به درمان کامل نرسیده است. مادرش هم مانند من در مواجهه با این موضوع در همان ابتدا پذیرفت.
یعنی از ابتدا معلولیت داشت و به درستی نمیتوانست صحبت کند؟
بله، همان طور که پیشتر گفتم از یک سالگی متوجه شدیم معلولیت دارد.
در مواجه شدن با معلولیت سپیده احساستان نسبت به او تغییر کرد؟
نه، نه اصلا. همان احساس پدر و مادری که از ابتدا بوده، تا کنون به همان شکل ادامه داشته است.
احتمال درمان وجود دارد؟ چقدر پیگیری کردید؟
ما خیلی پیگیری کردیم. به شهرهای زیادی مثل تهران رفتیم. همینطور شیراز و جاهایی که میدانستیم احتمال درمان برایش وجود دارد اما متاسفانه امکان درمان وجود نداشت، زیرا به ما گفتند مشکل مغزی دارد. با وجود هزینههای زیادی که برای سپیده کردیم، راه درمانی وجود نداشت.
معمولا بچهها رویاهایی دارند. از رویاهایش برایمان بگویید؟
از همان کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت اما درسش را تا اول دبیرستان خواند و با شرکت در کلاسهای کامپیوتر مدرک آن را هم گرفت. از همان کودکی با تخیلات خود خطهایی در دفتر نقاشیاش میکشید و به شکلهای گوناگون درمیآورد. سپیده آرزوی کودکی نداشته اما الان که به این سن رسیده است، تنها آرزوی داشتن یک ویلچر برقی را دارد.
سپیده وقتی بچهها را میبیند چه احساسی دارد؟ در کل به چه کارهایی علاقه دارد؟
سپیده دختری بود که نسبت به سایرین بیتفاوت بود. حتی ما او را در مدارس عادی ثبتنام کردیم. در مدرسه هم دوستان بسیاری داشت. او دختری بااستعداد است که توانست در مدارس عادی درس بخواند و با معدل مناسب فارغالتحصیل شود.
قطعا تجربه سختی بوده… به خصوص برای مدرسه… چطور وارد مدرسه شد؟
مسلما تجربه سختی بوده، البته برای ثبت نامش در مدارس با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم کردیم، زیرا مدیران مدرسه همکاری و سپیده را ثبت نام نمیکردند، استدلال آنها از این موضوع تحصیل سپیده در مدارس استثنایی بود. اما با مراجعه به مدارس استثنایی آنها هم از پذیرش سر باز میزدند، زیرا سپیده را از لحاظ هوشی بهتر میدانستند و نمیتوانست با بچههایی که سطح هوشی پایینی دارند به سر برد.
چه زمانی به استعدادش پی بردید؟ از چند سالگی نقاشی میکند؟
از کودکی نقاشی میکند و از سال ٨۶ برای آموزش به کارگاه نقاشی رفت.
پس از پی بردن به استعدادش چه کمکهایی به او کردید؟
از کودکی متوجه استعدادش در نقاشی شده بودم اما سال ٨۶ او را در کارگاه نقاشی ثبت نام کردم که پس از یک سال استادش به او گفت دیگر نیازی به کلاسهای آموزشی نداری.
در کنار تمام اینها بالاخره مسائل مالی هم وجود دارد. وضع مالیتان چطور است؟
من یک کارگر سادهام و حقوقم یک میلیون تومان بیشتر نیست.
پس برای درمان او قطعا با مشکلات بیشتری مواجه بودید…
در ابتدا برای درمان سپیده از اقوام کمک گرفتیم. البته با گذشت زمان منزلمان را هم برای درمان سپیده فروختیم که متاسفانه درمانش به طور کامل امکانپذیر نبود.
چند نفرید؟
خانواده سه نفری داریم؛ من، سپیده و مادرش.
هیچکدام از شما به این فکر افتادید که سپیده را به مدرسه استثنایی ببرید یا به بهزیستی بگذارید؟
مدرسه استثنایی قبولش نکرد. نه تا به حال به این موضوع فکر نکردیم و نمیتوانستیم سپیده را از خودمان جدا کنیم، حتی خودش هم نمیتوانست بدون ما زندگی کند. بهتر است بگویم هیچکدام تحمل دوری از هم را نداشتیم.
