به گزارش پایگاه خبری گلونی، کتاب خاطرات شرقی را فریدریش روزن نوشته است. او یک دیپلمات و شرقشناس آلمانی بوده است.
اصغر حاتموند و محمد سلیمانپور در مقدمه این کتاب اطلاعاتی درباره پشتکوه لرستان دادهاند که میخوانید:
نگاهی به جغرافیای تاریخی استان ایلام (پشتکوه)
ترجمه حاضر بخشی از سفرنامه فریدریش روزِن، شرقشناس و دیپلمات آلمانی است که به شرح سرگذشت وی در مناطق لرنشین، علیالخصوص منطقه پشتکوه، محدوده کبیرکوه تا بغداد میپردازد. در این مقدمه تلاش کردهایم برخی توضیحات لازم برای معرفی زمان و مکان سفر فریدریش روزن را بیان نماییم که این کار ناگزیر از آشنایی با سلسله والیان لرستان و قلمرو ایشان است.
لر و لرستان فیلی
نخستین منابع جغرافیایی اسلامی – عربی از سرزمینهای لرنشین با نام عمومی «بلاد اللور» سخن گفتهاند که کمابیش شامل تمام یا قسمتی از استانهای امروزی کرمانشاه، همدان، لرستان، ایلام، خوزستان، چهار محال و بختیاری، کهکیلویه و بویر احمد، بوشهر، اصفهان و فارس میشده است.
منابع تاریخی و جغرافیایی قرنهای بعدی از تقسیمبندی مردم لر و سرزمین آنها به «لر بزرگ» و «لر کوچک» سخن گفتهاند، اصطلاحات لر بزرگ و کوچک بیش از هر چیز با نام دو سلسله حکومتی متمایز از همدیگر همراه است که یکی با نام اتابکان لر بزرگ یا هزا اسبیان (۵۵۰ تا ۸۲۷ق) به مرکزیت مالمیر (ایذه) شامل مناطق وسیعی میان اصفهان و اهواز بوده است، قلمرو این سلسله در اوج اقتدار آن از شمال به رودخانه سزار (مرز لر کوچک و بزرگ) و از جنوب تا کرانههای خلیج فارس و سرزمین اتابکان فارس محدود میشده است.
اما لر کوچک (خاندان خورشید، از ۵۸۰ تا ۱۰۰۶ هجری قمری) ۳۰ سال پس از لر بزرگ تاسیس شد، اما ۱۷۹ سال بعد از آن دوام آورد، تا جایی که گفته میشود این سلسله طولانیترین حکومت ایرانی پس از اسلام بوده است و پیش از اسلام نیز فقط سلسله اشکانیان با چهارصد و هشتاد سال حکومت از اتابکان لر کوچک عمر بیشتری داشته است.
قلمرو لر کوچک در اوج اقتدار آن سلسله پهنه وسیعی از کشورهای کنونی ایران و عراق را در بر میگرفته است، شهر مهم بخش شرقی این ناحیه بروجرد بوده که در برهههایی مرکزیت اتابکان را داشته است.
مرزهای غربی اتابکان لر کوچک را گاه تا نزدیکی بغداد نیز ذکر کردهاند، از شهر سیمره بهعنوان مرکز لر کوچک در برهههایی از تاریخ نام برده شده است. با این حال در بیشتر زمانهای مرکز حکومتی اتابکان شهر خرمآباد بوده است. لر کوچک به دست شاهعباس صفوی منقرض شده، شاهعباس پس از به قتل رساندن آخرین اتابک (شاهوردیخان) یکی از اقوام وی را از طایفه سلویزی با نام حسینخان بهعنوان والی لر کوچک منصوب کرد، ساختار سیاسی سلسله جدید والیان لرستان جز تغییر نام از اتابکان به والیان (از ۱۰۰۶ تا ۱۳۰۰ هجری قمری) تفاوت برجسته دیگری ندارد، گاهی نیز به جای «والی» از ایشان با نام «بیگلربیگی» یاد شده است.
سرزمین تحت کنترل صفویه به سه شکل تقسیم میشد، «ولایتها از بیشترین خودمختاری برخوردار بودند و مدیران آنها که «والی» خوانده میشدند، در میان اُمرای تحت امر صفویه، قدرتمندترینها شمرده میشدند. این والینشینها غالبا در سرزمینهایی واقع بودند که حدفاصل قلمرو صفویان و دولت رقیب، عثمانی، به شمار میآید، خوزستان (عربستان)، لرستان فیلی، گرجستان و کردستان مهمترین ولایتها بودند. بقیه سرزمین تحت امر صفویان، اگر جزء املاک خاصه نبود، توسط بیگلربیگها اداره میشد و به هر کدام «بیگلربیگی» گفته میشد. «املاک خاصه» نیز که شامل بخش وسیعی از کشور (اربیل، گیلان، مازندران و اصفهان) بود، توسط وزیران صفویه کنترل میشد.
