قصه‌ای از لحظات رویایی صعود ایران به مرحله دوم

فوتبال روی کاغذ اتفاق نمی‌افتد. فوتبال در قلب هوادار بازی می‌شود. درست است روی کاغذ امید نداریم اما رویا که داریم. قصد کردیم که رویاهایمان را از صعود ایران بنویسیم. محسن فراهانی نخستین رویا را نوشته است و لحظات نفس‌گیری از بازی ایران و پرتغال روایت کرده است:

پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: ایران مراکش را می‌برد. یک بر صفر. اوایل نمیه‌ی دوم سردار آزمون روی یک ضربه‌ای کرنر، از غفلت مدافعان تیم حریف استفاده می‌کند و توپ را می‌چسباند به تور دروازه.

بعد از ارسال زیبای جهان‌بخش، توپ سرگردان میان بازیکنان است که سردار با یک ضربه بغل‌پا دروازه را باز می‌کند.

حالا مگر می‌شود به تیم کیروش گل زد؟ تا پایان بازی بارها و بارها مراکشی‌ها توپ را تا پشت شش قدم ایران می‌آورند اما موفق به گل‌ زنی نمی‌شوند. سوت داور. دومین برد ایران در تاریخ جام‌های جهانی.

خوشحالی شبانه‌ی مردم در خیابان‌. همه امیدوار می‌شوند. پرتغال هم اسپانیا را می‌برد و به همراه ایران تیم‌های سه امتیازی گروه را تشکیل می‌دهند.

رسانه‌ها از کیروش تمجید می‌کنند. همه منتظر بازی ایران و اسپانیا هستند. دل در دل کسی نیست.

ایران و اسپانیا

شب ۳۰ خرداد فرا می‌رسد. ایران و اسپانیا. داور سوت را از دهان خارج نکرده اسپانیا حمله می‌کند. دقیقه‌ی دوم بازی دروازه ایران به لرزه درمی‌آید. دقیقه‌ی سه یک شوت خطرناک از کنار دروازه‌ی بیرانوند عبور می‌کند. دقیقه‌ی چهار سیلوا با دروازه‌بان ما تک‌به‌تک می‌شود ولی نمی‌تواند توپ را وارد دروازه کند. اسپانیا هر دو دقیقه یک حمله‌ی سخت را صورت می‌دهد. دقیقه‌ی شش. دقیقه‌ی هشت، ده، دوازده…

توپ‌ها یکی پس از دیگری از کنار دروازه‌ی ایران عبور می‌کنند. انگار نیرویی ماورایی مانع از گل خوردن تیم فوتبال ایران می‌شود. انگار جایی دست‌هایی رو به آسمان است.

کیروش کنار زمین عرق کرده است. مدام بالا و پایین می‌پرد. اما نه به اندازه‌ی بازیکنانش. تمام بازیکنان ایران چند برابر همیشگی می‌دوند. تلاش می‌کنند. غیرت به خرج می‌دهند. چند بازیکن هم نقش زمین می‌شوند تا وقت بگذرد. تا فقط چند لحظه از حملات اسپانیایی‌ها جلوگیری کنند. چشم‌ها همه به ساعت درج شده روی تصویر است. می‌شود گل نخوریم؟

سوت داور به صدا در می‌آید و این آرزو محقق می‌شود. مردم می‌ریزند در خیابان.

ایران با چهار امتیاز پشت سر پرتغالی قرار می‌گیرد که با بردی آسان مقابل مراکش، شش امتیازی است. رسانه‌های بین‌المللی روی تیم ملی ایران زوم می‌کنند.

مدام یادداشت‌هایی در تعریف از تیم ملی ایران منتشر می‌شود. ایران را پدیده‌ی آسیایی لقب می‌دهند. تلویزیون بارها تصاویر بازی ایران و اسپانیا را با موزیک‌های حماسی پخش می‌کند.

تا این‌که می‌رسیم به بازی آخر گروهی. ایران و پرتغال. ایران اگر ببازد و در آن‌سو اسپانیا مراکش را با نتیجه‌ای بهتر از یک بر صفر ببرد، کار تمام است.

ایران با تمام شایستگی‌ها حذف خواهد شد. با تمام صحنه‌های حماسی که خلق کرده است. با تمام خبرسازی‌هایش.

بازی با پرتغال

بازی شروع می‌شود. پرتغال که با شش امتیاز صعود خود را قطعی کرده، خیلی به آب و آتش نمی‌زند. اما از آن‌سو هر چند دقیقه یک بار خبر گل‌زنی اسپانیا به مراکش می‌رسد. فقط کافی است تیم ما گل نخورد.

