همانگونه که وجود سلولهای عصبی در درون مغز و ایجاد یک شبکه جدید منجر به یادگیری میشود. با هم بودن انسانها نیز منجر به یادگیری، خلاقیت و دستیابی به ایدههای نو میشود.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، مجتبی لشکربلوکی در مورد شکلگیری ایدههای موفق و مهم در صدانت نوشت: پروفسور کوین دانبار تحقیقی فوقالعاده انجام داد با این هدف که ایدههای خوب از کجا میآیند؟ نتایج جالب بود. او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و از تمام افراد در حالیکه مشغول انجام جزییترین امورشان بودند، فیلمبرداری کرد. در حالیکه آنها جلوی میکروسکوپ نشسته بودند، وقتی که با همکارانشان کنار آب سردکن مشغول گفتگو بودند و امثال اینها. او تمام این مکالمات را ضبط کرد و سعی کرد از منشاء ایجاد بهترین ایده ها سر در بیاورد.
وقتی به یک دانشمند در آزمایشگاه فکر میکنیم، این تصویر را داریم همه دور یک میکروسکوپ جمع شده، و مشغول دیدن چیزی با دقت هستند و سپس آن لحظه شگفتانگیز جرقه زدن ایده رخ میدهد و میگوید اوه، یافتم! اما نتایج چیز دیگری بود.
نتایج تحقیق نشان داد بیشتر ایدههای مهم و موفق پشت میکروسکوپ یا کامپیوتر یا میز کار پیدا نشدند! بلکه زمانی جرقه زدند که آدمها دور میز جلسات هفتگی با هم گفتگو میکردند. یعنی زمانیکه همه دور هم جمع شده و آخرین اطلاعات، خطاها، اشتباهها، تجارب و یافتههای خود را بازگو میکردند.
ما به اشتباه دوست داریم داستان دستیابی به ایدههای نو و خلاقانه را خلاصه کنیم و در قالب زمانی کوتاهتری بیان کنیم و بیشتر بر لحظات شگفتانگیز جرقه زدن یک ایده متمرکز شویم. اما در واقع، اگر دقیق تر نگاهی به گذشته بیاندازیم، معلوم میشود که زمان زیادی طول کشیده است تا بسیاری از ایدههای مهم شکل بگیرند.
وقتی یک ایده در ذهن ما شکل میگیرد، شبکۀ جدیدی از نرونها (تعدادی از ۱۰۰ میلیارد سلول بافت عصبی داخل مغز ما) بوجود میآید. شبکهای با شکل جدید که تا به حال وجود نداشته است. هر چیزی که میآموزیم یا خلق می کنیم منجر به ایجاد یک شبکه جدید می شود و سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیطهایی قرار داد که در آن احتمال بیشتری برای شکل گیری این شبکههای جدید وجود دارد؟ در واقع شبکهای در دنیای بیرون مغز وجود دارد که شباهت زیادی با شبکه دنیای درون مغز انسان دارد که می توان آن را شبکۀ سیال «liquid network» نامید. یعنی جایی که شما، آدم ها و ایده های متفاوت بسیاری را در کنار هم دارید، پیشینههای مختلف، علایق گوناگون در جوش و خروش هستند و با یکدیگر در رقابتند، آن فضا در حقیقت، فضایی است که به نوآوری ختم میشود.
به عبارت دیگر همانگونه که وجود سلولهای عصبی در درون مغز و ایجاد یک شبکه جدید منجر به یادگیری می شود. با هم بودن انسانها نیز منجر به یادگیری، خلاقیت و دستیابی به ایده های نو میشود. و نکته همین جاست که ما بخشی از ایدههای مان را از دیگران میگیریم. از کسانی که در رستوران یا چای خوری با آن ها برخورد می کنیم و با آنها گفتگو میکنیم. آن ایدهها را به شکلهای تازهای به هم وصل میکنیم و چیزی نو خلق میکنیم حتی بدون آن که خود بدانیم یا بفهمیم.
تجویز راهبردی
در گذشته قهوه خانهها و اکنون کافی شاپها محل حضور نویسندگان، شاعران، متفکران و مصلحان اجتماعی بوده است. چرا؟ چون این مکان، مکان بسیار خوبی است تا ما در شبکه سیال بیرونی قرار بگیریم تا کمک کنیم شبکهای جدید در مغز ما شکل بگیرد.
به صورت تاریخی کافهنشینی یک فرهنگ شرقی بوده است که توسط جهانگردان غربی به تعجب در سفرنامهها یاد شده است. اما بعدها کافهها اصلیترین نهاد بهاشتراکگذاری ایدهها با دیگران شد.
به همین دلیل است که شوارتز آینده پژوه معروف در کتاب «شگفتیهای اجتنابناپذیر»اش در خصوص توسعه چین یک پیشنهاد عجیب و غریب می دهد: توسعه کافهها! او به درستی تشخیص میدهد که چینیها (و بهتر است بگوییم اغلب کشورهای در حالتوسعه) دانشگاههای بزرگی مانند هاروارد و استانفورد را به عنوان موتورهای رشد آمریکا میبینند و سعی در کپیبرداری از آنها دارند. آنها با هزینه فوق العاده بالایی به خلق پارکهای فناوری و مراکز دانشگاهی روی میآورند؛ اما نمیدانند که این نهادها کافی نیست. شوارتز تاکید میکند که شما نیاز به تشکیل فضای فکری دارید، شما نمیتوانید کتابخانهها، کافهها و خطوط دوچرخهسواری را نادیده بگیرید. در نهایت چه کنیم؟
۱- فراموش نکنیم که یادگیری و خلاقیت امری فردی نیست. خلاقیت و یادگیری در تعامل جمعی رخ می دهد. شبکه نورونها (مغز) خود را در شبکه سیال قرار دهیم. تنهایی و تمرکز مهم است اما گفتگو و تعامل آن را کامل میکند.
۲- خود را در فضاهایی قرار دهیم که آدمهای متفاوت، ایده های متنوع و دیدگاه های متضاد را تجربه کنیم.
۳- گفتگو کنیم آن هم غیر رسمی، همیشگی و افقی (اینکه کسی بالاتر از بقیه نباشد و همه هم سطح باشند) آنگاه لحظه های شگفتانگیز بیشتری را تجربه خواهیم کرد.
پایان پیام