جای خالی اعتماد به رسانه
مردمی که خستهاند، بیاعتماد شدهاند و ذهنشان از هزار سوال بیجواب لبریز است؛ بیشک به رسانهای اعتماد خواهند کرد که حرف دلشان را بزند.
پایگاه خبری گلونی، انوشه میرمجلسی: یک- چندبار نوشتم و هربار پاک کردم. آنقدر ذهن آشفتهای دارم این روزها که نگو… میتوانم از وضعیت کسب و کار بنویسم و شرایط عجیب و مبهمی که تجربه میکنیم. التهاب قیمتها، نوسان ارز، نوسان روح و روان ما و تنشهایی که با این بالا و پایین شدن قیمتها رخ میدهد.
به بیمارانی فکر میکنم که این روزها از همه پریشانترند. به پدران خستهای فکر میکنم که دیگر توان دویدن ندارند و خستهاند از چانه زدن و حساب و کتاب کردن.
به مادران دلنگران که هر روز که میگذرد دعاهایشان را عمیقتر زمزمه میکنند و هربار گوشه چشمشان تر میشود از رویاهای دور و دراز فرزندانشان.
به زن و شوهرهای جوانی فکر میکنم که هرماه با هزار قصه و حکایت، روزهای تقویم را خط میزنند و مدام در حال دویدنند از قسطی به قسط دیگر. میتوانم به ازای همه آدمها فکر کنم و بنویسم. با درد و آه. و همینها وادارم میکند به سکوت. چون یقین دارم این روزها همه خوب میدانند «درد» چیست، اما کسی از درمان خبر ندارد.
ما پیش از هر چیزی به «شفافیت» نیاز داریم
دو- مردمی که خستهاند، بیاعتمادند و ذهنشان از هزار سوال بیجواب لبریز است؛ بیشک به رسانهای اعتماد خواهند کرد که حرف دلشان را بزند، پاسخ سوالاتشان را بدهد هرچند به غلط، در تیم مردم باشد، به ترس و تردید مردم بپردازد و… این وسط هم به سادگی هرچه تمامتر خبر ساخته میشود، شایعات به اصل خبر تزریق میشود، جریانها مدیریت میشود و خلا و شکاف بین مردم و مسئولان، با رسانهای پُر خواهد شد که مردم به آن اعتماد میکنند. ما پیش از هر چیزی به «شفافیت» نیاز داریم.
جای خالی اعتماد به رسانه
سه- این روزها رسانههایی لازم داریم که روزنامهنگاری تحقیقی را بلد باشند. مو را از ماست بیرون بکشند. از بیان حقایق واهمه نداشته باشند و حرفشان سندی باشد برای ذهن پرسشگر و پریشان مخاطب. در چنین شرایطی میتوانیم از ریشهکن شدن فساد حرف بزنیم. اما تحقق چنین فضایی، کار بسیار سختی به نظر میرسد، بسیار سخت و پر هزینه.
چهار- دلم میخواهد مانند این عکس، رها شوم از همه این افکار. تماشای منظره دلانگیزی و جهانی که در آن خبری از آشفتگی نیست.
پایان پیام