از آنجا که حسینخان از خانواده فیلی بود، ملک وی نیز به لرستان فیلی نامور گشت.
سرزمین لرستان فیلی بهطور رسمی به دو منطقه پشتکوه و پیشکوه تقسیم شده است، مرز میان این دو رشته کوه کَوَر (کبیر کوه) بوده است.
مرکزیت سیاسی خاندان فیلی ابتدا شهر خرمآباد بود، اما در اواسط سلسله قاجاریه پیشکوه از حکومت ایشان منتزع شد تا زیر نظر حاکمان منصوب از تهران اداره شود، حکومت فیلی محدود به سرزمین پشتکوه، به مرکزیت حسینآباد (شهر ایلام کنونی) شد.
فرهنگ و سزمین پشتکوه
حوادث این سفرنامه بیشتر در پشتکوه رخ داده است، فریدریش روزن هنگام والیگری حسینقلیخان ابوقداره به این منطقه آمده است، ابوقداره ازجمله والیان مقتدر فیلی بوده است که دوران والیگریش با ناصرالدین شاه قاجار و مظفرالدین شاه قاجار همعصر بوده است، در این زمان لرستان فیلی کاملا تجزیه شده بود و منطقه پیشکوه مستقیما توسط والیان اعزامی از تهران کنترل میشد، هرچند این والیان هیچگاه نتوانستند ثبات و تسلطی در منطقه داشته باشند.
منابع تاریخی زیاد از چگونگی جدایی پشتکوه و پیشکوه ذکر نکردهاند، به نظر میرسد ضعف و اختلافات خاندان والی و قدرت روزافزون شاهزاده قاجار، محمدعلی میرزا دولتشاه، که از سوی پدرش (فتحعلی شاه) حکومت کرمانشاه و کردستان را در دست داشت و نظر به مناطق سهلالوصولتر قلمرو والیان فیلی داشت، حسنخان ابن اسدخان (والی وقت کل لرستان فیلی) را وادار کردند از خرمآباد چشم بپوشد و پس از ۲۰۰ سال حکومت اجدادی بر کل لرستان فیلی، به پشتکوه محدود شود.
بخشهایی از حوادث این سفرنامه در سرزمینهای لرنشین عراق (مندلی و…) رخ داده است، در آن روزگار هویت لری نه فقط در این مناطق لرنشینِ خاک عثمانی، بلکه در خود بغداد حضوری برجسته داشته است، فریا استارک در سفر خود به بغداد از فیلیها با نام «لرهای پشتکوه) بهعنوان زیباترین سکنه بغداد یاد کرده است.
هنری فیلد در کتاب «مردمشناسی ایران» فصلی را به لرهای ساکن بغداد اختصاص داده است.
بارون دویُد معتقد است که در زمان بررسی وی (۱۸۴۰ میلادی) طوایف پشتکوه از طوایف پیشکوه بسیار کمتر بودهاند، راولینسون تعداد آنها را دوازده هزار خانوار تخمین زده و اهم طوایف آنها را شامل: کُرد، دیناروند، کلهر، بدرایی و مکی دانسته است.
مامور دولت قاجار که در سال ۱۳۰۰ قمری گزارش مفصلی درباره جغرافیای پیشکوه و پشتکوه نوشته نفوس پشتکوه را حدود چهار هزار خانوار تخمین زده که با در نظر گرفتن متوسط خانوار به چهار نفر، جمعیت پشتکوه با ۱۶ هزار نفر دانسته است. این گزارش تاکید کرده که این معیت کم در نتیجه سیاستهای اخیر والیان بوده، چرا که زمان درگذشت حسنخان والی جمعیت این منطقه بسیار بیشتر بوده تا جایی که قلمرو ایشان میان سه پسر وی تقسیم شده و در محدوده هر پسر دوازده هزار خانوار میزیسته! اما اکنون خانوارهای منطقه تحت نفوذ والی فقط به چهار هزار بالغ است.