همان‌طور مثل بازی با اسپانیا دوام بیاورد. پرتغال خیلی حمله نمی‌کند ولی هر حمله‌اش بوی گل می‌دهد. به دقیقه‌ی هفتاد می‌رسیم. هنوز ایران گلی نخورده است. دل در دل کیروش نیست.

اسپانیا تا این‌جای کار ۴ بار دروازه‌ی مراکش را باز کرده است. حدود دقیقه‌ی هفتاد یک ضربه‌ی ایستگاهی نصیب پرتغال می‌شود. رونالدو پشت توپ. نفس‌ها در سینه حبس است. رونالدو خیره به توپ و ما خیره به او. می‌زند. توپ به زیر طاق دروازه می‌خورد و بیرون می‌آید. پرتغالی‌ها به نشانه‌ی گل شدن توپ، دست بالا می‌برند و بازیکنان ما به نشانه‌ی گل نشدنش. صحنه‌ی آهسته و سیستم هوشمند توپ مشخص می‌کند که توپ از خط نگذشته است.

همه یک نفس عمیق می‌کشیم و قند در دل‌مان آب می‌شود. زمان می‌گذرد. لحظه به لحظه. هر لحظه امیدوارتر از قبل. امبدوار به صعود. یک صعود تاریخی. دقیقه‌ی ۸۹ باز هم حمله‌ی پرتغال روی دروازه‌ی ایران. این توپ گل نشود تمام است. ایران صعود خواهد کرد. فقط کافی است یکی دو دقیقه‌ای دیگر دوام بیاوریم.

ناگهان توپ زیر پای جهان‌بخش می‌افتد. او یک دریبل دوطرفه می‌زند و از سمت راست به سرعت می‌دود. همه‌ی بازیکنان دو تیم جلوی دروازه‌ی ایران هستند. روبه‌روی جهانبخش فضای خالی زیادی وجود دارد. او می‌دود. به سرعت می‌دود. نزدیک محوطه‌ی جربمه‌ی پرتغال می‌شود.

همه ایستاده‌ایم و این لحظه را می‌بینیم. سکوت محض است. جهان‌بخش زمینی توپ را می‌فرستد روی دروازه. قوچان‌نژاد که تازه وارد میدان شده آن‌جاست. یک بغل‌پا. توپ می‌غلتد گوشه‌ی دروازه. گل. صدای پیمان یوسفی درنمی‌آید. همه‌ی اهل خانه فریاد می‌زنند. خانه‌ها تکان می‌خورند. بازیکنان ذخیره‌ و کادر فنی ایران وارد زمین می‌شوند.

پیمان یوسفی فریاد می‌کشد و گزارش می‌کند. همه درون خانه بالا و پایین می‌پرند. حتا ضدفوتبال‌ترین اعضای خانواده نیز از خوشحالی سرخ شده‌اند. تا سال‌های سال با دیدن این تصویر مو به تن نان سیخ می‌شود.

حالا دقیقه‌ی ۹۰ است و همه ایستاده و دست به دستگیری در، بازی را دنبال می‌کنند. حالا ایران تیم اول گروه است. تبم اول گروه مرگ. فقط کافی است یک دقیقه مقاومت کند. انگیزه‌ی بازیکنان ده برابر شده است. چنان می‌دوند انگار نه انگار دقیقه‌ی ۹۰ بازی است.

خیابان‌ها

داور سوت پایان را می‌زند و همه‌ی درها باز می‌شود. کسی در خانه نمی‌ماند که به تحلیل‌ها گوش کند.

پایان پیام

کد خبر : 93974 ساعت خبر : 1:09 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=93974
اشتراک در نظرات
اطلاع از
5 Comments
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

چقدر رویایی.. باور کنید با اینکه فوتبالی نیستم ولی با خوندن متنتون منقلب شدم.. کاش ب واقعیت بپیونده..

رویایی ترین رویا ولی چی میشه اگر بشه. چی میشه اگر صعود کنیم. دیگه نمیشه فوتبال رو دوست نداشت. دیگه نمیشه عاشق تیم ملی نبود بیش از بیش. واقعا زیبا بود. ما هنوز رویا داریم ?

فوق العاده بود… اشک تو چشام جمع شد

آقا های های گریه کردم.
چیه این فوتبال لعنتی.
چیه این امید لعنتی تر.
چیه این حس ناسیونالیستی!!!
ویوا ایراااان. ❤❤❤

با این که شاید رویا باشه اما واقعا فکر کردن به این موضوع هم اشک تو چشمم جمع شد واقعا قشنگ نوشته بودید