شاید تمام این مسائل بوده که دست به دست هم داده تا سپیده به سمت نقاشی برود. هر چند به نظر میرسد نقاشی کردن هم برایش چندان کار آسانی نباشد. اصلا نخستین بار چه کسی این کار را به او پیشنهاد داد؟ چرا نقاشی؟
ما سپیده را به جز نقاشی در کلاسهای دیگری هم گذاشتیم. کلاس کامپیوتر و موسیقی. مدرک کامپیوتر را دریافت کرد اما استعداد خود را در نقاشی جستوجو میکرد. اگر چه برای او نقاشی هم کار آسانی نبود اما دو استادش از بهترین مشوقهای او بودند، زیرا با تشویقهای پیاپی او روز به روز به نقاشی دلگرمتر میشد تا این راه را ادامه دهد. البته استاد موسیقیاش که به سپیده آموزش گیتار میداد هم تأثیرگذار بود، زیرا در سپیده و ما انگیزه و دلگرمی مضاعفی ایجاد کرد.
به خاطر تشویقهای شماست یا خودش هم از کشیدن نقاشی لذت میبرد؟
سپیده از نقاشیکردن لذت میبرد. خودش بارها گفته نقاشی در خون من است.
موقع کشیدن نقاشی چه حسی دارد؟
اگر چه راه سختی در پیش داشت اما از کشیدن نقاشی احساس لذت میکرد. برای همین بعد از این که رنگها را آماده کردیم و در کنار او قراردادیم، تنهایش میگذاریم، زیرا سپیده هنگام نقاشی میگوید مرا تنها بگذارید، میخواهم تخیلاتم را نقاشی کنم. او با فکر و تخیلاتش نقاشی میکند.
در کلاسهای دیگری هم شرکت کرد؟ چقدر موفق بود؟
کامپیوتر و موسیقی از دیگر کلاسهایی بود که سپیده را در آنها ثبت نام کردم، او اکنون مدرک کامپیوتر دارد.
چه شد که به فکر فروش نقاشیهایش افتاد؟ اتفاق خاصی افتاد یا کسی به او چنین پیشنهادی را داد؟
بله، استاد گیتارش به او پیشنهاد داد تا صفحه اینستاگرامش را راهاندازی کند، زیرا از این طریق استقبال بیشتری از کارهایش میشود.
نظرتان راجع به استقلال مالی سپیده، منظورم گالری مجازی که راه انداخته است، چیست؟ اولش نمیترسیدید شکست بخورد و روحیه خود را از دست دهد؟
اصلا فکر نمیکردم چنین استقبالی از کارهایش شود؛ آن هم از طریق فضای مجازی، اما به کمک خدا و اراده خودش این کار ممکن شد، برای همین اکنون که توانسته از این راه نقاشیهایش را بفروشد، بسیار خوشحالم. سپیده دختر باهوشی است و از همان کودکی میتوانستم استعدادی که در نقاشی دارد را متوجه شوم.
خودش چطور؟ نمیترسید آرزویش یعنی خرید ویلچر برقی برایش دستنیافتیتر شود؟
خودش این کار را به نوعی ریسک میدانست. او گفت من این کار را انجام میدهم و این ریسک را میکنم. اگر پیشرفت کردم که چه بهتر، اگر نه هم چیزی را از دست ندادم. من فکر میکنم شاید به خاطر آرزوی ویلچر برقی او به این کار ترغیب شد و چنین کاری کرد، زیرا چند نفر از دوستانش هم ویلچر برقی داشتند و این موضوع برای او به یک آرزو تبدیل شده بود. گالری مجازی که دارد، انگیزهای برای فروش نقاشیهایش شد تا بتواند از این طریق ویلچربرقی بخرد.
در جایی خواندم که دیگر آرزویش استقلال مالی است. این به خاطر وضع مالیتان است یا نه دوست دارد خودش خرجیاش را درآورد و تنها زندگی کند؟
بله، او همیشه میگوید میخواهم به پدر و مادرم کمک کنم، اما در مورد زندگی آن هم به صورت مستقل نه. سپیده همیشه میگوید، من به هیچ عنوان از شما جدا نمیشوم. منظورش از استقلال، استقلال مالی است.
