زندگی لاکچری با پلاک تهران
پایگاه خبری گلونی، محمد پورخداداد: حتما دیدهاید که خیلی از خودروها در دورافتادهترین مکانهای ایران، پلاک تهران هستند.
در برخی شهرها پلاک تهران از پلاک آن شهر در حال پیشی گرفتن است. همین وضعیت در مورد سیمکارت با پیششماره تهران وجود دارد. انگار پلاک شهرستان و یا پیششماره سیمکارت تلفن همراه شهرستان، نوعی عقبافتادگی به حساب میآید.
این موارد خیلی کوچک و ملموسی است از یک فاجعه بسیار بزرگ. اگر ریزبینانهتر ببینیم، میفهمیم که حتی زبانهای اقوام ایرانی از جنوب تا شمال و از غرب تا شرق، دستخوش تهرانزدگی شده است. نسل جدید به زبانی حرف میزنند که مخلوطی از زبان مادری و گویش تهرانی است. رفتار و فرهنگها تحت تاثیر روش زندگی در پایتخت، در حال دگرگونی هستند.
مراسم عزا و عروسی که در هر شهری از ایران آیینی ویژه خود داشت، اکنون همگی به یک شیوه برگزار میشوند.
واقعا چطور شد که به اینجا رسیدیم؟ چرا مثلا یک لر، ترک یا بلوچ، با فرهنگ و زبانی چند هزارساله، افتخارش این باشد که خودرو خود را در تهران پلاک بزند یا سیمکارت ۹۱۲ داشته باشد؟
شاید اگر جلال آلاحمد زنده بود، کتاب تهرانزدگی را هم مینوشت و ضمیمه کتاب «غربزدگی»اش میکرد.
واقعیت این است که دلیل اصلی این وضعیت، سیاستهای اشتباهی است که نظام حاکمیت در مورد اقوام پیش برده است. مدرسه، دانشگاه، محل کار، صداوسیما و… همه مروج زندگی سطح بالای تهران هستند. همهجا صحبت از زندگی لاکچری است و فضای مجازی پر است از گاو پلنگهای لاکچری.
لهجه داشتن بد است؟
حالا لهجه داشتن نوعی نقطه ضعف محسوب میشود. کار به جایی رسیده است که فحشها هم در امان نماندهاند.
همه، فحشهایی به هم میدهند که ابتدا در تهران رواج داشته و به دیگر شهرها رسیده است و جالب است که معنی خیلی از آنها هنوز برای این شهرها ناشناخته است. باور بفرمایید به چشم خود دیدهام که کسی به پیرمردی چندتا از همین فحشهای پایتختی حواله کرد و پیرمرد نگونبخت مانده بود که این فحش میدهد یا به التماس افتاده است.
اگر کسی در خودرو خود موسیقی محلی گوش دهد، عقبمانده است. همان فرد اگر یک خواننده دوزاریِ بدصدا که هنرش بیشتر بازارگرمی و برگزاری کنسرتهای مجلل در برج میلاد است، گوش دهد، مدرن و باکلاس! بهشمار میآید.
ما حافظ نمیخوانیم ولی همه این بیتِ سالها دل طلب جام جم از ما میکرد، وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد را حفظ هستیم. این بیت شرح حال خوبی برای وضعیت فرهنگی در کشور ما است. فراموش کردن داشتهها و اصالت بزرگترین خطای هر قومی است و ما مرتکب این خطا شدهایم.
توسعه ارتباطات به ویژه از نوع مجازی، باعث شده است همه به سمت زندگی ظاهرا مدرن پایتخت کشده شوند. پایتختی که خود در هزاران مشکل فرهنگی و اجتماعی در حال غرق شدن است. خوشا به حال جوانان دهه پنجاه و شصت که کتاب میخواندن و شعر از بر میکردند. آنها کتاب بازگشت به خویشتن شریعتی و شعر ریشه در خاک مشیری را خواندند و اصالت خود را از دست ندادند. ولی نسلهای بیالگو و بیاسطورهی بعدی، با سرعت زیادی به سمت فروپاشی فرهنگی گام برمیدارند.
پایان پیام
کد خبر : 86465 ساعت خبر : 7:33 ق.ظ