اینگونه گزارشهای ماموران قاجار از وضعیت پشتکوه و بیکفایتی والیان فیلی در این منطقه در چارچوب سیاست کلی تهران در قبال والیان قابل فهم است و اعتبار چندانی ندارد. دکتر بهرامی در همین چارچوب از تلاش بسیار قاجاریان برای اختلافافکنی میان فرزندان حسنخان پرده برداشته تا جایی که حتی از جعل نامهای خبر داده است که طی آن یک پسر حسنخان دو پسر دیگر را به شورش علیه پدر دعوت کرده و سبب کینهای شدید میان پدر و پسران شد و منطقه را سالها به آشوب کشاند.
لایارد، راولینسون، رابینو، گروته، خرمآبادی، علی لشکری، احتسابیان و… در برهههای مختلفی برآوردهای جمعیتی منطقه پشتکوه را از ۱۰ تا ۴۰ هزار نفر ذکر کردهاند.
گزارش فوقالذکر ماموران قاجار، خانوارهای باقیمانده در خدمت والی را شامل «مهکی» و «کُرد» میداند که اولی مردم قلیوند خزل، شمسالدین خزل، ریزوند پایین آبی، فرهادوند خزل، بولی، میخاص، بدره، پنج ستون، ملکشاهی، ملخطایی و سیفی خاتمی، ده بالا، عالی بیگی، بن ریزی، احمدبیک سوری، کلهرآبادی، حبیبوند و ظهری را در بر میگیرد و دومی (یعنی کُرد) مردم باغسایی، بیات، دهلران، شوهان، دیناروند، بولی، سراده علی، نوکر امرایی طهماسب خانی، ده بالا، چرداول و زرگوش دار بلوط محل میمه را شامل میشود.
گزارش کنسول مندلی، رحیم خرمآبادی، راولینسون ولایارد از جمله دیگر منابعی هستند که اطلاعاتی از تقسیمبندی طوایف پشتکوه دادهاند، لایارد هم در معرض تقسیمات درونی و ساختار اجتماعی لرهای پشتکوه از دو گروه عمده «مهکی» و «کرد» و چند طایفه مستقل ازجمله شوهان، پنج ستون، دیناروند، لارت، هاندمنی و… نام برده است.
بدین ترتیب تقسیمات درونی پشتکوه شامل دو بخش «مهکی» و «کرد» بوده است که صفحه کرد (شامل دهلران، موسیان، مورموری، آبدانان، زرینآباد، میمه و مناطق جنوبی مهران) و صفحه مهکی (ارکوازی، صالحآباد، بدره، ایلام، چوار و مناطق شمالی مهران) خوانده میشدهاند.
صفحه مهکی نیمه شمالی و صفحه کرد نیمه جنوبی منطقه بوده است. برخی حتی از دو لهجه مهکی و کرد صحبت کردهاند.
درباره ایل یا صفحه، کُرد در ایلام باید تاکید کرد این نام با نام قوم کُرد متفاوت است، اما امروزه خیلی با ان کشتبه میشود، این نام در واقع مخفف لمه «کردلی» است، جعفر خینال در اینباره توضیح داده است؛ «به ایل کرد ساکن سرزمین ایلام و پشتکوه کردلی میگویند که تفسیرات زیادی در این رابطه وجود دارد، بعضی معتقدند که به خاطر مجزاکردن ایل کرد ساکن پشتکوه با دیگر طوایف و ایلات کرد ساکن کردستان گفته میشود و به معنی کوچک شمردن، ایل کرد. برخی دیگر معتقدند به علت شیعه بودن کلیه طوایف ایل کرد و علاقه آنها به حضرت علی(ع) به آنها گفته شده است. دیگری میگویند یک لقبی برای ایل کرد گذاشته شده و یا اینکه مخفف (کرد فیلی) میباشد.»
اما تاکید میکند که هیچ یک از این تفاسیر روشنکننده کردلی نیست و نمیتوان آنها را پذیرفت. او معتقد است: «بعد از وفات حسنخان والی حاکم پشتکوه حکومت بین فرزندان وی تقسیم شده بود که به علت اختلافات حاصله بین فرزندان حسنخان والی و تعیین علیخان والی فرزند حسنخان والی بهعنوان والی و رئیس طوایف ساکن در منطقه زرینآباد و دهلران و برای مشخصکردن و شناخت طوایف که در زیر حکومت علیخان هستند، کردعلیخان گفتهاند که به مرور زمان به لفظ کردلی مبدل شده است.»
بدین ترتیب خود خیتال نیز همچون اقوال پیشین این واژه را برگرفته از نام «کُرد» و آن را در ارتباط با کُرد و کُردستان قلمداد کرده است، اما نظرات دیگری وجود دارد مثل روایات شفاهی رایج در منطقه که تفاسیر دیگری از این نام میکنند، یک قول میگوید که «کُر» در این نام همان واژه لری به معنی «پسر» و «دلی» نیز در لری به معنی «درویش» است و کُردلی به معنی «دلیزاده» و «دلیوند» (درویشزاده و درویشوند) است.