خودتان نمیتوانید برایش ویلچر بخرید؟
نه، توانایی خرید ویلچر برقی را نداریم. در طول این سالها، ما برای درمان سپیده هزینههای بسیاری را متحمل شدیم. وقتی ماهی یک میلیون تومان بیشتر نمیگیرم، چطور میتوانم برای سپیده ویلچر برقی بخرم؟
صفحه اینستاگرام سپیده را چه کسی میگرداند؟ اصلا چقدر به فضای مجازی تسلط دارد؟
صفحه سپیده دست خودش است، به طوری که میتوان گفت تقریبا تسلط کامل به فضای مجازی دارد.
پیغامها و کامنتها را خودش جواب میدهد؟
بله، درست است. خودش پیامها و کامنتهایی که برایش گذاشته میشود را پاسخ میدهد.
بیشتر از چه چیزی نقاشی میکند؟
در حال حاضر نقاشیهایش بیشتر شبیه به سبک کوبیسم هستند، البته در گذشته نقاشیهایی به سبک رئالیسم میکشید اما به یکباره تغییر سبک داد و کوبیسم را انتخاب کرد؛ بدون آن که استادش متوجه این موضوع شود. حتی بارها به او گفت که این سبک برای تو بسیار زود است، من که استاد توام نمیتوانم چنین نقاشیهایی را بکشم، اما خودش مقاومت کرد و گفت من به این سبک علاقه دارم.
نقاشیهایش تکراریاند؟
نه، نقاشیهایش متفاوت از یکدیگرند.
با چه چیزی نقاشی میکند؟
با رنگ و روغن.
چه آرزویی دارد؟
در حال حاضر تنها آرزوی سپیده خرید ویلچر برقی است، البته دیگر آرزویش این است که از استقلال مالی برخوردار شود و تا جایی که میتواند به ما کمک مالی کند.
نخستین بار که نقاشی فروخت، چه زمانی بود و به چه قیمت از او خریدند؟
نزدیک به دو ماه پیش نخستین نقاشی خود را به قیمت ١٠٠هزار تومان فروخت.
او برای رسیدن به آرزوهایش تلاش میکند. هیچ فکرش را میکردید که از این موضوع استقبال شود؟
از کارهای سپیده استقبال فراوانی شده است. معمولا کسانی که کارهایش را میبینند او را تشویق به ادامه این راه میکنند. در واقعیت بله، اما در فضای مجازی نه، فکرش را هم نمیکردم با استقبال چندانی روبهرو شود.
مردم بیشتر به کدام یک از نقاشیهایش علاقه نشان میدهند؟
از بین نقاشیهایی که میکشد، بیشتر به سبک کوبیسم علاقه نشان میدهند، اما از دیگر نقاشیهایش استقبال چندانی نشد.
در اینستاگرام استقبال زیادی از کارهای سپیده شده، حتی بسیاری برای او تبلیغ هم میکنند. چرا؟ به خاطر شرایط خاصی که دارد؟
در ابتدا فکر نمیکردم نقاشیهای سپیده آن قدر با استقبال روبهرو شوند، آن هم در فضای مجازی، اما با خواست خدا هم سپیده پیشرفت فراوانی داشته و هم فروش نقاشیهایش جذابیت این موضوع را برای او دوچندان کرده است. تبلیغاتی که برای او انجام میشود، نمیدانم با چه هدف و نیتی است، اما فکر میکنم بیشتر به خاطر هدفی که دارد برای او تبلیغ میکنند.
با پول نقاشیاش چه کار میکنید؟
برای خرید ویلچر برقی پولهایش را پسانداز میکند و در صورت نیاز به ما هم کمک میکند.
ویلچر برقی چه قیمتی دارد؟
تقریبا ٧میلیون تومان.
تا به حال چند نقاشی فروخته؟
دقیق نمیدانم.
