جزء از کل کتابی است که هیچ وصفی، حتی حرفهای نویسندهاش، نمیتواند حق مطلب را ادا کند.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده:
«هیچ وقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع، حس بویاییاش را از دست بدهد.
اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را.
درس من؟ من آزادیام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم که نیرنگ آمیزترین تنبیهاش، سوای این که عادتم بدهد هیچ چیز در جیبم نداشته باشم و مثل سگی با من رفتار شود که معبدی مقدس را آلوده کرده، ملال بود.»
باورتان میشود کسی که اولین کتاباش را این چنین طوفانی شروع کرده است هیچگاه قصد نداشته است که نویسنده شود؟
کتاب جزء از کل اولین رمان استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده است که با ترجمه «پیمان خاکسار» در اسفند ماه سال ۱۳۹۳ از سوی نشر چشمه منتشر شد.
استیو تولتز نویسنده استرالیایی، به خاطر نوشتن این اثر نامزد دریافت جایزه بوکر شده و خیلی سریع کتابش جایگاهی مهم در تاریخ ادبیات استرالیا پیدا کرده است.
داستان کتاب جزء از کل
«جزء از کل» در واقع داستان پدر و پسری بسیار بسیار عجیب است که به هیچ وجه شبیه هم نیستند.
پدر داستان ،مارتین، سعی دارد زندگیاش و اتفاقاتی که در این سال ها بر او گذشته است را برای پسرش تعریف کند.
از نسلهای پیش از خود که در جنگ جهانی دوم آواره و زندانی شدند تا اغمای چهار سالهای که در کودکی دچارش میشود.
او بعد از چهار سال وقتی از اغما بیرون میآید با برادر جدیدی روبه رو میشود.
رابطه او با برادرش و همه اتفاقات کودکی را مارتین سعی دارد که برای پسرش تعریف کند. البته پسر هم به اندازه پدر راوی این داستان است.
کتاب پر است از جملات ناب؛ جملاتی که میتوانید بازگو کنید.
واقعیت این است که در عصر دنیای مجازی و کوتاه نویسیها که کسی حوصله رمان بلند، آن هم ۷۰۰ صفحهای را ندارد و مخاطب چکیده گویی را ترجیح میدهد، کتابی که پر است از حکمتهای زیبا و کوتاه قطعا دیده و خوانده میشود.
تکهای از کتاب
- وقتی بچه هستی، مدام از تو میپرسند: «حالا فرض کنیم همه مردم خودشون رو انداختن توی چاه. تو هم باید این کار رو بکنی؟». وقتی بزرگ میشی ماجرا فرق میکنه. آدمها بهت میگن: آهای. همه دارن میپرن تو چاه. تو چرا نمیپری؟
- بعضی وقتها حرف نزدن هیچ نوع زحمت و سختی ندارد. اما گاهی وقتها، فشار و دردش از بلند کردن پیانو هم بیشتر است.
کتاب بخوانیم.
پایان پیام