اما به اعتقاد نگارنده طایفه «کُردلی» همان کُردلیوند است که امروزه در لرستان پیشکوه و پشتکوه به همین صورت نیز موجود میباشد، این نام در واقع تغییریافته «قُرلیوند» است، این تلفظ صحیح و بومی امروزه هنوز در اسامی طایفهای و مکانی مناطق لرنشین رایج است، از جمله روستای قرعلیوند در مرز شهرستان کوهدشت و بخش معمولان در استان لرستان کنونی، در این روستا طایفهای نیز به همین نام زندگی میکند، این طایفه به صورت پراکنده در مناطق دیگری از لرستان و ایلام نیز حیات دارد.
زبان مردم پشتکوه
هوگو گروته که در سالهای ۱۹۰۷ در همین منطقه مسافرت کرده است، در سفرنامه خود به پشتکوه نوشته: «در پشتکوه یگانه زبان لری است، از صد نفر یک نفر هم فارسی نمیداند، اما کسانی هستند که عربی صحبت میکنند.»
بدیهی است که در منطقه پشتکوه تنوع زبانی و گویشی بالایی حاکم است، هرچند این مردم لر هستند و زبان آنها نیز همانطور که گروته و دیگران تاکید کردهاند، لری است، بهتر است از انواع و شاخههای گوناگون لری در پشتکوه سخن بگوییم تا از یک زبان یا گویش واحد.
جمال ودیعی از زبان مردم لرستان فعلی (فیلی) اینگونه روایت کرده است که مردم پیشکوه به زبان لکی و مردم پشتکوه به زبان ملکی سخن میگویند.
به نظر میرسد وی این نام را از نام «مهکی» گرفته باشد که آن هم به نوبه خود بایداز نام ایل ملکشاهی که از جمله بزرگترین ایلات پشتکوه است، اقتباس شده باشد.
سه زبان عمده مردم لر پشتکوه، امروزه عبارتند از: لکی، ملکی و مینجایی. ملکی زبان اصلی مناطق شمالی پشتکوه بوده است، زبان لکی که اصل جمعیت آن در منطقه پیشکوه (استان لرستان امروزی) است، در منطقه پشتکوه نیز نفوذ زیادی دارد، زیرا بسیاری از طوایف لک زبان پیشکوه در کوچ خود از منطقه پیشکوه بهعنوان گرمسیر استفاده میکردند و پس از دست کشیدن از کوچ، برخی از این طوایف در مناطق گرمسیری خود ساکن شدهاند.
همچنین زبان لری مینجابی نیز با تنوع زیادی در نیمه جنوبی (صفحه کُرد) رایج است. در برخی مناطق مینجایی زبان مثل شوهان، این گویش به ملکی و لکی بسیار نزدیک میشود، اما در مناطق دیگر به لری بالاگریوه و خرمآباد نزدیک است. «روزن» هم از زبان این مردم به لری یاد کرده، اما تاکید بر تفاوت گویش آنها دارد، او تاکید کرده این دو (که آنها را زندی در شمال و فیلی در جنوب نامیده) با هم تفاوتهایی دارند، اما هر دو با زبان کُردی شباهت زیادی دارند، شاید منظور وی از کُردی، کُردی غالب در عراق (زبان سورانی) باشد و آنطور که از قراین پیداست، منظور وی بیشتر دو گویش زبانی مردم لر یعنی ملکی و لکی است، زیرا زبان لری مینجایی از این دو تفاوت بیشتری با کُردی سورانی دارد، البته این احتمال هم هست که روزن (ملکی و لکی) را یک گویش و مینجایی را یک گویش تشخیص داده باشد.
برخی گویشهای رایج مینجایی در پشتکوه (مثل گویش شوهانی) نسبت به گویشهای خرمآباد و بالاگریوه، قرابت بیشتری با لکی و ملکی دارد.
ازجمله دیگر اشارات به گویشهای لری در پشتکوه باید به «لری بغدادی» یا «لری بغداد» اشاره شود، یکی از مهمترین منابعی که به این گویش اشاره کرده است، کتاب راهنمای زبانهای ایرانی، به قلم «اشمیت» است.
پایان پیام
جعل تاریخ و دورغ های بزرگ در مورد کوردهای پشتکوه و وارونه جلوه دادن آنها بیشتر ماهیت اصیل کورد بودن آنها را نشان می دهد کوردهای ایلام کورد کورمانج هستند.