برای این پرسیدم که ببینم چند تای دیگر بفروشد، میتواند ویلچر برقی بخرد.
نزدیک ٢میلیون تومان تاکنون برای خرید ویلچر پسانداز کرده است.
از زمانی که در فضای مجازی مشغول شد، کسی حاضر به تقبل هزینه ویلچر نشد؟
از این موضوع بیزار است و میگوید من احتیاج به کسی ندارم. من نقاشی میکنم تا بفروشم و از این طرق پولهایم را جمع کنم و ویلچربرقی خریداری کنم. البته کسانی بودند که بخواهند هزینه ویلچر را پرداخت و از سپیده درخواست شماره حساب کنند اما سپیده در پاسخ گفته بود من گدا نیستم و هنرمند هستم. کار میکنم و کسب درآمد دارم.
سپیده دوست هم دارد؟ با آنها نقاشی میکند؟
بله دوستان زیادی دارد، ولی هنگام نقاشی دوست دارد تنها باشد.
فضای مجازی باعث پیشرفت او شده یا پسرفت؟
فضای مجازی و خرید نقاشیهایش موجب شد تا در نقاشیکردن هم انگیزه بیشتری از خود نشان دهد.
گپی کوتاه با سپیده حیدری درباره زندگی و علاقهاش به نقاشی
اشتباه میکنی آقای دکتر!
کجا زندگی میکنی؟
استان گیلان.
چرا نقاشی میکنی؟
نقاشی میکشم چون به آن علاقهمندم و از بقیه هنرها نقاشی را بیشتر دوست داشتم.
برای پول نقاشی میکنی؟
هم علاقه داشتم و هم اینکه کمک خرج پدر و مادرم باشم.
چقدر مانده تا ویلچر بخری؟
اگر پولهایم جمع شود تا ماه دیگر ویلچر برقی میخرم. اگر مشتریهایم زیاد باشد میتوانم زودتر بخرم اما مشتریها میگویند ارزان بده، من هم برای نقاشیها زحمت میکشم.
چرا کوبیسم؟
چون استقبال بیشتری میشود و من نقاشیهایم را میفروشم.
مشتریها چطورند؟
مشتریها خوبند اما پشت سر هم میگویند ارزان بده، هر چه هم میگویم من برایشان زحمت میکشم، آنها میگویند ارزانتر حساب کن.
وقتی بچهها را میبینی چه احساسی داری؟
من دوست دارم توی جامعه باشم، همه معلولان مثل همه دخترها میتوانند در جامعه باشند و کار کنند، من هم میتوانم کار کنم.
تا حالا به خاطر معلولیت احساس کمبود کردی؟
نه. چرا این طور فکر میکنید. همه فکر میکنند ما معلولها نمیتوانیم کار کنیم ولی مردم اشتباه میکنند. ما معلولها بیشتر تلاش و کار میکنیم. یک سال پیش که رفتم بیمارستان میلاد عمل کنم، دکتری آنجا بود که به من توهین کرد. او گفت این عقبماندهذهنی است! من برای همین دارم سعی میکنم خودم را به آقای علیخانی برسانم، شاید آن دکتر مرا ببیند و کمی از انسانیت خودش خجالت بکشد.
علاقهات به هنر از کجا شروع شد؟
کلاس دوم راهنمایی خانم علومم در مدرسه به من گفت به کلاسهای نقاشی برو. متاسفانه نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و تا اول دبیرستان بیشتر درس نخوندم.
پدر و مادرت در زندگیات چه نقشی دارند؟
پدر و مادرم خیلی تشویقم میکنند. همه تشویق میکنند؛ پسرعموهایم و دخترعموهایم نیز همینطور. خیلی کمکم میکنند. اینطوری من بیشتر به نقاشی علاقهمند میشوم.
چند نقاشی آماده داری؟
دقیقا ٣٧ نقاشی آماده به سبک کوبیسم در خانه دارم.
چقدر پول برای خرید ویلچر جمع کردی؟
٢میلیون تومان.
هر نقاشی را چقدر میفروشی؟
١٠٠هزار تومان، اما اگر خیلی کار داشته باشد، ٢٠٠ تومان.
پایان پیام